Attack On Titan

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع امین
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
دوستان بد برداشت نکنید این توهین و کنایه نیست یه سواله. واقعا چجوری میشینید این انیمه ها رو می بینید؟ نمی گم بده ولی من هر دفعه خواستم ببینم از قسمت دو و سه دیگه حوصلم نکشیده.
نگاهتون بهش فرق داره یا چیز دیگه ایه؟ چون بچه های ما تمام بحثاشون سر ایناست و من در زمینه انیمه و Attack On Titan هیچ اطلاعاتی ندارم. هر وقت هم میام بشینم ببینمش پاک حوصلم رو سر می بره و با همین روند کلا نمی تونم مسائلی که همکلاسی هام سرشون بحث میکنن رو درک کنم. یکی یه توضیح اجمالی کلی در باره این انیمه در حدی که بشه صحبت های عزیزان نوجوان همسن رو بفهمم بده.
شما کلا فیلم و سریال نمی‌بینی؟
 
Gabitch رو میگم
پسره هم البته بهتر از اون نیست
پس خیلی سخت می‌گیری بهش :‌‌))) این بار فقط یه شلیک کرد و شد منفورترین؟ :)) تازه اگه شلیک نمی‌کرد هم خیلی فرقی به حالشون نمی‌کرد :-‌؟
اتفاقا این دختره شخصیتش مشخص و باورپذیرتره. سالها تحت تاثیر ارزش‌هایی بوده که مارلی بهشون تحمیل کرده، و تلاش کرده که تا جایی که می‌شه در اون چارچوب رشد کنه و موفق هم بوده. الان هم تحت تاثیر چهارتا اتفاق کوچیک یهویی متحول نشد، حداقل کلی مقاومت کرد تا اینکه به عقایدی که باهاشون بزرگ شده یه کم شک کنه و کارهای رومخی که انجام می‌ده هم واسه همینه و کاملا حق داره :-‌" دشمن بدی نیست در کل :‌))
~ زیک واقعا می‌خواد عقیمشون کنه یا اونم یه نقشه‌ی پنهانی داره؟ چون عقیم کردن ایده‌ی ساده‌انگارانه‌ایه واقعا و بهش نمیاد :‌‌))
 
  • لایک
امتیازات: Leo
پس خیلی سخت می‌گیری بهش :‌‌))) این بار فقط یه شلیک کرد و شد منفورترین؟ :)) تازه اگه شلیک نمی‌کرد هم خیلی فرقی به حالشون نمی‌کرد :-‌؟
اتفاقا این دختره شخصیتش مشخص و باورپذیرتره. سالها تحت تاثیر ارزش‌هایی بوده که مارلی بهشون تحمیل کرده، و تلاش کرده که تا جایی که می‌شه در اون چارچوب رشد کنه و موفق هم بوده. الان هم تحت تاثیر چهارتا اتفاق کوچیک یهویی متحول نشد، حداقل کلی مقاومت کرد تا اینکه به عقایدی که باهاشون بزرگ شده یه کم شک کنه و کارهای رومخی که انجام می‌ده هم واسه همینه و کاملا حق داره :-‌" دشمن بدی نیست در کل :‌))
~ زیک واقعا می‌خواد عقیمشون کنه یا اونم یه نقشه‌ی پنهانی داره؟ چون عقیم کردن ایده‌ی ساده‌انگارانه‌ایه واقعا و بهش نمیاد :‌‌))
زد ۳ تا شخصیت مهم سریالو ناکار کرد، سخت نگیرم بهش دختره‌ی جیغ‌جیغو رو؟ :‌))))
 
نه انیمه نمی بینم.
احتمالاً با داستان ارتباط برقرار نمی‌کنی
انیمه های معروف اکثراً اینطوری هستند که شخصیت اصلی رو در یک بعد شخصیتی بیشینه میکنن، فضای خیالی ایجاد می‌کنند، قوانین فیزیک و هر رویه طبیعی رو هم نادیده می‌گیرند.
درکل یک چیزهایی رو میان خیلی غلیظ میکنند.
میتونم بگم در هشتاد نود درصد موارد همینجوری هست.
خود من هم از خیلی از انیمه ها خوشم نمیاد، بخاطر همین مورد، بشدت روی اعصاب می‌ره.
 
