- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 561
- امتیاز
- 15,883
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی 1
- شهر
- ساری
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
سلام
آخرین ویرایش:
هوشنگ ابتهاج در کتاب «پیر پرنیاناندیش» از مرحوم لطفی یاد میکنه و میگه :کاریز
1- یادداشت عارفانه " کاریز " - از کتاب کویر - شریعتی را به خاطر دارید ؟
همان سفر روحانی شریعتی در خردسالی به همراه مقنی پیرمرد اما ورزیده و زیردست به عمق 170 متری زمین در مومن آباد سبزوار برای گشایش منافذ کاریز که در طول زمان بسته شده بود.
توصیف معلم شهید از ضربات " نیش کلنگی " استاد مقنی با ریتم خوش و استوار و البته مداوم و مطمئن که عمیق ترین سمفونی را پدید می آورد و به گونه ای سحرانگیز راه می گشاید و چشمه های کور را روان می سازد و چه جوشش ها که پدید می آید و ... و بعد ، رویش دوباره جوانه ها و سبزه ها و در پی آن شادابی زمین و زمان و...
2- هنوز اثرات این آموزه استعاری و فوق العاده معلم شهید که در روح و جانم رسوخ کرده را در زندگی ام حس می کنم. هرجا که " تعلقی " پیش آید یا " زنگاری " بر جان نشیند ، این کاریز شریعتی است که به فریادم می رسد.
هربار چونان شاگردی وفادار، با کمک نمادها و استعاره هایی برساخته ، می کوشم تا منافذ کور و بسته را به مدد انفاس پاک و روحانی ، بگشایم و باغ جان را تازه و سرسبز سازم.
3- یکی از این نمادها در ذهن و روان من ، ساز " لطفی " است. برای من ، همواره لطفی همان مقنی زبردستی بوده که با طمانینه و اطمینان با هر زخمه ای که بر تار می زند ( کلنگ ) زنگارهای بسته بر جان را با مداومت و پشتکار و البته تسلطی کم نظیر ، می زداید و نشاط و شادابی را به ارمغان می آورد.
4- لطفی و تارش یا مقنی و کلنگش و یا... چه فرقی می کند ؟
هرچه هست ، داستان جان های بی قرار که در طول زمان گرفتار گیر و گرفت ها و امور عاریتی روزگار می شوند ، داستان همیشگی بشر است. مهم آموزه هایی است که معلمان بزرگ تاریخ با استعانت و تمرکز بر زیست فطری ، راه های گشایش را می نمایانند و این خود ، چکیده هستی است.
[ کاریز درون جان تو می باید
کز عاریه ها تو را دری نگشاید
یک کوزه آب در میان خانه
به از جویی که از برون می آید! - سنایی ]
ممنون از @maleck :) عزیز که تولد مرحوم لطفی رو یادآوری کرد .