من دوباره این سوال رو می پرسم چکار میشه کرد، که این مسائل کم شه؟
___
من فکر میکنم یک قسمت مهم تو این قضیه قوانین هست که خب اونا باید عوض بشن؟(چگونه؟)
یک قسمت مهم تر دوباره اصلاح فرهنگ غلط هست که نیاز به آموزش همگانی داره.
در کل اینکه افراد یک اجتماع چطور میتونن کمک کنن که این قضیه بوجود نیاد؟
هر کدوم از ما حداقل سه نقش داریم و یا میتونیم داشته باشيم. با توجه به اینکه مشکلات به گستردگی که نورا بهش اشاره کرد و حتی بيشتر هست، بهتره اینجا فقط درباره موضوع زن و کودک حرف بزنم.
1-من در نقش یک فعال اجتماعى چه کاری میتونم انجام بدم؟
برای اینکه نام یک فعال و حامی رو بتونید حمل کنید، باید واقعا فعال و حامی باشید. برای این که واقعا چنین چیزی باشید، نمیتونید ارتش تک نفره راه بندازید. شما اولین کسی نیستید که این دغدغه رو دارید، در طی تاریخ و در عرض جغرافیا، میلیون ها آدم دیگه هستند که با این دغدغه سمن ها، سازمان ها و گروه هایی شکل دادند. کتاب درباره اش نوشتند. تولید محتوا و عمل کردند. پس اولین قدم اینه که خودتون رو بخشی از این ماجرا بدونید، و واردش بشید. یکی میخواد و میتونه، پس عضو NGO ها میشه و به صورت فیزیکی و میدانی هم فعالیت میکنه. یکی میخواد ولی نمیتونه، از طریق همین دنيای به اصطلاح مجازی وارد عرصه میشه. کار سختی نیست. شما اگر دغدغه چنین موضوعی رو داشته باشید، دنبالش میرید، و جذب می کنید. همونطور که اگر موضوع "شکم" براتون مهم باشه، بهترین رستوران ها رو میشناسید. بگردید، سرچ کنید، سازمان ها رو پیدا کنید، تماس بگیرید، سری بهشون بزنید و از نزدیک مشاهده کنید. پیج ها و کانال های موسسات و گروه ها رو پیدا کنید، یا حتی مواردی که برای یک شخص حقیقی صاحب نظر و فعال تو این حوزه هست. وقتی اول کار هستید، به یکی اکتفا نکنید. ببینید، فکر کنید و مقایسه کنید. دستتون میاد که کدوم جاده خاکیه، و کدوم راه مستقیم، هرچند سربالایی. مهم ترین قسمت اینجا مطالعه و مشاهده است. کتاب ها و گزارش ها بسیار زيادى وجود دارند. بهره بگیرید. اینطور متوجه میشید کجا ایستادید، و چه مسیری پیش روتونه. اينطور نحوه قضاوت کردنتون درباره هر حرف و جریان مربوطه هم منطقی تر و قوی تر میشه. اصلا بنای آگاهی تا بوده، سندهای مکتوب رسمی بوده. با خوندن چهار تا پست یک پیج، فکر نکنیم عالم والا شدیم.
تو این زمینه، من شخصا میتونم تا حدی کمکتون کنم، برای شناساسوندن و هُل دادن تو مسیر. اما قطعا بهتر هست که این روش رو انتخاب نکنید، به هزار دلیل. اینکه من یک فردم، و ممکنه جهت گیری اشتباهی پیش روتون بذارم. اینکه با پرسش صاف و ساده از من، نیروی جست و جو و کنجکاویتون دفن میشه. و ده تا "اینکه" دیگه.
با فعال شدن، شما میدونید چی در اطرافتون گذشته، و میگذره. شما متوجه میشید چه نقشی دارید، چه کاری از دستتون برمیاد، و الان کجای کارید. با فعالیت هرچه بیشتر، کسی میشید که "میتونه کاری کنه" و بود و نبودش برای این جریان، قطعا فرق داره.
2-من در نقش یک شهروند چه کاری میتونم انجام بدم؟
این مورد شاید ظاهرا شبیه به فعال بودنه، اما دقیقا این نیست. ما میتونیم فعال اجتماعی باشیم یا نباشیم، اما در هر حالتی شهروندیم. من به عنوان یک شهروند شاید حوزه فعالیتم سطحی تر باشه، اما گسترده تر، و پایه ای تره. شاید حتی گاهی اوقات نقش های شما تو این دو مورد یکم تفاوت داشته باشه. با یه مثال بگم : من وقتی در حال فعالیت تو سمن مربوط به کودکان کار هستم، میدونم که تو اون بستر و محیط نباید به هر کودک و یا خانواده اش که مشکل مالی داره، بلافاصله کمک -پولی- کنم. هرچقدر هم که دارا باشم. چرا؟ چون به عنوان بخشی از نهاد، با این کار من سازمان از فعالیت خودش که در اصل فشار به حکومت برای اصلاح ساختار هست دور، و تبدیل به خیریه میشه. یعنی وظيفه از رو دوش دولت برداشته میشه، و میگه خب، اینا که هستن بهشون برسن! پس فقرزدایی و کارکودک زدایی معناش رو از دست میده. توی سمن اولویت فعاليت، از ریشه کندن ماجرا با روش های مختلف از اعتراض تا آموزش و ... هست، و در کنارش پخش عمومی بسته هاي حمایتی و یا حتی کمک مالی شخصی جایی که بررسی کنیم و درست باشه.