احتمالاً با داستان ارتباط برقرار نمی‌کنی
انیمه های معروف اکثراً اینطوری هستند که شخصیت اصلی رو در یک بعد شخصیتی بیشینه میکنن، فضای خیالی ایجاد می‌کنند، قوانین فیزیک و هر رویه طبیعی رو هم نادیده می‌گیرند.
درکل یک چیزهایی رو میان خیلی غلیظ میکنند.
میتونم بگم در هشتاد نود درصد موارد همینجوری هست.
خود من هم از خیلی از انیمه ها خوشم نمیاد بخاطر همین مورد، بشدت روی اعصاب می‌ره.
آخه من حتی انیمه های غیر تخیلیشون هم که میبینم روابط بین آدماشون در جامعه ما حداقل حقیقی نیست. چه روابط عاشقانه و چه روابط دوستی ها. هر چند تا جایی که از دوستای مقیم ژاپنم هم پرسیدم بهم گفتن روابط واقعی خودشون هم به این شکل نیست. نمی گم بده ولی این روابط برای من قابل درک نیست.
البته شاید تک و توک هم بینشون پیدا بشه که اینجوری نیستن. ولی به قول شما کلیت همینه
 
آخه من حتی انیمه های غیر تخیلیشون هم که میبینم روابط بین آدماشون در جامعه ما حداقل حقیقی نیست. چه روابط عاشقانه و چه روابط دوستی ها. هر چند تا جایی که از دوستای مقیم ژاپنم هم پرسیدم بهم گفتن روابط واقعی خودشون هم به این شکل نیست. نمی گم بده ولی این روابط برای من قابل درک نیست.
البته شاید تک و توک هم بینشون پیدا بشه که اینجوری نیستن. ولی به قول شما کلیت همینه
کلا روابط و شخصیت ها هم از این قاعده مستثنی نیستند. نویسنده هاشون کلا از طبیعی بودن بدشون میاد....
 
چرا اینقدر فلسفه می تراشین واسه این که صرفا از "انیمه دیدن خوشتون نمیاد"؟
شاید اگر مقیم یه جای دیگه بودین عاشق انیمه بودین یا حتی نه لزوما مقیم یه جای دیگه بودن همین که تو خونواده ی دیگه تحت محیط دیگه بودین می تونستین ارتباط برقرار کنین
غیر طبیعی یه چیز نسبیه
طبیعی بودن نسبیه
هیچ چیز مطلقا طبیعی نیست چون تمام درک و دریافت ما از جهان از طریق مغزمونه و همین مغزم بعضی وقتا پارانویید می شه چه بسا فیزیک و ریاضیمون هم غلط دربیان از طریق سنس فیزیکی حالا فکر کنیم روابط به این پیچیدگی رو می شه تحت عنوان غیر طبیعی لیبل زد اشتباه عه.
بیایین قبول کنیم که فقط مغز عادت نکرده
منم وقتی شروع به انیمه دیدن کردم کریپ بنظر میومد
 
چرا اینقدر فلسفه می تراشین واسه این که صرفا از "انیمه دیدن خوشتون نمیاد"؟
شاید اگر مقیم یه جای دیگه بودین عاشق انیمه بودین یا حتی نه لزوما مقیم یه جای دیگه بودن همین که تو خونواده ی دیگه تحت محیط دیگه بودین می تونستین ارتباط برقرار کنین
غیر طبیعی یه چیز نسبیه
طبیعی بودن نسبیه
هیچ چیز مطلقا طبیعی نیست چون تمام درک و دریافت ما از جهان از طریق مغزمونه و همین مغزم بعضی وقتا پارانویید می شه چه بسا فیزیک و ریاضیمون هم غلط دربیان از طریف سنس فیزیکی حالا فکر کنیم روابط به این پیچیدگی رو می شه تحت عنوان غیر طبیعی لیبل زد اشتباه عه.
دقیقا همینیه که میگید. توی جامعه ای که من زندگی می کنم اینا واقعی نیستن.
سلیقه ایه. من الان در این سن و حال از انیمه خوشم نمیاد. نقدش که نکردم. در مورد خوب و بدیش حرفی زده نشد. گفتم من خوشم نمیاد. غیر طبیعی و غیر واقعی بودنش هم توی روابط در جامعه ما به این شکله هر چند در جامعه خودشون هم این شکلی نیست. صرفا به قول خودتون داریم نسبی میگیم. مطلقی در کار نیست.
مثلا مرتبط با تاپیک بگم من از این سبک داستانی این انیمه خوشم نمیاد. روایتگری که از چند قسمت اول دیدم رو نپسندیدم. حالا اینکه خوبه یا بد دیگه بحثش جداست. سلیقه من اینه و ربطی هم به خوبی و بدی انیمه نداره. منتقد انیمه نیستم.
 
