احتمالاً قضیهی رومینا اشرفی رو شنیدید
دختر ۱۴_۱۳ سالهای ک بخاطر فرار با مردی ۳۵ ساله، توسط پدرش سربریده شده
بعضیا توو حرفبزن نظراتشونو گفتن، اما دیدم بهتره براش تاپیک بزنم تا دربارهش حرف بزنیم
نظرتون دربارهی این اتفاق و اتفاقای مشابهش چیه؟!
اینم بگم ک از نظر قانونی، متأسفانه پدرش چون ولی دم محسوب میشه(حتی اگه جد پدریش هم بود وضع همین بود!!)، بجز ۳ الی ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه، مجازات دیگهای نمیشه!!
بنظرتون مقصر کیه؟
دختری ک توو ۱۳ سالگی با مرد بزرگ دوست میشه و فرار میکنه؟!
پدری ک دختر ۱۳ سالشو سر میبره و اینطور ک معلومه قبلش خونه رو برای اون دختر جهنم کرده؟!
قاضی پرونده ک حرف رومینا مبنی بر عدم امنیت جانی توو خونه رو شنید و بهش توجه نکرد؟!
مرد ۳۵ سالهای ک طبق گفتهی خودش چند سالی با رومینا دوست بوده و بعدش تصمیم ب فرار گرفتن؟! (این یعنی با دختر ۱۰ ساله دوست شده و میشه گفت ازش سوء استفاده کرده)
کی مقصره؟!
جامعه؟!
فرهنگ؟!
قانون؟!
کی؟!
هیچ وقت این مسائل تک عاملی نیستند و خیلی ریشهایترند.
پدر رومینا تو محیط روستایی و احتمالاً با فقر بزرگ شده، در فرهنگ بستهی روستا اندیشهاش شکل گرفته؛
در فرهنگ روستا فرار دختر با پسر یعنی اوج بیشرفی و بیاخلاقی و اصلاً زناکار بودن یک دختر و یعنی دهنکج کردن به پدر؛
پدر رومینا تو این فرهنگ انتظار مطیع بودن زن و پاکدامنی داره،
رومینا زیر دست یه پدری بزرگ شده که احتمالاً دختر رو دارای ارزش نمیدونسته و معتقد بوده به پدرسالاری؛ قطعاً زنش هم معتقده زن باید گوش به حرف مرد باشه و وظیفهاش ازدواج سنتی و شستن و رُفتن و خدمت به مرد. یه بافت خیلی سنتی. طبیعتاً ابراز محبت به دختر و تأمین نیاز عاطفی و توجه به مسائل روانی نه در بافت فرهنگی که پدر و مادر بزرگ شدهاند، و طبیعتاً نه در ذهن پدر و مادر وجود نداشته.
رومینا در ارتباط با بقیه بوده، از تلویزیون نقش متفاوت پدر و مادر رو میدید، احتمالاً نیاز مادی تأمین نشده هم داشت به غیر نیاز عاطفی و روانی.
از طرفی در همون بافتی که زندگی میکنه دختر بزرگ میشه برای شوهر کردن. دخترها از ۱۰-۱۱ سالگی یاد میگیرن لباسهای جالب بپوشن و آرایش کنند تو مهمونیا تا مادرهای پسردار اونا رو پسند کنند. رومینا هم ذهنش قبول کرده که باید شوهر کنه، یه پسری میبینه، میگه خب، اینم شوهر من و همونی که من لیلی و اون مجنون.
پسر میشه پناهش برای فرار از بیمهری خونه، امید آیندهاش.
پسر خودش هم قطعاً در چنین محیطی بزرگ شده. محیطی که دختر برای خدمت جنسی و رسیدگی به امور خانه و نظافت ه. اما باز تأثیر رسانه و محیط احتمالاً بزرگتری که دیده بهش جواز ارتباط دوستی با دختر رو داده. ضمن اینکه چون پسره اجاره داره هرکاری بکنه و کسی نه نیاره تو کارش. حالتی که نه سنت کامل اجرا میشه نه مدرنیته.
پدر رومینا به هر علتی مخالف ازدواجشون بوده.
رومینا نمیخواسته پناه عاطفیش رو از دست بده. باهاش فرار میکنه. پسر هم احتمالاً دوستش داشته.
دستگیرشون میکنند، قانون و فرهنگی که قاضی توش بزرگ شده میگه پدر صاحب بردهای به اسم بچه هست؛ برده رو به صاحبش بر میگردونند.
مادر (زن) هم که در اختیار پدر.
رومینا با اینکارش اعتبار همایونی و سلطنت پدرسالارانهی پدرش رو کم کرده؛ از طرفی با پسر غریبه در ارتباط -حتا تنها تلفنی و دوستی- بوده؛ یعنی انگار زنا کرده! (بافت فرهنگی و اندیشهی پدر)؛ پس مایهی «ننگ» شده، فردا همه در روستا به پدرش خواهند گفت که تو عرضه نداشتی که دخترت با پسر رفت. درواقع پدر رو به ناتوانی متهم میکنند؛ در بافت سنتیِ جنسیتزده چی بدتر از اینکه یه مرد به ناتوانی و عدم سلطه و کنترل متهم بشه؟ یعنی مردانگی پدر زیر سوال رفته. پس باید به طریقی این حیثیت رفته رو برگردوند... با کشتنش نشون میدم رئیس کیه!
× این وسط حتماً چند نفر هم به پدر تیکه انداختند؛ تا انتقام اختلافات قبلیاشون سر زمین کشاورزی بگیرند.
و ... .
در کل؛
فرهنگ سنتی جنسیتزده به خاطر:
مردسالاری
مرد توانمند
ولایت و ریاست بر زنان
گوش به حرفی فرزند
قضیهی ناموس و غیرت
ولایت پدر صرفاً به معنی تأمین نیاز به غذا و مسکن و ایجاد محدودیت
تکلیف پدر مبنی بر تنبیه زن و فرزندانش و اینکه مشکل داشتن زن و دختر به خاطر بیغیرتی مرده
امکان ازدواج دختر در سنین کم
نفوذ ناقص فرهنگ مدرنیته به خاطر:
ارتباط قبل ازدواج دختر و پسر
امکان انتخاب شوهر توسط خود دختر
قانون:
به خاطر عدم آموزش حقوق شهروندی
به خاطر ولایت پدر بر دختر و زن
به خاطر غیرقانونی بودن ارتباط دختر و پسر نامحرم
به خاطر جواز ازدواج کودکهمسرانه
جامعه:
حق قضاوت دیگران
سرک کشیدن در زندگی دیگران
برچسب زدن
اشتباه در یک مسئله رو به مسئلهای هویتی تبدیل کردن
در این مسئله مقصرند.
و در کل هم پدر و هم دختر هر دو قربانی هستند؛
پدر به خاطر:
اندیشهی بدون مهر و بستهای که تربیت خانواده و محیطش براش درست کردند
دختر به خاطر:
عدم تأمین نیاز عاطفی و روانیاش
فرهنگ سنتی ابزار جنسی بودن دختر و بزرگ شدن دختر برای شوهر کردن که باعث شده در ۱۳ سالگی خودش رو آماده ازدواج بدونه (در حالی که حتا ممکن ه کسی با این سن مسائل مرتبط با ازدواج رو هنوز ندونه)
آموزش ناقص رسانه و فرهنگی که در مدرسه و ... باهاشون مواجه بوده
و خیلی مسائل دیگه که یادم نیافتاد بگم ...