پاسخ : اقدام به خودکشی
به نقل از نورا. :
چرا باید چندش آور باشه وقتی مشکلاتم حل شدن ؟ (دقیق خوندین متن رو ؟) :) سعی دارین مشکلات رو لاینحل جلوه بدین به خاطر جغرافیا. اونوقت همه باید از دم خودکشی کنیم؟! حتی اگه شرایط اجتماعی و قانونی برامون غیرقابل تحمل باشه میتونیم صبر کنیم و به نسلهای بعدمون یاد بدیم مبارزه رو اگه خودمون نمیتونیم. :)
و اینکه شما همیشه دم از انسانیت میزنین. انسانیت از نظرتون چیه؟ صرفا همه بتونن خوب بخورن و بنؤشن و خوب از موارد مختلف لذت ببرن؟ درین حده تعریفتون؟ روان انسانها و احساس انسانها بخش مهم و اسیب پذیری از زندگی و «انسان بودن» شون ه. انسانیت هم مگه این نیست به فکر دیگران هم باشیم؟ من چطور میتونم دیگران رو آزار بدم و صدمه بزنم بهشون به خاطر خودخواهی خودم و اسم انسان رو روی خودم بذارم؟ اسیب و صدمه و رنج قرار نیست فیزیکی باشه. مثل حمله کردن به یه کشور دیگه ست . یه پادشاهی به خاطر خودخواهیش به مردمان کشور دیگه اسیب میزنه. ولی در اینجا ما به احساس ادمها اسیب میزنیم که زخمش ازار دهنده تر از زخم فیزیکیه. :)
پیام پست رو هم متوجه نشدین ( : ) ) مشکلات لاینحلی که ازارم میدادن حل شدند. بخش بزرگشون با معجزه! فقط صبر کردم. (و خب به خاطر اعتقادم سعی میکردم توکل کردن یاد بگیرم جای اینکه خودم رو محور عالم بدونم و تمام هستی رو بخوام تنهایی مدیریت کنم : ) )
«و کسی که تقوای خدا را نگه دارد برایش راه خروج از مشکلات را قرار میدهد[...] از جایی که گمان نمیبرد » سوره طلاق ایه ۳
چیزی که چندش اوره، این نیست که مشکلاتت حل شده، اینه که دلایلت برای خودکشی نکردن، زیبایی زندگی نبوده، این بوده که جهنم نری، یا خانواده اذیت نشن، هیچ بخشیش چیزی از خودت نبوده.
مشکلات با معجزه حل نمیشن، اگر صبر کردی و حل شدن، یعنی تو در حل کردنشون شریک نبودی، ازشون در نرفتی، ولی تو حلشون نکردی، دیگران کردن.
من سعی ندارم مشکلات رو غیر قابل برطرف شدن جلوه بدم، من میگم باید واقعنگر بود و باید هر فرد از خودش شناخت داشته باشه، برای من بودن توی اون جامعه با اون قوانین دیوانه کننده بود. میتونستم تغییرش بدم ؟ نه. تلاش کردم ولی دیدم نمیشه، تصمیم گرفتم به نوعی به وضعیت پایان بدم، به یه شکل میشد پایان داد به وضعیت، خارج شدن از اون محیط جغرافیایی. که دو راه داره یا توسط حذف خودم، یا تغییر محیط. ولی برای همه تغییر محیط امکان پذیر نیست. ( البته این صرفا در مورد فرد منه، دیگران راه حل های خودشون رو میتوننن داشته باشن و این موضوع بیربط به بحثه )
مبارزه کردن، اگر درش موفقیتی نداشته باشه، مبارزه ی بیهوده ایه. مثال سادش، الان چند نسل از فلسطینی های دارن سعی میکنن جلوی شهرسازی های اسراییل رو بگیرن ؟
نسل به نسل فلسطینی های ضعیف تر و اسراییل قوی تر و پیشرفته تر شده، ایا امیدی در مبارزه هست ؟ نه! امید در پایان به مبارزه ولی هست! صرف مبارزه کردن مثل این میمونه کارگری بدون اینکه سعی کنه تحصیلاتش رو بهتر کنه، تعداد ساعت کاریشو بیشتر کنه! و امید داشته باشه به میلیونر شدن! اینم مبارزس! ولی تمام طول عمرش رو هم کار کنه، جمع حقوقش به یک میلیون نمیرسه!
صرف مبارزه کردن راه حل نیست، با هوشمندانه بودن که خیلی فاصله داره. ( هر چند اینم به بحث ربطی نداره و وسط کشیدی )
بذار ببینیم چی مارو از باقی حیوانات جدا میکنه، اینکه بیشتر به هم نزدیکیم ؟ نه! حیوانات توی گروه زندگی میکردن، با هم مهاجرت میکردن، با هم غذا میخوردن و حتا اگر لازم بود برای سلامت کل گروه ضعیف تر هارو طعمه ی بلا قرار میدادن! تا این حد گروه و سلامتی گروه مهم بوده! تفاوت انسان در اینه که تونست وسایلی تولید بکنه که زندگیشو راحت تر بکنه.
انسان با دست خالی جلوی یک ببر قطعا شکست میخوره، ولی میتونه خودش رو اماده کنه تا ببر رو در یک " بنگ" بکشه درحالی که ببر به فاصله ی ۱۰ متری ادم هنوز نرسیده! یکی از این تولیدات انسان قوانین بودن، تا بالاترین حد ازادی رو تامین کنند.
اینجا تفاوتی وجود داره که متوجه نیستی، من میتونم گوشت بخورم، یک گیاه خوار از این موضوع رنج میبره که من گوشت میخورم، در حالی که اون مخالف این موضوعه، ولی اینجا ایرادی بر من وارد نیست. اون فرد خودش رو به نوعی وابسته به گوشت خوردن یا نخوردن دیگرون کرده. وگرنه هیچ تاثیر مستقیمی درش وارد نیست.
زندگی تو، مال توعه، تصمیم گیرندش فقط توعی، وقتی ۱۸ سالت تموم شد، مریض بشی، و بخوان روت عملی انجام بدن از تو اجازه میخوان نه از مادر یا پدرت! چون بدن تو صرفا مال توعه!
این وسط خانوادت از مرگ تو ازار خواهند دید، ولی ایرادی به تو وارد نیست، تو در چیزی که مال تو بوده ( نه کشور دیگرون نه خاک و مرز دیگرون ) دست بردی.
اینا دو موضوع کاملا جداس.
این موضوعات خیلی سادس درکش، صرفا باید حواست باشه که به هم مربوط نیستن و جدا از همند.
و مشکلات خود به خود حل نمیشند، کسی مشکلات رو حل میکنه، اگه تو نبودی قطعا ادم دیگری بوده.
این وسط کسی درد زیادی داره که قابل برطرف کردن نیست، و طبیعتا خانوادش ناراحت میشند اگر خودش رو بکشه، ولی معنیش اینه که فرد باید زنده بمونه تمام اون درد رو به خاطر بیماریش تحمل کنه که خانواده ازار نبینند ؟ این به نظرت نشون دهنده ی خودخواهی خانواده ی اون فرد نیست ؟