به هدف حفظ کردن فکر نکن. به این فکر کن که الان مجبوری و باید این مطالب حفظ کنی . مثل یه آدمی که بیماره و فقط یه پزشک فوق العاده بداخلاق و بی ادب وجود داره که می تونه درمانش کنه پس اخلاق پزشک رو برای رسیدن به سلامتی تحمل می کنه.الان تو مجبوری این چرت و پرتا رو برای رسیدن به نمره تحمل کنیما امتحان داریم حوصلم نمیاد بخونم به نظرم حفظ کردن چرت و پرته و جز اینکه مغزتو الکی پر کنی چیز دیگه ای نداره. . از طرفی نمرش رو میخوام و مغزم نمیخواد بخونه چکنم؟
سلام می گن چند ماه آخر نزدیک کنکور بعضی ها نمی کشن بی خیال می شن من تقریبا شروع نکرده تقریبا بی خیال شدم.
رشته ای که می خوام کامپیوتره از سر علاقه هم هست این نیست که مجزوب بازار کارش شده باشم (مثل بعضی رتبه 1 ها) رفتم یه سایتی فیلمای کلاسای صنعتی شریف رو گذاشته بودن دیدم خیلی چیز شاخی نبود با خودم می گم پس چه کاریه همون فردوسی مشهد هم که قبول شم پس می تونم کار خودم رو بکنم آخه قبلا با دانشجو های کامپیوتر حرف زدم می گن مقدار زیادی تلاش خود دانشجو تا سطح دانشگاه (بر خلاف تجربی ها که خودشون رو می کشن پزشکی رو قبول بشن فقط شده به زور آرایه ادبی) می خوام بدونم کسی از این دانشگاه ها تو رشته کامپیوتر و اوضاع و جو کلاسا و استادا خبر نداره؟
خب من خودم امسال امیرکبیر قبول شدم و یه ترم گذروندم تقریبا و خب چیز خیلی کمی که دریافتم رو میگم:سلام می گن چند ماه آخر نزدیک کنکور بعضی ها نمی کشن بی خیال می شن من تقریبا شروع نکرده تقریبا بی خیال شدم.
رشته ای که می خوام کامپیوتره از سر علاقه هم هست این نیست که مجزوب بازار کارش شده باشم (مثل بعضی رتبه 1 ها) رفتم یه سایتی فیلمای کلاسای صنعتی شریف رو گذاشته بودن دیدم خیلی چیز شاخی نبود با خودم می گم پس چه کاریه همون فردوسی مشهد هم که قبول شم پس می تونم کار خودم رو بکنم آخه قبلا با دانشجو های کامپیوتر حرف زدم می گن مقدار زیادی تلاش خود دانشجو تا سطح دانشگاه (بر خلاف تجربی ها که خودشون رو می کشن پزشکی رو قبول بشن فقط شده به زور آرایه ادبی) می خوام بدونم کسی از این دانشگاه ها تو رشته کامپیوتر و اوضاع و جو کلاسا و استادا خبر نداره؟
هر چی بشه ولی خوب شد اسم خواجه نصیر رو بردین این دانش گاه دانشگاه درست درمونیه؟
فکر کنم سایت گاج رو داشتم می خوندم اطلاعات این دانشگاه رو می داد برای هر دانشکدش یه آدرس جدا داشت می داد .
بعد این دانشگاه ها کلن از نظر خوابگاه چه جورین مثلا؟
همین من از یه بنده خدایی که دانشجو لیسانس کامپیوتر تو دانشگاه آزاد تهران بوده می گفت با دانشجو های دانشگاه های سراسری کل می نداختن به خاطر این که تو دانشگاه آزاد پول می دادن به درس اهمیت می دادن خودشون حسابی می خوندن ولی اونایی که تو دانشگاه سراسری درس می خوندن کم تر اهمیت می دادن و همین باعث شده اینا هم سطح شن .اولا که به کلاسای دانشگاه اصلا نمیشه تکیه کرد و درواقع چیزی یاد نمیگیری(البته استاد مبانی کامپیوتر ما افتضاح بود و استاد دیگه خیلی خیلی بهتر بود) من خودم اندک چیزایی که یاد گرفتم یا با کمک سال بالایی ها بوده یا خودم از نت یاد گرفتم(اینترنت خیلی خیلی مهمه در ضمن) ولی فک کنم چیزی که دانشگاه های خوب رو متمایز میکنه دانشجوهاش هستن نه استادا و اینا..مثلا من اگه مشکلی داشته باشم تو یه مبحث کسی که به دادت میرسه استاد نیست بلکه یه سالبالاییه معمولا..و خب اینکه خود همکلاسیا هم تو این دانشگاها شاخترن(مخصوصا تو رشته کامپیوتر که بچهها اصلا هم سطح نیستن).
