فلسفه اخلاق

  • شروع کننده موضوع
  • #1

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
مقدمه‌ای برای رسیدن به قواعد هنجاری صحیح!

توضیح بیشتر:

ما به عنوان یک انسان، در هر لحظه گزینه‌های مختلفی برای تنخاب کردن داریم:
برای مثال:
درس بخونم یا نخونم!
خدا رو بپرستیم یا نپرستیم!
این لباس رو بپوشم یا اون یکی!
به رئیسی رای بدم یا روحانی!
از فلانی انتقاد کنم یا نکنم!
از این راه برم یا نرم!
به اون خانوم یا آقا نگاه کنم، یا نکنم!
و هزاران گزینه‌ی دیگری که می توان آن‌ها را انتخاب کرد!

امّا یک لحظه صبر کنید! شما در یک لحظه، فقط یک یا تعداد محدودی از گزینه‌های پیش‌روی خودتان را می توانید انتخاب کنید.
برای حل این مشکل، شما باید گزینش کنید.
به عبارت دیگر، باید دید که کدام گزینه خوب یا خوب‌تر است و باید آن را انتخاب کرد.

امّا اینجا یک سوال دیگر پیش می‌آید: آیا برای گزینش، هیچ ملاک و معیاری وجود دارد یا خیر؟
و اگر وجود دارد، آن ملاک و معیار چیست؟

اندیشمندان مختلف، در پاسخ به این سوالات، جواب‌های مختلفی ارائه کرده‌اند و مکاتب مختلفی ایجاد کرده‌اند، که به صورت کلّی می توان آن‌ها را به دو دسته تقسیم کرد:
1. مکاتب غیرواقع‌گرا
2.مکاتب واقع‌گرا

مکاتب غیرواقع‌گرا، می‌گویند که هیچ ملاک و معیاری به غیر از میل و خواست فرد یا افراد وجود ندارد. یعنی کار خوب، همان است که فرد یا افراد به آن میل دارند و باید همان را انجام داد.
تنها اختلاف این دسته از اندیشمندان این است که میل جمع مهم‌تر است یا میل فرد یا میل موجود دیگری مثل خدا!

امّا مکاتب اخلاقی واقع‌گرا، می گویند که برای انتخاب، ملاک و معیاری غیر از میل افراد وجود دارد و آن ملاک واقعی است. امّا در خود ملاک اختلاف دارند، مثلا یکی می گوید ملاک قدرت است و دیگری هم می گوید که ملاک، سود است و دیگری .... .
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
امتیازات: reza7
  • شروع کننده موضوع
  • #2

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
نکته اوّل:
این بحث، در ادامه‌ی بحث حجاب خوب یا بد، مطرح شد. البته حجاب یکی از مصادیقی هستش که با این بحث حل میشه و ما با این بحث، به صورت کلّی می‌خواهیم احکام هنجاری اسلام و باید و نبایدهای آن را حل کنیم.
نکته دوم:
این بحث به مقدماتی نیاز دارد که اجمالا میگم، اگر این مقدمات رو قبول ندارید، لطفا وارد بحث نشید، چون بحث بی ثمر میشه. البته اوایل بحث به این مقدمات نیازمند نیست، امّا در نتیجه‌گیری ها به این مقدمات نیاز داریم:
1. واقعیت‌گرایی شناختی: یعنی اینکه انسان می تواند شناخت واقعی و مطابق با واقع داشته باشد که گاهی اوقات این شناخت، مطلق است.
این مقدمه در مقابل نسبی‌گرایی و شک‌گرایی فلسفی است. شک‌گرایان امکان یا وقوع شناخت مطابق با واقع را قبول ندارند و نسبی‌گرایان، وجود گزاره‌های مطلق را انکار می‌کنند.

2. وجود خدای کامل مطلق و ...

3. برخی از مباحث انسان‌شناسی: نظیر وجود روح مجرد برای انسان، مختار بودن انسان و ...

اگر هر کدام از این سه مقدمه را قبول ندارد، لطفا اعلام کنید، تا یک موضوع جدید ایجاد کنیم و این مقدمات را حل کنیم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
سه تا نکته‌ی مهم دیگه:
1.اگر کسی بتونه یکی از مقدمات سه‌گانه‌ی بحث که عرض شد یا خود این بحث، یعنی فلسفه اخلاق اسلام رو باتوجّه به مقدمات، زیرسوال ببره، دیگه نیازی نیست که برای زیرسوال بردن احکام اسلم به صورت تک تک به خودش زحمت بده. چون این بحث؛ زیربنای احکام اسلام هستند و احکام اسلام بدون اینها، پشتوانه‌ی درست و درمونی نداره. حداقل من ندیدم. اگر کسی دید، خیلی خیلی خوشحال میشم که به منم بگه.

