برمیگشتم به تابستون ششم به هفتم و به هیچچچچچچچچچچ عنوان راه الانمو نمیومدم ...
حتی ! تابستون نهم به دهم هم خوبه ....
کاش میشد برگردم و یکی بزنم تو سر نگار اون موقع تا نه چشماشو با درس به فنا بده ، نه اعصابشو با امتحانا ....
و حالا نگرانم از اینکه سال بعد بخوام برگردم به همین روز و ساعت ....
اگر میشد برمیگشتم کلاس هفتم و ادمای اضافی رو از زندگیم حذف میکردم حتما از بچگی یه ورزش رو به صورت جدی شروع میکردم اخر سال یازدهم از درس زده نمیشدم (: و حتما به جای سه تار میرفتم و تار یاد میگرفتم (=
و برمیگشتم به تیر امسال و مثل ادم درس میخوندم برای کنکور و به معلمای کنکور بی سوادی که باهاشون کلاس گرفتم پول نمیدادم
اگر با دانش الانم برگردم خیلی کارها میکنم/نمیکنم ولی خب وقتی برگردم توی همون موقعیت و با همون تفکر هیچ فایدهای نداره و مجددا چیزی که نباید تکرار میشه...
.
جدای از اون دلم میخواست از وقت هام بهتر استفاده میکردم، کلاس های متنوعتری شرکت میکردم، از تنهایی نمیترسیدم، شجاعت چادری شدن داشتم، کتابهای بیشتری میخوندم، ورزش رو جدی تر میگرفتم، اون هاتداگ و نودل نامرد رو نمیخوردم و معدم رو به فنا نمیدادم، ذهن خودم رو درگیر دوستی های بی ارزش نمیکردم و اوووووه خیلی کار میشد... افسوس...
.
امیدوارم لحظات الانمون رو بیشتر دریابیم تا در آینده تبدیل به افسوس نشن! ((: