- ارسالها
- 111
- امتیاز
- 960
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- .
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
- رشته دانشگاه
- روان شناسی
من آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمیبارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه میخواهد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه میخواهد
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا رامن آن ابر پر از بغضم که هر جایی نمیبارد
برای گریه کردن مرد هم یک شانه میخواهد
آفتاب روی شه عالم گرفت
صبح شد ای پاسبانان الرحیل
مولانا
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی ؟همچو خورشید به عالم نظری ما را بس
نفس گرم و دل پر شرری ما را بس
قدسی مشهدی
سرِ آن ندارد امشب که برآید آفتابی ؟
تو خود آفتابِ خود باش و طلسم کار بشکن
استاد شفیعی کدکنی
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
حافظ
آن شنیدی تو که در هندوستانترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
حافظ بزرگ
آن شنیدی تو که در هندوستان
دید دانایی گروهی دوستان
مولانا
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاستنفسم گرفت زین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن
استاد شفیعی کدکنی
نمی داند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست
فاضل نظری
راستی شعر نو هم میشه گفت واسه مشاعره؟
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
حميد مصدق
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
رودکی
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق؟
برو ای خواجه ی عاقل، هنری بهتر از این؟
من آن نیم که حلال از حرام نشناسمنه تن باشد نه جان باشد
که من خود جان جانانم
مولانا
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام