- شروع کننده موضوع
- #1
HeiSenberG
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 339
- امتیاز
- 2,063
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- خرم آباد
- سال فارغ التحصیلی
- 1399
آقای خاشقچی خبرنگاری بود که برای روزنامهشان میخواست از انگیزهی کاری کارمندان سفارت عربستان گزارشی تهیه کند:
او از کارمند A1 شروع کرد و پرسید چرا کار میکنی؟ A1 گفت: چون A2 کار میکند من هم انگیزه میگیرم.
خاشقچی از A2 پرسید. او هم جواب داد با دیدن A3 انگیزه میگیرد.
از A3 هم همین را پرسید و A3 گفت A4 انگیزهی کاری او را تامین میکند و اگر نبود کار نمیکرد.
خاشقچی همینکار را تا A100 ادامه داد. اما به A100 (آخرین کارمند اداره) که رسید جواب عجیبی شنید. او گفت A1 انگیزهی کاری اوست. خاشقچی که عصبانی شده بود فحش خارمادری به کارمندان آنجا داد و آنها هم که خیلی غیرتی بودند اورا قیمه قیمه کردند و به عنوان ناهار خوردند.
اما اتفاقی جالبتر در ایران رخ داد. آقای ملاانتها به یک اداره خیلی سری رفت تا گزارشی از انگیزهی کاری کارمندان آنجا تهیه کند و این بشود پایاننامهی دانشگاهش. با کمال تعجب دید کارمندان کار نمیکنند و از اداره بوی عرق سگ میآید.
از شخص B1 پرسید که جریان و اینها چیست. B1 گفت اگر B2 کار کند من هم کار میکنم. ملاانتها رفت از B2 پرسید او هم چنین جوابی داد و گفت که چرا B3 کار نکند و من کار بکنم؟ ملاانتها که مثل سگ به این تحقیق نیاز داشت تا B100 رفت و در کمال تعجب B100 گفت: B1 را ببین! او چرا کار نکند و توی کامپیوترش ورق بازی کند بعد من بدبخت کل کارهای شرکت را انجام دهم؟
متاسفانه ملاانتها به نتیجهای نرسید و در نتیجهای پایاننامهای هم ننوشت. زین جهت با ناراحتی رفت کافهای زد و جهان فلسفه را از حضور پرمهر خویش محروم ساخت.
حال برای من تماشاچی سوال پیش آمده کدام دیدگاه درست است؟ اگر اولی را پی بگیریم هیچ مشکل منطقی وجود ندارد و همه کارمندها که احتمالا ازلی و نامیرا هستند مثل آدم کارشان را میکنند و این دور باطل نیست. اگر دومی را هم پی بگیریم باز مشکل منطقی پیش نمیآید و این اداره هر روز میتواند کار و بارش همینجوری باشد و این دور باطل است و به کار نمیانجامد.
حال شما خواننده محترم به من بگویید نظرتان چیست؟ فرق این دو دیدگاه چیست و کدام یکی درست است؟ البته بگویم که برای تسلسل هم وضعیت مشابهی وجود دارد با همین دو دیدگاه.
او از کارمند A1 شروع کرد و پرسید چرا کار میکنی؟ A1 گفت: چون A2 کار میکند من هم انگیزه میگیرم.
خاشقچی از A2 پرسید. او هم جواب داد با دیدن A3 انگیزه میگیرد.
از A3 هم همین را پرسید و A3 گفت A4 انگیزهی کاری او را تامین میکند و اگر نبود کار نمیکرد.
خاشقچی همینکار را تا A100 ادامه داد. اما به A100 (آخرین کارمند اداره) که رسید جواب عجیبی شنید. او گفت A1 انگیزهی کاری اوست. خاشقچی که عصبانی شده بود فحش خارمادری به کارمندان آنجا داد و آنها هم که خیلی غیرتی بودند اورا قیمه قیمه کردند و به عنوان ناهار خوردند.
اما اتفاقی جالبتر در ایران رخ داد. آقای ملاانتها به یک اداره خیلی سری رفت تا گزارشی از انگیزهی کاری کارمندان آنجا تهیه کند و این بشود پایاننامهی دانشگاهش. با کمال تعجب دید کارمندان کار نمیکنند و از اداره بوی عرق سگ میآید.
از شخص B1 پرسید که جریان و اینها چیست. B1 گفت اگر B2 کار کند من هم کار میکنم. ملاانتها رفت از B2 پرسید او هم چنین جوابی داد و گفت که چرا B3 کار نکند و من کار بکنم؟ ملاانتها که مثل سگ به این تحقیق نیاز داشت تا B100 رفت و در کمال تعجب B100 گفت: B1 را ببین! او چرا کار نکند و توی کامپیوترش ورق بازی کند بعد من بدبخت کل کارهای شرکت را انجام دهم؟
متاسفانه ملاانتها به نتیجهای نرسید و در نتیجهای پایاننامهای هم ننوشت. زین جهت با ناراحتی رفت کافهای زد و جهان فلسفه را از حضور پرمهر خویش محروم ساخت.
حال برای من تماشاچی سوال پیش آمده کدام دیدگاه درست است؟ اگر اولی را پی بگیریم هیچ مشکل منطقی وجود ندارد و همه کارمندها که احتمالا ازلی و نامیرا هستند مثل آدم کارشان را میکنند و این دور باطل نیست. اگر دومی را هم پی بگیریم باز مشکل منطقی پیش نمیآید و این اداره هر روز میتواند کار و بارش همینجوری باشد و این دور باطل است و به کار نمیانجامد.
حال شما خواننده محترم به من بگویید نظرتان چیست؟ فرق این دو دیدگاه چیست و کدام یکی درست است؟ البته بگویم که برای تسلسل هم وضعیت مشابهی وجود دارد با همین دو دیدگاه.