2. تقریبا در تمام مطالبی که ارائه می کنم، حاضر به مناظره هستم.

3. لطفا در ادبیات بحث، خودتون احترام خودتون رو حفظ کنید.
در مباحث قبلی، به من میگفتن بی‌منطق، متحجّر، عصر حجری و ... و یعد وقتی با همین الفاظ بهشون جواب میدادم، میگفتن بی ادب!!!!
کلوخ انداز را جواب، سنگ است!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
با توجّه به مطالبی که ارائه شد، لطفا بفرمایید که شما کدام یک از دو مکتب واقع‌گرایی و غیرواقع‌گرایی را درست می‌دانید؟
 

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
مکتب فکری غیر واقع گرا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
مکتب فکری غیر واقع گرا

باسلام
برای این مکاتب، بیشتر واژه‌ی اخلاقی رو به عنوان صفت به کار می‌برند. چون نوعی نظام باید و نباید ارائه می‌دهند.
در هر صورت بریم سراغ اصل بحث:

مکاتب غیرواقع‌گرا، اگرچه خیلی شیک و خوشگل به نظر می‌رسند و طرفدارن بسیاری دارند و خیلی از کشورهای اروپایی و حتی سازمان ملل بر این مکتب استوار هستند (البته نه کاملا)، امّا از تناقضاتی جدّی رنج میبره. قبل از پرداختن به تناقضات، چند نمونه از کاربردهای این نظریه رو میگم:
1. برای مثال، خیلی‌ها میخوان تو نوع پوشش، دین، اعتقاد و ... آزاد باشند، مسلّما این مکتب، برای اونها، چیز چشمگیریه و اونها رو وسوسه می کنه که این مکتب رو بپذیرند.
2. حاکمیت ها برای حل منازعات درونی خودشون و حتّی نفوذ در کشورهای دیگه با فرهنگ های مختلف، این مکاتب رو پیش میکشن و میگن که گزاره‌های اخلاقی دل به خواهیه و ملاک و معیاری غیر از خواست و میل فرد یا افراد نداره، پس تعصّب روی اون ها هم معنا نداره. اینجوری فرهنگ‌های مختلف رو در عرصه‌ی اجتماعی اخته می کنند.
و ....

امّا نقدها، در مطلب بعدی.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #7

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
اجمالا دو سه تا نقد می نویسم، اگر پاسخی بود، ادامه میدم:
نقدهای مکاتب غیرواقع‌گرا:

1. غیرواقع‌گرایانی که ملاک افعال رو، میل شخصی می‌دونند، عملا دارند نظریه ی قانون جنگل رو تئوریزه می‌کنند. یعنی هرکسی هرکاری دوست داشت، بکنه. این طوری اگر من قتل هم بکنم، کسی نمی تونه به من بگه که من اشتباه می کنمو چون ملاک، میل منه، پس من خطایی نکردم!
یا مثلا فرض کنید که یه دختری میگه من دوست دارم، بی حجاب باشم. یه پسری هم این دختر رو می بینه و تحریک میشه. بعد میاد به این خانم تجاوز میکنه. کسی حق نداره به اون پسر چیزی بگه، چون دلش خواسته!!!
خلاصه، این نظریه اینقدر فاجعه بود که خیلی از اندیشمندان، آروم از کنارش رد شدن و رفتن سراغ قرارداد اجتماعی. یعنی اینکه ملاک خوب و بد و باید و نباید، قرارداد بین مردم باشه، به عبارت دیگر، میل جمعی مهم است، نه میل فردی!

2. قرارداد اجتماعی هم مشکلات خاص خودش رو داره. مثلا اینکه کدوم جامعه مورد نظره و حد جامعه کجاست؟ مثلا شهر یک جامعه محسوب می شود یا کشور یا ... ؟
مشکل اصلی تر اینه که افراد چرا باید به این قرارداد پایبند باشند؟! یعنی ملاک پای بندی افراد به این قرار داد چیه؟!

3. جدای از همه ی اینها، این مکاتب به اثبات نیاز دارند و باید اثبات شوند. البته طرفداران این مکاتب، ادله‌ای برای اثبات هم دارند امّا چون پیش نیازهای بحث مطرح نشده بود، بنده فقط یک سری از تناقض های درونی این مکاتب رو گفتم. اگر پایه هستید که در زیربنای این مکاتب بحث کنیم، باید بریم یک موضوع جدید ایجاد کنیم و اونجا بحث کنیم.
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,498
امتیاز
71,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
حاکمیت ها برای حل منازعات درونی خودشون و حتّی نفوذ در کشورهای دیگه با فرهنگ های مختلف، این مکاتب رو پیش میکشن و میگن که گزاره‌های اخلاقی دل به خواهیه و ملاک و معیاری نداره، پس تعصّب روی اون ها هم معنا نداره
البته گمان می‌کنم این "ملاک و معیاری نداره" درست نباشه چون اصولا اخلاق تعیین کردن ملاک های رفتاره و "اخلاقِ بدون ملاک" متناقضه و معنی نداره.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
البته گمان می‌کنم این "ملاک و معیاری نداره" درست نباشه چون اصولا اخلاق تعیین کردن ملاک های رفتاره و "اخلاقِ بدون ملاک" متناقضه و معنی نداره.
تشکّر بابت تذکّرتون.
منظور ملاک و معیار واقعی در خارج از فضای ذهن بود. الان اصلاحش می کنم.
 

ehsan2562

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
2,397
نام مرکز سمپاد
شهید مدنی 1
شهر
تبریز/قم
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
درست میگید منتها مکتب غیر واقع درست که شیخ اشراق گفت برحسب معیار مقدری از سوی خدا است این معیار زیبایی است که فلاسفه بر رویش دعوا دارند
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
اجمالا دو سه تا نقد می نویسم، اگر پاسخی بود، ادامه میدم:
نقدهای مکاتب غیرواقع‌گرا:

1. غیرواقع‌گرایانی که ملاک افعال رو، میل شخصی می‌دونند، عملا دارند نظریه ی قانون جنگل رو تئوریزه می‌کنند. یعنی هرکسی هرکاری دوست داشت، بکنه. این طوری اگر من قتل هم بکنم، کسی نمی تونه به من بگه که من اشتباه می کنمو چون ملاک، میل منه، پس من خطایی نکردم!
یا مثلا فرض کنید که یه دختری میگه من دوست دارم، بی حجاب باشم. یه پسری هم این دختر رو می بینه و تحریک میشه. بعد میاد به این خانم تجاوز میکنه. کسی حق نداره به اون پسر چیزی بگه، چون دلش خواسته!!!
خلاصه، این نظریه اینقدر فاجعه بود که خیلی از اندیشمندان، آروم از کنارش رد شدن و رفتن سراغ قرارداد اجتماعی. یعنی اینکه ملاک خوب و بد و باید و نباید، قرارداد بین مردم باشه، به عبارت دیگر، میل جمعی مهم است، نه میل فردی!

2. قرارداد اجتماعی هم مشکلات خاص خودش رو داره. مثلا اینکه کدوم جامعه مورد نظره و حد جامعه کجاست؟ مثلا شهر یک جامعه محسوب می شود یا کشور یا ... ؟
مشکل اصلی تر اینه که افراد چرا باید به این قرارداد پایبند باشند؟! یعنی ملاک پای بندی افراد به این قرار داد چیه؟!

3. جدای از همه ی اینها، این مکاتب به اثبات نیاز دارند و باید اثبات شوند. البته طرفداران این مکاتب، ادله‌ای برای اثبات هم دارند امّا چون پیش نیازهای بحث مطرح نشده بود، بنده فقط یک سری از تناقض های درونی این مکاتب رو گفتم. اگر پایه هستید که در زیربنای این مکاتب بحث کنیم، باید بریم یک موضوع جدید ایجاد کنیم و اونجا بحث کنیم.
فارغ از درستی یا غلطی واقع گرایی یا ناواقع گرایی اخلاقی، این انتقادات درست نیستن:
1- فرضا کسی که ملاک رو میل شخصی میدونه، میتونه اینجور بگه که مرز میل و اخلاق رو، خودِ میل تعیین میکنه. یعنی اصلِ اساسی و مهم در قضاوت اخلاقی، میل افراده. بنابراین کاری که برخلاف میل دیگری باشه، یا اون رو از رسیدن به امیالش برحذر کنه، غیر اخلاقیه. چون کشتن برخلاف میل شخصه و مسیر اون فرد در رسیدن به میل هاشوئم مختل میکنه، پس غیر اخلاقیه. به عبارت دیگه، اونا میل رو "خودبازدارنده" بدونن.
2- خیلی از کلمات دیگه ماهم معنای یکتا و ثابت و مطلقی ندارن. توی اکثر تعاریف مهم، ابهام وجود داره. از جمله اجتماع. ولی این دلیل نمیشه که سریعا اون کلمات رو به این دلیل بیخاصیت بدونیم. درباره جامعه هم به همین شکل. حتی شاید ادعا بشه که هرچی جامعه بزرگتر و فراگیر تر باشه، رعایت از اصولش اولویت بیشتری داره. مثلا توافق در کشور، اولویت داره به توافق و قرارداد در شهر.
3- طبیعتا هر نظری نیازمند موجه کردن خودشه و غیر واقع گراهائم استدلال هایی دارن. مثلا "استدلال بر اساس غرابت".

