• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

دفتر آرزوها

بگذار برای آخرین بار اورا آرزو کنیم، کابوسی ک هر شب خوابم را میگیردم آرزوست!
دارم فک میکنم چی میشه ک بتونم توی وطن خودم هم احساس خوشبختی کنم و هیچ خبری از سیاست و فلان گوساله و گاو نشنوم، من و گوسفندامو و وی و یه باغ گلابی و یه بیل
 
ادم شدن اونایی ک مث گاو چشماشونو بستن و دهناشون باز،و هرچی ک ب ذهنشون میرسه میگن و یک شهرو پر میکنن
 
خب بنده هم ارزو دارم دوسال دیگه کنکور بدم تهران قبول شم بعد برم همکاری با مستر پرهام (بشم گیتاریست گروهش)بعدش ارزو دارم انقدر زندگی رو ساده بگیرم که دنیا بره بههههه ادامشو خودت تو ذهنت کامل کن رفیق/m\
 
- تو دانشگاه مطرحی ترجیحا هاروارد/ ییل/ استنفورد نوروایمونولوژی بخونم و در کنار شغل شریف پزشکی، در این زمینه یه ساینتیست و درمانگر موفقی باشم.

- در زمینه نوروساینس و ایمونولوژی و روانشناسی و فلسفه و سوسیوبیولوژی خوب مطالعه کنم -برای آرامش دلم!-

- تو خونه ام انواع پستانداران جولان بدن! :(( -سگ، گربه، خرگوش، همستر و ...-
 
قبل 23 سالگی دکترای فیزیک بگیرم
لیسانس اقتصاد هم میخوام
چند زبان خارجی یاد بگیرم
اون شرکتی که دلم میخواد رو تاسیس کنم
سطح تفکر نسل های جدید رو بالا ببرم(وقتی که خودم نسل قدیم تر شدم)
علمم رو تبدیل به پول کنم
و البته یه خونه رویایی داشته باشم با چاشنی عشق
چند قدمی در راه ازادی علم و عشق بردارم

:-"
 
داستان بنویسم.
دایره ی مفاهیم انتزاعی ذهنم بزرگ شه.
لاغر شم لاغر.
کلی سفر برم.
و کسی که رسیدن به آرزوها کنارش معنی پیدا کنه.
 
آرزو میکنم هیچ کدومتون به آرزوهاتون نرسین :))))))))))))))))

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.

.
.
.
.
.
.

.

.
.


.
شوخی بود...
 
آرزوهای من یکم ایراد دارن اما....
همین امروز که پامو از خونه گذاشتم بیرون یه یارویی بیاد چاقو بزاره زیر گلوم و بگه باهام بیا
بپرسم برای چی؟
بگه ما قاچاق انسان می کنیم!
بعد از اینکه خودم عین آدم باهاش رفتم ببرتم به یه سازمان بزرگ تبهکاری و آدمکشی(مثل مافیا) بفروشتم و منم با تلاش خودم کم کم از بردگیشون در بیام و به یکی از مهره های اصلیشون تبدیل بشم!
.....................................
یکی دیگشم اینه که یه معلم نمونه بشم
همین:/
 
آرزوم اینه که یه روز برسه بتونم فقط کتاب بخونم و بخوابم. و شکلات بخورم و جوش نزنم.-_-
بدون درس و مشق و خصوصا ریاضی و فیزیک زندگی کنم.-_- نمیدونم چرا باهاشون کنار نمیام-___-
 
آرزو میکنم که این جهان نابود بشه و همه انسان بمیرن و از شر همدیگه و این جهان و پیچیدگی های پوچش خلاص شن
 
وقتی این پفیوزا برن، اون موقع میتونم راحت فکر کنم که چه آرزویی دارم و از زندگی چی میخوام.
 
Back
بالا