زندگی رو به چیزی تشبیه کنید

[Asaliiiii]

یک رمان ۵۰۰ ۶۰۰ صفحه ای

 

[خواهر کوچیکه شیرین]

زندگی مثل چرخِ عقب دوچرخس و آرزوها و اهدافت چرخِ جلویی

هرچی تلاش میکنی؛بالا پایین میری اما بهشون نمی رسی

 

[صابا]

اون سیبی که انداختیش بالا و تا بیاد پایین، هزار دور میچرخه.

 

[مجهولツ]

بازی! دقیقا بازی!
مثل بازی شطرنج غیر قابل پیش‌بینی!
و مثل بازی کامپیوتری بی اهمیت و مسخره!
مثل خاله بازی دوست داشتنا و .... الکی!
مثل قارچ خور اگه بکشی کنار باید از اول شروع کنی!
مثل ...
خلاصه که کلا دنیا رو جدی نگیرید درسته دو روز نیست و طبق میانگین حدود ۶۰. ۷۰ ساله ، ولی خب فقط صد سال اولش سخته
#غبار_روبی_تاپیک_ها

 

[Lushato]

مثل یه آب روان...
یه جا مسیرش تنگ میشه ، یه جا آلوده میشه ، یه جا بقیه آلودش میکنن ، از پستی و بلندی ها رد میشه..‌.

 

[zeynabgol]

یه کتاب که هم فصلای بد داره، هم فصلای خوب.

 

[el_na_z]

زندگی مثل پازل میمونه
یه عالمه تلاش میکنی بسازیش آخرش متوجه میشی یه تیکش کمه و هر چی میگردی پیداش نمیکنی!

 

[merfan x1]

یک زمین مرگ، یک زمین جنگ بسیار وسیع با انواع جغرافیا که طرف های درگیر دولت ها، گروه های چریکی، شبه نظامیان و آحاد جامعه است.
برای خود من شبیه جنگ چریکی علیه سازمان های بزرگ و قدرتمنده!

 

[KOURO$H]

یه جنده ایدزی

 

[Krypton]

زورق به گِل نشسته‌ایست…

مثل یه خواب؛ کوتاه!

 

[pardis.f]

مثل ادما که از جلوی یه مغازه رد میشن
زندگیم همینجوری میگذره

 

[feriyall]

مثل یه قبر؛
همون اندازه خفه کننده و تاریک