اما همین من شهروند هم هستم. روزهایی که با مترو تردد میکنم، در برابر کودکی که داره دستفروشی میکنه شهروندم. جدای از لبخند و رفتار اجتماعی مناسب، معمولا بخاطر همین موضوع همیشه خوراکی های مفید همراهم هست، که بهشون میدم. بارها دعوتشون کردم، از مترو پیاده شدیم و نیم ساعتی باهم به هزينه من غذا خوردیم. اینجا دیگه من عضو سمن نیستم که پالس خیریه شدن بفرستم! اینجا فقط من هستم که شهروندم، و کودکی که اون هم شهرونده. نه فعال و مددجوی سمن.
در زمینه شهروند بودن بسیار بسيار کار میتونیم انجام بدیم، از آگاهى بخشیدن به اطرافیان، چه با حرف چه با معرفی فیلم و کتاب و غیره. میتونیم با رفتار اجتماعی مثل همین موردی که گفتم، بار موضوع در جامعه رو کمتر کنیم. و صدها هدف و عمل دیگه، که با مطالعه و دید باز، پیدا میکنید. چیزهایی که اینجا فرصت برای نوشتنش نیست.
3-من در نقش قربانی چه کاری میتونم انجام بدم؟
این شاید سخت ترین بخش ماجراست. در موضوع کودک کار، کودک آزاری، زن و مسائلش، تقریبا با توجه یه جامعه ای که درش زندگی میکنیم، به نوعی همه درجاتی از قربانی بودن و شدن رو تجربه کردیم و می کنیم. خصوصا اگر زن باشید. تمام قربانی شدن ها، مرگ فیزیکی نیست. بسیاری از ما ممکنه سایر آزار های جسمی رو چه از سمت خانواده، چه نزدیکان و یا غریبه ها تجربه کرده باشیم. یا در معرض انواع خشونت های زبانی-کلامی و نگاهی قرار گرفته باشیم.
اگر جزو دسته ای هستیم که در معرض خطرهای جسمی و فیزیکی شدیدتر قرار داریم، لازمه که اولا بازهم با همون مطالعه و اگاهی بخشی دید بازتری از حقوقمون، نهاد ها و افراد حمایتگر پیدا کنیم. تا حد امکان دسترسی هامون رو بررسی کنیم، کسانی رو که میتونن حامی و کمک رسان باشن پیدا کنیم و راه هایی به تناسب موقعیتی که داریم، برای رها شدن از مشکل پیدا کنیم.
اگر جزو این دسته نیستیم ولی همچنان در معرض سایر خشونت ها هستیم، بازهم همین روش ها کاربرد داره. پیدا کردن دوست و افراد قابل اعتماد و آگاهی که بتونیم باهاشون صحبت کنیم و مشاوره بگیریم. مطالعه به همون شکلی که گفتم، برای آگاه شدن خودمون و آگاه کردن اطرافیانمون. اینکه چطور اطرافیان رو آگاه کنید، کاملا بستگی به سیستم خودتون و اون افراد، و بستر محیط داره. اگر بخوام از خودم مثال بزنم، من با ارسال پست ها و معرفی پیج های مفید، بدون اینکه مستقیما به کسی راه و چاهی نشون بدم، اون رو درگیر ماجرا میکنم. یا مثلا با توجه به اطلاعاتی که دارم، از فرصت های مختلف برای شروع یه صحبت و انتقال اون اطلاعات استفاده میکنم. نزدیک ترینش، همین ماجرایی که رخ داد. خب خانواده من شاید به اصطلاح روشن فکر تر از خانواده هایی که دیدم و میبینم باشن، اما هنوز ضعف هایی دارند. اون ها این رفتار صورت گرفته رو سرزنش میکنن، دوست پسر داشتن رو ننگ نمیدونن، معتقدن اگر دختر من هم فرار میکرد اول به خودم رجوع میکردم. ولی شاید هنوز واژه هایی مثل غیرت و ناموس با این تفاسیری که ما ازشون داریم، از ذهنشون حذف نشده باشه. خب من استفاده کردم، و همین هایی که شاید باور بهشون توسط خانواده باعث آزار من هم می شده، از بین بردم. صحبت کردیم، اول چیزهایی رو نقد و سرزنش کردیم که هممون سرش یک نظر بودیم، و بعد با بستر ایجاد شده غیرت و ناموس رو نقد کردیم.
در نهایت هر کدوم از ما اگر خودش رو آگاه، اصلاح و تربیت کنه، بزرگترین قدم رو برداشته. و هر وقت به سطح مطلوبی از این تربیت و آگاهى رسیدیم، خوبه که در بدترین حالت بدون هیچ فعالیتی حداقل هم صحبت کسی باشیم که شاید با داشتن یک هم درک و همدل، روزنه نوری تو زندگيش پیدا بشه.
خلاصه این هایی که گفتم، فقط درصد کمی از راهکار ها بود. دقيق تر بگم راهکار هم نبود، بخش خیلی کوچیکی از جريان ذهنی همین الانم رو گفتم، که فقط جرقه باشه. اگر دغدغه و طلبش باشه، هرکس مسیر جلوی پای خودش رو به بهترین شکل میتونه ترسیم کنه.
+بابت طولانی شدن، عذر.