- شروع کننده موضوع
- #21
- ارسالها
- 3,504
- امتیاز
- 71,234
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان زینب:)
- شهر
- تهر
- سال فارغ التحصیلی
- 95
- دانشگاه
- پادوا
- رشته دانشگاه
- روان شناسی
شما که غریبه نیستید _ هوشنگ مرادی کرمانی
وای از این کتاب، چه عشقی کردم. چقدر کتاب های بیست و یک سالگیم عشق کردنی بودند. چقدر من زندگی ها رو دوست دارم. همون طور که از خوندن "عطر سنبل، عطر کاج" و روزهای زندگیِ فیروزه ذوق زده بودم با بالا و پایین زندگی هوشنگ عشق کردم، برای دومین بار. اولین بار کی بود؟ سوم راهنمایی و پشت نیمکت های کلاسی که درسنخونش بودم.
به عنوان خواننده ی کتاب، طلبکارم از آقای مرادی که خب؟ بعدش؟ وقتی رفتی تهران چی شد؟ بعد از شبی که گوشه ی حموم خوابیدی کجا رفتی؟ نوشتی "چه کشیدم در تهران؛ پدرم در آمد" خب تعریف کن. گوش میدم، میخونم. باید همون روزی که تو دفتر دبیرستان آرمیتا بهش سلام کردم و کتاب ترانه رو امضا کرد و نوشت "ترانه خانم، شما که غریبه نیستید" میگفتم بقیشو همینجا نقد نقد تعریف کنه. ادب و نزاکت نذاشت
وای از این کتاب، چه عشقی کردم. چقدر کتاب های بیست و یک سالگیم عشق کردنی بودند. چقدر من زندگی ها رو دوست دارم. همون طور که از خوندن "عطر سنبل، عطر کاج" و روزهای زندگیِ فیروزه ذوق زده بودم با بالا و پایین زندگی هوشنگ عشق کردم، برای دومین بار. اولین بار کی بود؟ سوم راهنمایی و پشت نیمکت های کلاسی که درسنخونش بودم.
به عنوان خواننده ی کتاب، طلبکارم از آقای مرادی که خب؟ بعدش؟ وقتی رفتی تهران چی شد؟ بعد از شبی که گوشه ی حموم خوابیدی کجا رفتی؟ نوشتی "چه کشیدم در تهران؛ پدرم در آمد" خب تعریف کن. گوش میدم، میخونم. باید همون روزی که تو دفتر دبیرستان آرمیتا بهش سلام کردم و کتاب ترانه رو امضا کرد و نوشت "ترانه خانم، شما که غریبه نیستید" میگفتم بقیشو همینجا نقد نقد تعریف کنه. ادب و نزاکت نذاشت