و 6 نکته دیگه:
1- این تاپیک قاعدتا باید توی انجمن فلسفه باشه نه جامعه شناسی. و توی اون انجمن هم دقیقا تاپیکی با همین نام وجود داره!
2- غیرواقعگرایی اخلاقی لزوما معنی دلبخواهی و نسبی بودن نمیده. مثلا میتونه به ویژگی های ذهنی عام هم اشاره داشته باشه به عنوان پایه اخلاق
3-واقعگرایی و غیرواقعگرایی، اونقدرائم تعاریف دقیق و بی ابهامی نیستن. در واقع مثلا نظریه اخلاقی کانت رو نمیشه دقیقا عضو یکیشون دونست و بسته به تعریفتون از این دو اصطلاح، نتیجه متفاوتی میگیرید.
4- 3 استدلال بالایی این پست، به معنای دفاع و اعتقاد من به غیر واقعگرایی اخلاقی و خصوصا ملاک میل و قرارداد، نیست. حتی باهاشون مخالفم. اما من هم موضع اخلاقیمو بطور مطلق قابل طبقه بندی در فقط یکی از این دو دسته نمیدونم(هرچند معتقد به فقط "یک" ملاک هم نیستم و به نوعی، کثرت گرای اخلاقیم). اونارو صرفا بخاطر نادرست بودن اون انتقادات گفتم.
5- نوشتید این تاپیک در ادامه بحث حجابه. اما این نکته وجود داره که حتی اگه به فرض، مبانی اسلام و مزایای حجاب رو اثبات کنید، بازهم فرقی به حال قانون نداره! سیاست گذاری باید تا جای ممکن، کثرت گرا باشه چرا که جامعه از افرادی با عقاید مختلف تشکیل شده. دین جدا از سیاسته، چرا که ترکیب اونها نتیجه ای جز سرکوب سایرین و دیکتاتوری نداره، که 40 ساله بخوبی تجربشو داریم. شما حتی اگه وجود خدایی خاص، اینکه قران حرف های اونه، و اینکه حجاب اجباری در قرانه، ثابت کنید، بازهم به معنای قانون گذاری بر اون اساس نخواهد بود. همواره افراد زیادی مخالف فرض شما(حتی اگه درست فرضش کنیم) خواهند بود، که سرکوب اونها درست نیست. سیاست و حقوق، در وهله اول برای انسانهاست. نه مسائل شخصی و اعتقادی مثل وجود فلان خدا و...
6- قاعدتا بخاطر مخالفتم با فرض دوم و سوم در فرضهای تاپیک(در واقع اولی رو هم مشروط و به معنایی خاص قبول دارم، نه رئالیسم اسلامی) نباید این پست رو ارسال میکردم!
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #13

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
ابتدا سه‌تا نکته رو نکته رو بیان می کنم، بعد به پاسخ می پردازم:

1- این تاپیک قاعدتا باید توی انجمن فلسفه باشه نه جامعه شناسی. و توی اون انجمن هم دقیقا تاپیکی با همین نام وجود داره!
ابتدا عرض کنم بنده تو سایت جست و جو کردم، ولی تو نتایج جست و جو ندیدم. الآن که پست شما رو دیدم، رفتم به صورت دستی گشتم، دیدم اومده. اگر می تونستم، عنوان اینجا رو کمی تغییر می دادم، تا با اون قاطی نشه. یک پوزش بابت این مسأله.

نکته ی بعدی اینکه این مسأله هم جنبه ی جامعه شناسانه داره و هم جنبه ی فلسفی. در حقیقت نقطه ی وصل فلسفه و علوم اجتماعی همین جاست، بنده هم از جت تجربه آوردمش اینجا. خیلی از کسانی که در فلسفه اخلاق نظر دادند، جامعه شناس بودند: دورکیم، وبر، پاره تو و ...

قاعدتا بخاطر مخالفتم با فرض دوم و سوم در فرضهای تاپیک(در واقع اولی رو هم مشروط و به معنایی خاص قبول دارم، نه رئالیسم اسلامی) نباید این پست رو ارسال میکردم!

در مقام نقد، اگر پیش فرض ها را لحاظ کنید، می تونید از تناقضات درونی استفاده کنید. برای مثال من خودم مبانی نسبی گرایی رو قبول ندارم و نقدهایی هم که می کنم، مبنایی نیست، بلکه براساس خود مبانی اونا دارم میام جلو.
إن شاءالله اگر به نظریه اسلام رسیدیم، من مشکلی ندارم که شما با توجّه به مبانی اسلام نقد کنید.




