جمله سازی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع miena.m
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یکی از اعضای داعش با لامپ سوخته زیر نور خورشید راه میرفت ....
یا !
داعش فکر میکنه خورشیده در حالی که لامپ سوخته هم نیس ! :/

ساکت هیاهو من
من تو هیاهوی فکر و خیالم متوجه ساکت شدن اطرافم شدم

قلبم
اجاق گاز
فیزیک
 
من تو هیاهوی فکر و خیالم متوجه ساکت شدن اطرافم شدم

قلبم
اجاق گاز
فیزیک
حین فیزیک خوندن قلبم از صدای ترکیدن اجاق گاز وایساد
سینما المپیاد اسنک
 
حین فیزیک خوندن قلبم از صدای ترکیدن اجاق گاز وایساد
سینما المپیاد اسنک
زمانی که همه مشغول خوندن واسه امتحان بودن من داشتم توی سینما اسنک میخوردم
اشک شوق بلیت تیمارستان
 
زمانی که همه مشغول خوندن واسه امتحان بودن من داشتم توی سینما اسنک میخوردم
اشک شوق بلیت تیمارستان
با دیدن بلیت تور کردشگری تیمارستان اشک شوق در چشمانم جمع شد.

صدف __ مو __دیو
 
با دیدن بلیت تور کردشگری تیمارستان اشک شوق در چشمانم جمع شد.

صدف __ مو __دیو
خانوم دیوه به موهاش صدف های رنگی رنگی آویزون کرده

لواشک - آسمون - جوراب
 
آخرین ویرایش:
دیروز تو جوراب آبی آسمونی ام لواشک سیب پیدا کردم ;))

خدا_ شکسپیر _ حلوای زنجبیل

شکسپیر در حالی که حلوای زنجبیل میخورد ، یه کتاب درمورد خدا میخوند....

ساعت ..... دایناسور ..... شونصد :/
 
کودک خیابان های شهر را صفحه به صفحه ورق میزد اما چیزی جز هجران نمی یافت
....
مار
یار
غار
 
کودک خیابان های شهر را صفحه به صفحه ورق میزد اما چیزی جز هجران نمی یافت
....
مار
یار
غار
مار کبری یار منو تو غار نیش زد.
لازانیا- غول - نمایش
 
مار کبری یار منو تو غار نیش زد.
لازانیا- غول - نمایش
توی نمایش تئاتر اون غول مشنگ شهر رو عین لازانیا کش داد.

اتوبوس

منطق (در جمله بصورت بی منطق یا با منطق یا منطقی استفاده نشود)

فتوسنتز
 
نمیدونم منطق بعضیا چطوریه که توی اتوبوس فتوسنتز میکنن...
یار
بار
دار
 
بمب مانند نیمه‌ی دیگر سیب زاپاس تریلی بود.


لام اندیشه مراوده
اگه منظورت فیلیپ لام هه
لام با اندیشه با افراد جدیدی مراوده کرد .......
هیتلر پیکان درازگودال ماریانا
 
آخرین ویرایش:
اگه منظورت فیلیپ لام هه
لام با اندیشه با افراد جدیدی مراوده کرد .......
هیتلر پیکان درازگودال ماریانا
هیتلر تصمیم داشت با پیکان جوانان بره درازگودال ماریانا
ریاضی
برف
بشقاب
 
آن هنگام که برف می کوشید تا وجود سردش را بر نگاه گرم کتاب ریاضی من بیندازد من سر گرم بازی با بشقاب بودم.....
باد کنک
عشق
شعر
 
Back
بالا