پاسخ : ماهی و گربه
اول از همه من یه چیزی بگم تا دعوامون نشه. سینما، فقط و فقط و سرگرمی هست و بس! وقتی که سینما صرفا واسه سرگرمی باشه. طبیعتا مخاطب فیلم باید مردم عادی باشن. و من هم جزئی از اون مردم عادی هستم. یه فرد کاملا عادی که چون احساساتش رو با فیلم کلاسیک، موسیقی کلاسیک و متنهای کلاسیک تربیت کرده سرش کلاه نمیره. این از این.
خب پس برای من مخاطب اصلا اصلا اصلا مهم نیست فیلم سکانس پلانه. میخواد باشه، میخواد نباشه. منی که مخاطب عام هستم، طبیعتا نمیتونم تشخیص بدم فیلم کجاها کات خورده. امّا من از اونجایی دارم گله میکنم که فیلمساز به این سکانس پلان بودن افتخار میکنه و منم با استدلال سینمائی گند زدم به این افتخار! بعدش من کی گفتم شهرام مکری گفته سکانس پلان واسه رئاله...؟!
گفتم یه جایی خوندم کاربرد سکانس پلان برای نشون دادن رئال بودن موقعیت هست. و چون به قول تو فیلم رئال نیست؛ پس نباید سکانس پلان میبود. خب شما وقتی سکانس پلان میگیرید کلی محدودیت واسهتون پیش میاد. کلی ها. یه طومار میشه واسش نوشت اندر محدودیتهای ایجاد شده. خب پس اگر کسی سکانس پلان رو به کار ببره یه ریسک بزرگ کرده، یا گند میزنه یا یه فرم خوب ایجاد میکنه. که شهرام مکری ریده. پس جالب بودن هم منتفیه!
ببین یه چیزی هم با همون فرض عادی بودن و احساسات تربیت شده من. موسیقی متن، میزانسن و دکوپاز همه و همه از عوامل حاشیهای هستن. تو از فیلم اژدها هم خوشت میومد. و من تو اون فیلم نقطه مقابل تو بودم. درست؟ امّا من خیلی بیشتر از تو توی هم این فیلم و هم اون فیلم معتقدم که موسیقی متن، دکوپاژ و میزانسن خوبه. - به خصوص توی اژدها که اون بیابونش یه شاهکار بود. ببین اگه جان فورد دیده باشی، میفهمی که کار مانی حقیقی چقدر به شاهکار نزدیک بوده. امّا اینا همهش اداست. وقتی فیلم چیزی توش نداره که ترسناک یا مرموز باشه، اینا واسه چیه، واسه کیه؟ گفتم هم، فیلم به شدت تکنیک زده است. از لحاظ تکنیکی، من خیلی بیشتر از همهتون از کار شهرام مکری خوشم اومده ولی اینا دلیل نمیشه که حتّی یه فیلم قابل اعتنا بشه.
راجع بازیهای فیلم. اینکه بازیگرها فاجعهان رو توش شک نکن، خب؟! حالا من لطف کردم که اظهار نظر نکردم ولی گفتم منتقدهای درست و حسابی هم از بازیها با لفظ «آماتورانه» یاد کردن. این تو سینمای ایران خیلی حرفه. یعنی بازیها خیلی فاجعه بودن که این لفظ به کار رفته. و اینکه چرا بازیگرها، تئاتری بودن. دلیلش واضحه! چون فیلم سکانس پلانه باید بازیگرهایی انتخاب میشدن که این فضا رو تجربه کرده بباشن. بازیها غیر طبیعی بود از قصد؟!
بیخیال بابا. من حرفی ندارم بزنم خدا وکیلی! بازی خوب نباید بازیِ زندگیطور باشه. باید تناسب با فضا باشه. نمیدونم فیلمهای کوراساوا رو دیدی یا نه. کوراساوا از یه بازیگر به اسم توشیرو میفونه استفاده میکرده که بازیهاش مختص خودش بودن. یهآدم منحصر به فرد! ولی خب این انحصارش متناسب با فضای و شخصیتها بوده.