نکته ی انتهایی هم انیکه جناب @finn چندتا نکته بیان کردند، ما دونه دونه از ابتدا اون ها رو بررسی می کنیم و میریم جلو.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
فرضا کسی که ملاک رو میل شخصی میدونه، میتونه اینجور بگه که مرز میل و اخلاق رو، خودِ میل تعیین میکنه. یعنی اصلِ اساسی و مهم در قضاوت اخلاقی، میل افراده. بنابراین کاری که برخلاف میل دیگری باشه، یا اون رو از رسیدن به امیالش برحذر کنه، غیر اخلاقیه. چون کشتن برخلاف میل شخصه و مسیر اون فرد در رسیدن به میل هاشوئم مختل میکنه، پس غیر اخلاقیه. به عبارت دیگه، اونا میل رو "خودبازدارنده" بدونن.

بنده یک بیان از حرف شما ارائه میدم و نقد می کنم، اگر درست بود که بفرمایید درسته. اگر هم که نه، دوباره مطلب خودتون رو توضیح بدید:

بیان مطلب: در دفاع از غیرواقع‌گرایی فردی، می توان گفت که امیال تا جایی ملاک هستند که مزاحم میل دیگران نشوند. برای مثال من تا جایی می تونم به میل خودم عمل کنم که باعث از بین رفتن آزادی و امنیت دیگران نشوم، چون دیگران به آزادی و امنیت میل دارند و من حق ندارم برخلاف میل آنان، عمل کنم.
به عبارت دیگر، همه در عمل به امیال خودشون آزاد هستند، تا جایی که موجب سلب آزادی و میل دیگران نشود.

نقد:
اینجا یک نکته‌ی ظریف وجود دارد: اگر ملاک خوب و بود، میل فرد است، چه چیزی میل فرد را محدود میکند؟
ما اینجا دو حالت بیشتر نداریم:
الف) چیزی غیر از میل خود فرد میخواهد آن را محدود کند. در این صورت این پاسخ، خلاف فرض غیرواقع‌گرایی است، زیرا فرض آنان بر این بود که هیچ ملاک و معیاری غیر از میل فرد وجود ندارد.
ب) خود میل فرد، آن را محدود می‌کند، در این صورت، نیز دیگر هیچ قید و بندی وجود ندارد و همان می شود که قبلا گفتم. یعنی اگر کسی خواست دیگری را بکشد و میل و خواسته‌ی دیگری نداشت که او را از این کار منصرف کند، می تواند این کار را بکند و کار او بد نیست.

جمع بندی نقد:
ما دو راه بیشتر نداریم:
یا اینکه قبول کنیم از عوارض غیرواقع‌گرایی فردی، حاکم شدن قانون جنگله.
یا اینکه برخلاف پیش فرض های خودمون عمل کنی.


اگر دقت بفرمایید، بنده نقد مبانی نکردم، بنده با توجّه به مبانی خودشون این نقدها رو بیان کردم.

و الّا از بیخ و بن با اینها مخالفم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
2- غیرواقعگرایی اخلاقی لزوما معنی دلبخواهی و نسبی بودن نمیده. مثلا میتونه به ویژگی های ذهنی عام هم اشاره داشته باشه به عنوان پایه اخلاق

این مطلب رو بیشتر توضیح بدید. بنده متوجّه کلامتون نمیشم.

3-واقعگرایی و غیرواقعگرایی، اونقدرائم تعاریف دقیق و بی ابهامی نیستن. در واقع مثلا نظریه اخلاقی کانت رو نمیشه دقیقا عضو یکیشون دونست و بسته به تعریفتون از این دو اصطلاح، نتیجه متفاوتی میگیرید.

به نظرم تعریف بنده دقیقه و مشکلی نداره. اگر میتونید دقیقا بیان کنید که این ابهام چطوری رخ میده.
در مورد نظریه ی کانت هم خیلی دمت گرم اگر بلدی.
بنده هم نظریه کانت رو خوندم و میدونم. تا اونجا که می دونم، کانت نوع خاصی از واقع‌گرایی رو مطرح می کنه.
فقط یه پیچ ریز داره که باعث میشه فکر کنیم غیرواقع‌گراست. با این حال اگر می تونید یک بیان غیرواقع‌گرا از کانت ارائه بدید خوشحال میشم.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
الف) چیزی غیر از میل خود فرد میخواهد آن را محدود کند. در این صورت این پاسخ، خلاف فرض غیرواقع‌گرایی است، زیرا فرض آنان بر این بود که هیچ ملاک و معیاری غیر از میل فرد وجود ندارد.
ب) خود میل فرد، آن را محدود می‌کند، در این صورت، نیز دیگر هیچ قید و بندی وجود ندارد و همان می شود که قبلا گفتم. یعنی اگر کسی خواست دیگری را بکشد و میل و خواسته‌ی دیگری نداشت که او را از این کار منصرف کند، می تواند این کار را بکند و کار او بد نیست.
طبیعتا برای سازگار بودن مبانی، اگه اون فرد به فقط و فقط "یک" ملاک معتقده و اون رو هم میل میدونه، باید "ب" رو انتخاب کنه. اما درباره نقد شما به ب، راستش درست منظور جمله رو متوجه نمیشم. منظورتون اینه که مثلا فرد B هیچ میل و ارزوی دیگه ای نداره و خودش میخواد که "توسط فرد A" کشته بشه، که A فردی معتقد به میل به عنوان ملاک اخلاقیه، و در اینصورت اگه A بعدش B رو بکشه، از نظر این نظریه، مشکلی نداره؟ خب این درسته هرچند اشاره به تناقض و ناسازگاری درونی این نظریه نداره. همونطور که قبلا گفتم، با انتخاب گزینه ب، میل، خودبازدارنده میشه. میلِ تو، مرزِ میلِ من رو تعیین میکنه و بالعکس.
یا اینکه قبول کنیم از عوارض غیرواقع‌گرایی فردی، حاکم شدن قانون جنگله.
این مطلب رو بیشتر توضیح بدید. بنده متوجّه کلامتون نمیشم.



