از نظر روحی نیاز دارم
یکشنبه باشه
صبح زود بیدار شم بوی نون داغ پیچیده باشه
شبش تو چادر خوابیده باشم و تا صبح آهنگای بیلی رو گوش کرده باشم
برم رو تاب بشینم صبحونه بخورم بدون هیچ استرسی
ساعتمو نگاه کنم یک ساعت تا شروع کلاس فیزیک مونده باشه...
تصمیم بگیرم برم لب ساحل
از ویلا بیام بیرون
رو گلبرگا شبنم نشسته باشه
کل راه شهرک رو زیر بارون قدم بزنم پوشه فیوریتم پخش بشه هندفری تو گوشم
برسم به ساحل
هیچکس نباشه
آهنگو قطع کنم
بشینم رو ماسه ها سرمو رو پام بزارم باد موهامو بهم بریزه آب دریا نوک انگشتامو خیس کنه
بشینم و فقط گوش بدم...
به صدای آب
به صدای سکوت
زمان از دستم در بره
گووشیمو چک کنم
همزمان خانم زمانی(معاون مدرسه)پیام بزاره:دخترای قشنگم کلاس فیزیک و شیمیتون با خانم اینانلو و احتمالا تمام کلاس های امروزتون به دلیل مشکلات ادوبی کانکت کنسله.
لبخند بزنم :)
برم با خیال راحت جلوتر بشینم و فقط گوش بدم:)
از لحاظ روحی نیاز دارم امشب شبی باشه که کنکور دادم و برم خونه ی m تشک پهن کنیم و شب تا صبحش با هم حرف بزنیم ....
از فردا صبح تا شبش هم با Aحرف بزنم بدون محدویت زمانی به صورت بکوب تا شب .....
چقدر مزخرفات گفتم ://
از لحاظ روحی به یک انگیزه نیاز دارم، به یک روح تازه ای که دوباره بهم جون بده، باعث شه زنده شم و خون رو در رگ هام جریان پیدا کنه. گاهی اوقات یه تلنگر باعث میشه دوباره برگردم به دورانی که همین ماه پیش بود و تونستم تو یه روز ۶ ساعت بکوب بخونم......اون انگیزه و هدف پشتش هر روز داره کمرنگ تر میشه.....ولی من نمیذارم......تلاش میکنم چون از لحاظ روحی به تلاش کردن احتیاج دارم....
از نظر روحی واقعا نیاز دارم الان بعد از کنکور باشه که از کللللههههههه گروه های درسی با خیاله راحت لفت بدم
گوشیم پر شده از گروه های درسی
حالم حتی دیگه از گوشیمم به هم میخوره