و اینکه تو تهران درس بخونی موقعیتای شغلی خیلی خوبی هم پیدا میکنی طبیعتا و این خیلی مهمه..
خب در مورد شهر که من خودمم خیلی به مشهد نزدیکتر بودم و برام واقعا راحتتر بود که اونجا باشم ولی خب تهران رو ترجیح میدادن و حالا فعلا که راضیمیه مشکلی هم که دارم از شهرای بزرگ بیزارم مگر این که در ازاش یه فایده درست حسابی برام داشته باشه به خاطر همین هم اصلا دنبال بازار کاری نیستم که حضور فیزیکیم رو تو شهری مثل تهران بخواد (مشهد رو به زور تحمل می کنم چون مرکز استانمه و حرم هست لائقل ولی تهران چی داره به غیر از دود و ...)
من تنها مشکلی که دارم خانواده و اطرافیان هستند
خیلی اذیت میشم گاهی اوقات گاهی فک میکنم اگه یه جایی بودم که هیچ کدوم از اینا نبودن راه های موفقیت رو زودتر پیدا میکردم گاهی اونقدر کلافه میشم از حرفاشون که دوس دارم قید همه چیو بزنم و بگم بیخیال بابا
وقتی باهاشون حرف میزنم توی دعوای بعدی همون حرفای خودمو بدتر تحویلم میدن طوری که ارزو میکنم کتش اصن حرف نزده بودماطرافیان که نبین اصن! یکی از فواید کنکور اینه که می تونی به هوای کنکور و درس از شرکت در مهمانی و جمع های خانوادگی بپرهیزی
ولی خانواده رو باهاشون صحبت کن.واقعا صحبت کردن خیلی مشکلات حل میکنه. البته نه یه بار دو بار ! من خودم به مامانم گفته بودم من می خوام رشته فلان بخونم(یه رشته ای که خیلی پایین تر از تصور مامانم بود). خیلی جدی. بعد دیگه کاری با هام نداشتن( قطع امید کرده بودن بنده های خدا)
خوب آخه چی میگی بهشون؟ به نظرم بهشونبگو که من دارمتمام تلاشمو میکنم(البته اول این عملی نشون بده) دیگه نتیجه هرچی بشه دست من نیستوقتی باهاشون حرف میزنم توی دعوای بعدی همون حرفای خودمو بدتر تحویلم میدن طوری که ارزو میکنم کتش اصن حرف نزده بودم
اول فکر کردم مشکلت مثل منه بقیه پستا رو خوندم می گم شاید هم نباشه ولی من مشکلم رو می گم و تجربم رو.من تنها مشکلی که دارم خانواده و اطرافیان هستند
اول فکر کردم مشکلت مثل منه بقیه پستا رو خوندم می گم شاید هم نباشه ولی من مشکلم رو می گم و تجربم رو.
من یه داداش کوچیکه دارم الآن کلاس اوله خیلی هم سر به هوای اصلا تو باغ نیست تو طول تابستون من سعی می کردم تمام وقت درس بخونم ولی با این وجود با کرنومتر که زمان مطالعم رو می گرفتم می شد 7 ساعت خیلی بد بود به نظرم می رسید به خاطر خانوادس بعد پیش اومد یه مسافرت طولانی من اسرار کردم که بزارین من بمونم بخونم (آزمون جمع بندی تابستون بود) بلأخره خانواده اجازه داد من بمونم وکیل وصی 4 5 نفر گذاشتن ولی خوب کم تر از خانواده ارتباط بود ولی با این وجود ساعت مطالعه بیش تر نشد.
و این بود که من فهمیدم خانواده برای من یکی که اثر منفی نداره.[/QU
ولی برا من داره خیلی