به نظرم تعریف بنده دقیقه و مشکلی نداره. اگر میتونید دقیقا بیان کنید که این ابهام چطوری رخ میده.
در مورد نظریه ی کانت هم خیلی دمت گرم اگر بلدی.
بنده هم نظریه کانت رو خوندم و میدونم. تا اونجا که می دونم، کانت نوع خاصی از واقع‌گرایی رو مطرح می کنه.
فقط یه پیچ ریز داره که باعث میشه فکر کنیم غیرواقع‌گراست. با این حال اگر می تونید یک بیان غیرواقع‌گرا از کانت ارائه بدید خوشحال میشم.
نا واقع گرایی اخلاقی، یعنی زمانی که هرکدوم از دو حکم زیر رو(که مورد قبول واقع گراهاست) رد کنید:
1- وجودِ ویژگی های اخلاقی
2- مستقل بودن ویژگی های اخلاقی از ذهن ما
خلاصه رد این حکم که فارغ از ذهن ما، ویژگی هایی اخلاقی وجود دارن.
ولی خودِ این تعاریف، خب بستگی داره چه معنایی از این کلمات(وجود) برداشت کنید. مثلا تاحدی مثل افلاطون، به قوانین و انتزاعاتِ اخلاقی در عالم مثل باور داشته باشید، یا اینکه یه معیاری بیرونی و عینی برای اخلاق در نظر بگیرید.
در واقع هر نوع استقلال بین باید و هست(که کانت هم بهش اعتقاد داشت) شمارو به غیرواقعگرایان نزدیکتر میکنه. زمانی که کیفیاتی مثل "خوب" رو نه چیزی بیرونی، بلکه ذهنی بدونید. اما این ذهنی لزوما به معنای دلبخواهی و قانون جنگل نیست. میتونه از ویژگی های تفکر باشه. مثل کانت که اخلاق رو از این ویژگی که فکر و تعقل باید اصل عدم تناقض رو محترم بدونه، یا اینکه بگیم اخلاق گرایشی در ذهن ما و نتیجه فرگشت و بخاطر مزایاشه و...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
نا واقع گرایی اخلاقی، یعنی زمانی که هرکدوم از دو حکم زیر رو(که مورد قبول واقع گراهاست) رد کنید:
1- وجودِ ویژگی های اخلاقی
2- مستقل بودن ویژگی های اخلاقی از ذهن ما
خلاصه رد این حکم که فارغ از ذهن ما، ویژگی هایی اخلاقی وجود دارن.
ولی خودِ این تعاریف، خب بستگی داره چه معنایی از این کلمات(وجود) برداشت کنید. مثلا تاحدی مثل افلاطون، به قوانین و انتزاعاتِ اخلاقی در عالم مثل باور داشته باشید، یا اینکه یه معیاری بیرونی و عینی برای اخلاق در نظر بگیرید.
در واقع هر نوع استقلال بین باید و هست(که کانت هم بهش اعتقاد داشت) شمارو به غیرواقعگرایان نزدیکتر میکنه. زمانی که کیفیاتی مثل "خوب" رو نه چیزی بیرونی، بلکه ذهنی بدونید. اما این ذهنی لزوما به معنای دلبخواهی و قانون جنگل نیست. میتونه از ویژگی های تفکر باشه. مثل کانت که اخلاق رو از این ویژگی که فکر و تعقل باید اصل عدم تناقض رو محترم بدونه، یا اینکه بگیم اخلاق گرایشی در ذهن ما و نتیجه فرگشت و بخاطر مزایاشه و...

خب، این مطلب که فرمودید رو فهمیدم.
اینجا بحث دیگری مطرح میشه راجع به الفاظ و مفاهیم کلّی که یک بحث معرفت شناسیه.
من یک بحث معرفت شناسی هم شروع میکنم. اونجا باید با هم بحث کنیم.
بعد از بحث اونجا می تونیم بیایم نظریه ی کانت رو تجزیه و تحلیل کنیم.