بحث دیگه راجع روایت فیلم و خرده داستانها. ببین من کلا معتقد این نیستم که فیلم باید هر چیزی رو که مطرح میکنه، یا هر گرهای رو میافکنه برای تماشگر بازش کنه. باز هم من از سینمای کلاسیک مثال میزنم. فیلم پرندگان هیچکاک. ما توی اون ابدا نفهمیدیم که اون پرندهها واسه چی اونجا اومدن، قرار بودن چیکار کنن و ... صرفا یه حس تعلیق بود کل فیلم و بس! ولی فیلمساز تکلیف خودش رو با خودش میدونسته. شما کافیه بری یه بار دیگه فیلم رو ببینی. توی فیلم ابدا کوچکترین مشوش کردن ذهن تماشاگر به سمت و سوی این سوالا ایجاد نشده بود. و فیلم از همون اول یه راست دنبال اون تعلیق هست که ایجادش کنه. اینجاست که هیچکاک با یه داستان دو خطی شاهکار میسازه. ولی شهرام مکری... توی فیلم وقتی که شما با یک سری خرده داستان و یا هر اتفاقی ذهن تماشگر رو کنجکاو میکنید باید هم جوابش رو بدید. باید جواب اینکه قتلی صورت گرفته یا نه رو میداده. اینکه روایتها درست هست یا رو باید مشخص میکرده. باید! اینکه توی فیلم گرهها و چیزهای زیادی بود که ذهن من رو درگیر میکردن و بدون پاسخ موندن. و گاها هم بیربط بودن، این بده! باز هم ارجاعتون بدم به سینمای کلاسیک. فیلم راشامون کوراساوا. فیلم راجع روایت چهار نفره از قتل. و ما توی فیلم هم ابدا نمیفهمیم که این روایتها درست هستن یا غلط! و من هم هیچ مشکلی ندارم با این فیلم. بلکه خیلی هم خوشم میاد ازش. ولی فیلمساز از اول فیلم خواسته اصلا روی متفاوت بودن همین روایتها تمکرز کنه و قرار هم نبوده بفهمیم کدوم روایت درست بوده. باشه شماها حتما از من اینا رو قبول نمیکنید که فیلمساز با ما رو راست نبوده. که من این رو با دیدن فیلم فهمیدم ولی برای شما کافیه
این مصاحبه رو ببینید. فیلمساز داستان رو جوری گفته که قتلها و نحوه ارتکابشون مهم بوده برای من، خودشم هم این رو میدونسته. و الا که نباید ماهی و گربه دوایی ساخته میشد. شما فکر کنید کوراساوا، راشامون دو میساخت و میگفت میخوام نشون بدم که کی راست گفته و کی نگفته. (البته دارم به شعور کوراساوا توهین میکنمها!) خب اون وقت همه بش میگفتن، گاگول این دیگه واسه ما مهم نیست. یعنی اصلا جذابیتی نداره واسه ما که بدونیم کی راست گفته و کی دروغ! ما هر چی که خواستیم از از فیلم اولت دیدیم!
اینکه فیلم میخواد یه حس رو به اشتراک بذاره. من هیچ مشکلی ندارم باش. باز هم همون پرندگان هیچکاک مثال برات میزنم کل فیلم یه تعلیق، همین! خیلی سادهتر از این فیلم حتی! ولی خب من میگم فیلم این حس ترس رو نتونسته بسازه. من همچنان میگم فیلم فقط دیالوگ رادیویی داره. من باید تو سینما ببینم و بترسم. صرف شنیدن کافی نیست! امّا اینکه شخصیت کافی نیست شناسونده بشه به ما. این رو خدایی از کجات درآوردی؟ (همون استیکره معروفه!)
فیلمی بدون شخصیت؟ من اون وقت قراره با کی همذات پنداری کنم. صرفاینکه اون فضا و اون ماجرا میتونه حس رو منتقل کنه. اونم بدون شخصیت کاملا غلطه!
× اگه میخواستم دونهدوه نقل قول کنم، شلوغ میشد. خودتون بفهمید کدوم قسمت مال کدومتون هست.
×× اینکه ساختار مدرن کلاس داره. آره این گزاره مطلقه. کافیه بری مصاحبههای مانی حقیقی و شهرام مکری پیدا کنی و بخونی. کارهای این دوتا کم میفروشن. و اینا مردم رو مقصر میدونن، نه خودشون رو. و بد تر از اونم اینکه منتقدها میان تعریف میکنن از فیلمهای مثل ماهی و گربه یا پذیرایی ساده! پس این میشه یه پرستیژ الکی واسه فیلمساز که آره من مخاطب خاص دارم و همین برام بسه! اینه که پز و افاده است. شما یه فیلم ساختار شکن بساز توی ایران. کلی واست کلاس میاره. ولی واقعا فیلمهای بدی هستن.
××× بضاعت سینمای ما همینه! تو به غیر این فکر میکنی؟! جدا حاضرم تو این زمینه بات بحث کنم. فکر کنم اولین نفری هستی که میبینم سینمای ایران رو یه سینمای شکست خورده نمیدونی.