بهش نشون میدادم که چقدر به خودش و توانایی هاش ایمان دارم
و اعتماد به نقسشو به عرش می رسوندم
هر لحظه و ثانیه بهش میگفتم که چقدر دوسش دارم
تا یه لحظه احساس کمبود محبت نکنه
بهش یاد میدادم که از مورد توجه دیگران قرار گرفتن بی نیازه، چون همینجوری اش هم بی نظیره
بهش یاد میدادم که بعضی چیزا تو زندگی ارزش ندارن، ارزش ی قطره اشک، ارزش یه لحظه اوقات تلخی
بهش یاد میدادم که در هر کاری تواناس و همیشه از نظر من بهترینه
بهش یاد میدادم که برای رسیدن به آرزوهاش بجنگه، چون هر آرزویی داشته باشه، حق مسلم اون توی این دنیاست
یادش میدادم که بی قید و بند بخنده، بخاطر چیزای کوچیک ناراحت نشه. ولی بخاطر چیزای کوچیک خوشحال بشه و بخنده.
براش مهم نباشه بقیه چجوری دربارش فکر میکنن، چون اون همیشه عالیه
دنبال مقایسه خودش با بقیه نباشه، چون اینجپری فقط عقب میمونه و ...
فعلا همین