میلِ تو، مرزِ میلِ من رو تعیین میکنه و بالعکس.

احسنت، خودتون خیلی بهتر گفتید.
الآن من و شما به عنوان مثال.
اینکه میل شما، مرز میل من رو معین کنه یعنی اینکه یک ملاک خارج از میل من وجود داره و این خلاف فرض غیرواقع‌گرایی هستش. چون طبق غیرواقع‌گرایی، چیزی خارج از میل من، نمیتونه برای من مرز معیّن کنه. حتّی میل شما.

در واقع حرف شما، نوعی واقع‌گرایی هستش.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
خب، این مطلب که فرمودید رو فهمیدم.
اینجا بحث دیگری مطرح میشه راجع به الفاظ و مفاهیم کلّی که یک بحث معرفت شناسیه.
من یک بحث معرفت شناسی هم شروع میکنم. اونجا باید با هم بحث کنیم.
بعد از بحث اونجا می تونیم بیایم نظریه ی کانت رو تجزیه و تحلیل کنیم.




احسنت، خودتون خیلی بهتر گفتید.
الآن من و شما به عنوان مثال.
اینکه میل شما، مرز میل من رو معین کنه یعنی اینکه یک ملاک خارج از میل من وجود داره و این خلاف فرض غیرواقع‌گرایی هستش. چون طبق غیرواقع‌گرایی، چیزی خارج از میل من، نمیتونه برای من مرز معیّن کنه. حتّی میل شما.

در واقع حرف شما، نوعی واقع‌گرایی هستش.
این به معنی ملاک خارج از میل نیست. همون میله که مرز و تعیین میکنه. ملاک همچنان میل هست، چیزِ خارجی ای نمیبینم. مثل اینکه جامعه اخلاقی رو متشکل از دایره هایی غیر متقاطع و نهایتا مماس بدونید(دایره ها میل افرادن).

درباره واقعگرایی و ناواقعگرایی، میشه جور دیگه ای هم بیان کرد:
واقعگرایی اخلاقی: احکام اخلاقی،جملاتی خبری هستن(درباره جهان خارج اطلاع میدن)
ناواقعگرایی اخلاقی: احکام اخلاقی، دستوری و انشایی هستن(چیزی درباره واقعیت بیرونی نمیگن)
مثلا همین حرف که به وجودِ "خوب" در جهان خارج باور نداشته باشید، یعنی غیرواقعگرایی. طبق این تعریف، حتی اگه اخلاق رو ویژگی عام ذهنی بدونید هم یجورایی غیرواقعگرایانه ست، که ربطی به میل خودخواهانه و قانون جنگل و نسبی گرایی هم نداره. این یعنی اخلاق درباره جهان خارج چیزی بطور مستقیم نمیگه، بلکه مثل دستوراتِ پیشفرض مغزن(که حالا به هردلیل معلوم و نامعلومی، مثلا مزیت زیست شناختی طی فرگشت) برای عمل کردن(چیزی شبیه به "رنگ"). نظریه کانت هم به دلیل وابستگی به عدم تناقض به مثابه "یک قاعده تفکر" و "معیارِ ذهنیِ عمل" ، میتونه به ناواقعگرایی نزدیک بشه. سروش دباغ، از پژوهشگران ایرانی معروف فلسفه اخلاق هم به این موضوع(که بسته به معنا از واقعگرایی و غیرواقعگرایی، کانت رو میشه توی هردو جا داد) اشاره میکنه. حتی افرادی مثل جان مک داول هم از موضعی واقعگرا،نظریه اخلاقی کانت رو نقد میکن. حتی در استدلال براساس غرابت(که به نفع غیر واقعگرائیه)، استدلال میشه که ویژگی هایی مثل "خوب"(که هنجاری و جهت دهنده اعمالن)، نامحتمل و عجیبه که در جهان وجود داشته باشن.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #19

mohaq

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
372
امتیاز
-13
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
دانشگاه باقرالعلوم (علیه السّلام) - قم
رشته دانشگاه
دانش اجتماعی مسلمین
این به معنی ملاک خارج از میل نیست. همون میله که مرز و تعیین میکنه. ملاک همچنان میل هست، چیزِ خارجی ای نمیبینم. مثل اینکه جامعه اخلاقی رو متشکل از دایره هایی غیر متقاطع و نهایتا مماس بدونید(دایره ها میل افرادن).

