روز اول مهر

اولین مهر رسمی من با پیدا کردن رفقای پیش‌دبستانی‌م تو حیاط مدرسه شروع شد. لذت کفش نو،‌ کیف‌ نو و کتابای جدید ، تموم چیزایی که بچه‌های کلاس اولی عاشقشن.
اول مهر‌های بعدی بیشتر لذت کلاس بندی بود، افتادن تو کلاس معلم مورد‌علاقه‌م و همکلاسی شدن با دوستام. خریدن کوهی لوازم‌التحریر و مرتب کردن‌شون.
کلاس هفتم اما فرق داشت.روز اول کلاسای تابستونی فقط یادمه خیلی ذوق داشتم، سمپاد بود، پایه‌ی جدید بود، متوسطه یک بودم نه یک بچه‌ی ابتدایی.‌کفش نو داشتم،‌کیف نو و آدم‌های جدیدی که به نظرم خیلی خفن می‌اومدن.
حالا امسال، توی یازدهمین سال مدرسه نه ذوقی برای وسایل نو دارم نه معلم مورد‌علاقه نه همکلاسی محبوب.
صرفا خوشحالم که برای آخرین سال می‌تونم المپیادی باشم و اونجوری که دلم ‌می‌خواد زندگی کنم🦋
 
جو روز اول مهر برا همه هفتمیا یه جو جدید و ترسناک بود کلاسه تازه من که مدرسه رو دیده بودم و از مدرسه قبلی یسریا بودن بازم نمیتونستم نگاه عقبم کنه چه برسه به بچهایی که از مدرسشون فقط خودشون قبول شده بودن تا ۲ هفته اول تنها بودن.
میخواستم برم صف تاریخچه سمپاد بخونم ولی متسفانه اجازه بهم داده نشد ولی در کل بد نبود کلا معلم شیمی خوب بود وززنگ دوم با معلم ادبیات داشتیم و من نماینده شدم رای اوردم🤌🏻🤌🏻 حس خوبی داشت در کل😃😃 ولی در کل یسری چیزا میزد تو ذوق مثلا صندلی های هفتمی اصن نرم نبود برعکس هشتم نهم.بعد مهر پارسال خیلی مدرسه ماجرا داشتیم ولی در کل خوب بود روز اول
 
Back
بالا