پادکست بهار 99 رو ساختیم قربه الی الله

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع maleck :)
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
همبوی مشک باد و زمین پر ز بوی بان
عید خجسته دست وفا داده با بهار
باد شمال ملک جهان برده از خزان
هر ساعتی سرشک گلاب از هوا چکد
هر لحظه‌ای نسیم گل آید ز بوستان
تاج درخت باغ همه لعلگون گهر
فرش زمین راغ همه سبز پرنیان ( به یاد چشمای پرنیان گفته این مصراع رو;;))
صلصل چو بیدلان جهان گشته با خروش
بلبل چو عاشقان غمین گشته با فغان
فرخنده باد بر ملک این روزگار عید
وین فصل فر خجسته و نوروز دلستان
تا این هوا بسیط بود وین زمین به جای
طبع هوا سبک بود آن زمین گران
ای طبع تو هوای دگر، با هوا بباش
وی حلم تو زمین دگر، با زمین بمان

این شعر از فرخی سیستانی

یه دونه م مثنوی دفتر اول داره این درختانند همچون خاکیان ؛ الان نمیتونم بنویسمش ولی اونم قشنگه.
 
پادکست چیه دقیقا؟؟؟؟؟؟
یکی به من بگه
اول همه تلفظش رو بعد معنیش

واقعا گفتم نمیدونم چیه
 
پادکست چیه دقیقا؟؟؟؟؟؟
یکی به من بگه
اول همه تلفظش رو بعد معنیش

واقعا گفتم نمیدونم چیه
-پادکَست
-یک شیوه تولید محتوا ، ارسال پیام و... از طریق صوت
-برای آشنایی بیشتر با پادکست های سمپادیا به انجمن رادیو سمپادیا مراجعه شود
[چقدر علمی گفتم:>:>]
 
آقا @maleck :) فرمت m4a هم میشه؟

- آخرش شعر مشترک کدوم شد؟
 
@maleck :)
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخِ تو رسید
نشانِ داغِ دلِ ماست لاله ای که شکفت
به سوگواریِ زلفِ تو این بنفشه دمید
بیا که خاکِ رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید
به یادِ زلفِ نگونسارِ شاهدانِ چمن
ببین در آینه ی جویبار ، گریه بید
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست
ز چشمِ ساقیِ غمگین که بوسه خواهید چید ؟
چه جایِ من ؟ که در این روزگارِ بی فریاد
ز دستِ جورِ تو ناهید بر فلک نالید
ازاین چراغِ تواَم چشمِ روشنایی نیست
که کس ز آتشِ بیداد ، غیرِ دود ندید
گذشت عمر و به دل عشوه میخریم هنوز
که هست در پیِ شامِ سیاه ، صبح سپید
کِراست سایه در این فتنه ها امیدِ امان ؟
گذشت آن زمان که دلی بود در امانِ امید
صفای آینه ی خواجه بین کزین دَمِ سرد
نشد مکدر و بر آهِ عاشقان بخشید
ه.ا. سایه
 
آخرین ویرایش:
یا شما خلاقین، خودتون یه پیشنهاد میدین و اجرا میکنین و من سر همش میکنم.
یا من یه چیزی میدم بهتون (بر اساس نظر خودم یا پیشنهاد دوستان) و اجراش میکنید.

برای روش دوم صبر کنید من بهتون پیشنهاد میدم.
بیاید تو نظر سنجی شرکت کنید.

اگر توانایی نواختن ساز، خوندن آواز در هر سطح و شکلی دارین بهم پیام بدین.
اگر توانایی کار با نرم افزار های ویرایش صدا دارین پیام بدین.
اگر توانایی نوشتن چرت و پرت دارین( که همه تون دارین ولی فکر میکنین ندارین و خیلی شاخین) بهم پیام بدین.

بجای به بطالت گذروندن وقتتون تو تپیک شب نشینی و این مسخره بازیا پاشید بیاید یه حرکت مفید انجام بدین
 
آخرین ویرایش:
پیشنهادای من برای شعر مشترکی ک همه بخونن::-"

سالی
نوروز
بی‌چلچله بی‌بنفشه می‌آید،
بی‌جنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانه‌ی رنگین بر آینه.

سالی
نوروز
بی‌گندمِ سبز و سفره می‌آید،
بی‌پیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بی‌رقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.

سالی
نوروز
همراهِ به‌درکوبی‌ مردانی
سنگینی‌ بارِ سال‌هاشان بر دوش:
تا لاله‌ی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوع‌اش را
و تاقچه‌ی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتاب‌های ممنوع
تقدیس شود.

در معبرِ قتلِ عام
شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه‌های بسته
به‌ناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچه‌ها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیش‌باز خواهد شد.

سالی
آری
بی‌گاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.

نوروزِ ۱۳۵۶ و پاییزِ ۱۳۷۲

© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو


احمد شاملو

ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
راست گویی به تن مرده روان بازآمد

بخت پیروز که با ما به خصومت می‌بود
بامداد از در من صلح کنان بازآمد

پیر بودم ز جفای فلک و جور زمان
باز پیرانه سرم عشق جوان بازآمد

دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد

مژدگانی بده ای نفس که سختی بگذشت
دل گرانی مکن ای جسم که جان بازآمد

باور از بخت ندارم که به صلح از در من
آن بت سنگ دل سخت کمان بازآمد

تا تو بازآمدی ای مونس جان از در غیب
هر که در سر هوسی داشت از آن بازآمد

عشق روی تو حرامست مگر سعدی را
که به سودای تو از هر که جهان بازآمد

دوستان عیب مگیرید و ملامت مکنید
کاین حدیثیست که از وی نتوان بازآمد


سعدی

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد

صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصه غصه که در دولت یار آخر شد

ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شکر کان محنت بی‌حد و شمار آخر شد


حافظ

هرکدوم خوشتون اومد بگین:)
دومی و سومی
ولی سومی:دی
 
میشه منم باشم؟جریانش چیه؟
من نمونه صدام تو کافه وویس هست اگه مورد قبولتون باشه
 
یا شما خلاقین، خودتون یه پیشنهاد میدین و اجرا میکنین و من سر همش میکنم.
یا من یه چیزی میدم بهتون (بر اساس نظر خودم یا پیشنهاد دوستان) و اجراش میکنید.



اگر توانایی نواختن ساز، خوندن آواز در هر سطح و شکلی دارین بهم پیام بدین.
اگر توانایی کار با نرم افزار های ویرایش صدا دارین پیام بدین.
اگر توانایی نوشتن چرت و پرت دارین( که همه تون دارین ولی فکر میکنین ندارین و خیلی شاخین) بهم پیام بدین.

بجای به بطالت گذروندن وقتتون تو تپیک شب نشینی و این مسخره بازیا پاشید بیاید یه حرکت مفید انجام بدین

تو اون سه مورد تیتر درشت من هیچکدومو بلد نیستم:/
 
ملک اگ خواستی مجری باشی چرت و پرت نگو زیاد /:
 
من تلگ ندارم
ولی اگه خواستید بگید ویس رو بفرستم براتون از همینجا
(در چه مورد بگیم؟؟شعر؟)
 
Back
بالا