بنده از شما می پرسم که به چه دلیلی، میل شما، میتونه میل من رو محدود کنه؟ من دوست دارم میل شما رو زیرپا بپذارم؟ مشکلش چیه؟

من وقتی غیرواقع‌گرا هستم، یعنی برای میل شما هم هیچ اهمّیتی قائل نمیشم، چون هیچ دلیلی وجود نداره که برای میل شما اهمّیتی قائل بشم! بگید که چرا باید میل شما رو لحاظ کنم!
(طبق نسبی گرایی جواب بدید لطفا!)

درباره واقعگرایی و ناواقعگرایی، میشه جور دیگه ای هم بیان کرد:
واقعگرایی اخلاقی: احکام اخلاقی،جملاتی خبری هستن(درباره جهان خارج اطلاع میدن)
ناواقعگرایی اخلاقی: احکام اخلاقی، دستوری و انشایی هستن(چیزی درباره واقعیت بیرونی نمیگن)
مثلا همین حرف که به وجودِ "خوب" در جهان خارج باور نداشته باشید، یعنی غیرواقعگرایی. طبق این تعریف، حتی اگه اخلاق رو ویژگی عام ذهنی بدونید هم یجورایی غیرواقعگرایانه ست، که ربطی به میل خودخواهانه و قانون جنگل و نسبی گرایی هم نداره. این یعنی اخلاق درباره جهان خارج چیزی بطور مستقیم نمیگه، بلکه مثل دستوراتِ پیشفرض مغزن(که حالا به هردلیل معلوم و نامعلومی، مثلا مزیت زیست شناختی طی فرگشت) برای عمل کردن(چیزی شبیه به "رنگ"). نظریه کانت هم به دلیل وابستگی به عدم تناقض به مثابه "یک قاعده تفکر" و "معیارِ ذهنیِ عمل" ، میتونه به ناواقعگرایی نزدیک بشه. سروش دباغ، از پژوهشگران ایرانی معروف فلسفه اخلاق هم به این موضوع(که بسته به معنا از واقعگرایی و غیرواقعگرایی، کانت رو میشه توی هردو جا داد) اشاره میکنه.


در مورد ماهیت جملات اخلاقی بحث وجود داره. امّا هنوز به اونجا نرسیدیم.
نظریه ی کانت و آقای سروش رو بعد از بحث معرفت شناسی بررسی می کنیم.
شما فعلا جواب این سوال رو بده:

چرا منِ غیرواقع‌گرا، باید به میل شما و دیگران اهمّیت بدم و با اون، میل خودم رو محدود کنم؟
به چه دلیل؟!

إن شاءالله برای ادامه‌ی بحث، فردا صبح زود یا شب میام.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
بنده از شما می پرسم که به چه دلیلی، میل شما، میتونه میل من رو محدود کنه؟ من دوست دارم میل شما رو زیرپا بپذارم؟ مشکلش چیه؟

من وقتی غیرواقع‌گرا هستم، یعنی برای میل شما هم هیچ اهمّیتی قائل نمیشم، چون هیچ دلیلی وجود نداره که برای میل شما اهمّیتی قائل بشم! بگید که چرا باید میل شما رو لحاظ کنم!
(طبق نسبی گرایی جواب بدید لطفا!)




در مورد ماهیت جملات اخلاقی بحث وجود داره. امّا هنوز به اونجا نرسیدیم.
نظریه ی کانت و آقای سروش رو بعد از بحث معرفت شناسی بررسی می کنیم.
شما فعلا جواب این سوال رو بده:

چرا منِ غیرواقع‌گرا، باید به میل شما و دیگران اهمّیت بدم و با اون، میل خودم رو محدود کنم؟
به چه دلیل؟!

إن شاءالله برای ادامه‌ی بحث، فردا صبح زود یا شب میام.
چرا که از ابتدا، "میل" بخودی خود، به عنوان ملاک لحاظ شده. فرقی بین "میل من"، "میل تو"، "میل او" و...وجود نداره. اصل بر میله، و نتیجتا باید یک سازگاری بین میل های افراد وجود داشته باشه، که اینجا بصورت خودبازدارندگی میل مطرح میشه. مرز میل، خودِ میله، نه چیز دیگه ای. حالا این میل در قالب میل افراد مختلف، خودشو نشون میده. ما اینجا به اخلاق، ماهیتی مستقل از ذهن انسانها ندادیم. ملاک چیزیه کاملا ذهنی، به نام میل. ولی خب طبعا چیزی مستقل و افلاطونی به نام میل مطلق که وجود نداره، ما فقط میل افراد داریم. بنابراین ملاک گرفتن میل، به معنی محترم شمردن و هماهنگی بین میل انسانهاست. هماهنگی ای که به وسیله خودبازدارندگی میل بیان میشه. امیدوارم منظورمو خوب بیان کرده باشم.
وای اینکه از همون اول بگید "میلِ من"(به عنوان اشاره به یک شخص و سوژه خاص) خب فرق داره با میل به عنوان یک مقوله کلی.
 
بالا