وقتی از خرید برگشتی هوا بارونی بشه
زیست خوندن
شکلات تلخ...بوی لاک....ورق زدن یه کتب غیر درسی ...وقتی یه نوزادو بغل میکنی سرشو رو شونت میزاره
یه کیک حامه ای که روش توت فرنگی داره^-^♡نزدیک شدن به آرزوهاتپاییز...
یه دل سیر دویدن(چه حس خوووب و نااابی داره این کار)
ساعت ها با سازت خلوت کنی...اونقدری بنوازی که دیگه انگشتات جون نداشته باشن فرت های گیتار و لمس کنن(واقعااا حس فوق العاده ای داره...تا جایی که من به این بیت سروده خویش رسیدم : دیگر ندارند این انگشت ها جانی ، بگیرند فرت ها ، بنوازند نوائی )
«گفتم اینو برات بیارم چون میدونم دوست داری»
پیادهروی توی هوای خنک
خوندن نقد بعد از فیلم / کتاب
جوراب و کفش و دستبند رنگی
چرخیدن توی پینترست
گیمهای سبک Adventure و پر از داستان و کارکترهای مختلف
Hug :::
مسافرت با اتوبوس / قطار
رویاپردازی رویاپردازی رویاپردازی
نوشتن، نوشتن روی کاغذ
وقتی موقع خرید بدون این که بگی بهت تخفیف میدن
لحظهای که متوجه میشی کسی به یادت بوده
پیدا کردن علاقهی مشترک با کسی و صحبت کردن دربارهش :::
خوردن ماکارونی، قارچ سوخاری، چیپس، آلوچه، کرانچی، کیک شکلاتی، آبطالبی، یخ در بهشت آلبالویی، ساناستار، پیتزا، هاتداگ :::
گم شدن تو اتاق موسیقی یا کتابخونه دور از آدما=)
لا به لای اون همه کتاب که فکر کنی کدومش خوبه که انتخابش کنی=)
گیتار زدن انقدری که مغزت درگیر نت ها بشه=)
هر دوتاش چیزایین که مغز تو درگیر میکنن از اون درگیریایی که به خودت میای میگی اخیییش چه ارامشی=)