نظرتون درباره‌ی این اپیزود چی بود؟
این اپیزود انگار پُلی بود بین قسمت قبل و بعد.

+ واقعاً دلم می‌خواست با یکی که تا به حال AoT رو ندیده دونفری بشینم از اول دوباره نگاهش کنم :‌))
 
عه بالاخره جالب شد :))
نکته مثبت این قسمت این بود که مارلی‌ها و این مزخرفات رو ندیدیم و یه دو سه تا راز موثر رو کشف کردیم و چی بهتر از این؟ :-‌"
فقط یکم زود تموم شد -.-
 
چقدر پیچ در پیچ شد همه چی :‌))
به دارک گفته زکّی!

+ حس می‌کنم ما هم تحت کنترل ارن هستیم، ایسایاما هم داره از ارن دستور می‌گیره مانگا می‌نویسه :‌))
 
دوستان بد برداشت نکنید این توهین و کنایه نیست یه سواله. واقعا چجوری میشینید این انیمه ها رو می بینید؟ نمی گم بده ولی من هر دفعه خواستم ببینم از قسمت دو و سه دیگه حوصلم نکشیده.
نگاهتون بهش فرق داره یا چیز دیگه ایه؟ چون بچه های ما تمام بحثاشون سر ایناست و من در زمینه انیمه و Attack On Titan هیچ اطلاعاتی ندارم. هر وقت هم میام بشینم ببینمش پاک حوصلم رو سر می بره و با همین روند کلا نمی تونم مسائلی که همکلاسی هام سرشون بحث میکنن رو درک کنم. یکی یه توضیح اجمالی کلی در باره این انیمه در حدی که بشه صحبت های عزیزان نوجوان همسن رو بفهمم بده.
اتک درواقع سریاله و شما سریالایی تخیلی نمیبینید؟؟ مطمعنم حداقل چندتاشونو دیدید
اما خلاصه اتک میشه این که
این اتفاقا توی زمانی میافته که بشریت رو به انقراضه و انسان ها مورد حمله یه سری تایتانن و سه تا دیوار صد ساله که داره از بشریت محافظت میکنه و تایتان ها نمیتونن وارد دیوار شن این دیوارا از هرکدوم یه منطقه محسوب میشن افراد با توجه به درجه و قدرت و ثروتشون از خارجی ترین دیوار که خیلی امن نیست تا داخلی ترین که خیلی امنه زندگی میکنن .
حالا یه روزی یه تایتان غیر عادی میاد بیرونی ترین دیوار رو یه بخشیش رو خرد میکنه و راه ورود برای بقیه باز میشه خب مردم این دیوارا مجبورن برن به دیوارای قبلی اما جمعیت کم کم زیاد میشه و تصمیم گرفته میشه که یه سری از این مردم به عنوان سرباز برن با تایتان هایی که دیوار رو اشغال کردن بجنگن تا پس بگیرن منطقشونو اما این فقد ظاهر ماجراست درواقع اونا همشون داوطلبانه میرن که بمیرن چون مواد غذایی کمه و امکاناتشون کافی نیست ...
حالا این بین یه گروهی از سربازا قراره تشکیل بشن و آموزش ببینن بعد میرن به بخشای مختلف نظامی و درواقع یه جورایی داستان درباره این گروهه که سه تا شخصیت اصلیش "ارن . میکاسا . و ارمین " هستن ارن پسری که مادرش توسط یه تایتان جلوی چشمام خورده شده و میخواد انتقام بگیره و بشریت رو هم آزاد کنه و این بچگی رویاش بوده که بیرون دیوارها زندگی کنه ...
میکاسا دختری که توی بچگی‌پدرو مادرش کشته شدن و همراه با ارن بزرگ شده و یه جورایی همیشه مواظب ارنه و توی مبارزه خیلی مهارت داره
و آرمین هم یه پسره خجالتی باهوش که توی استراتژی چیدن خیلی خوبه ولی توی مبارزه به اندازه دیگران با استعداد نیست ...
و یه گروه دیگه از دوستاشون ...
که بعد از آموزشاشون انتخاب میکنن برن به یه بخش خطرناک که از دیوار میرفتن بیرون و روی تایتان ها تحقیق میکردن و اینا...
توی این مسیر دوستاشونو از دست میدن
خیلی چیزا رو میشه مثل اینکه تایتان ها از ابتدا تایتان نبودن...
بشریت درحال انقراض نیست
بین دیوارها تایتان وجود داره
خیلیاشون میمیرن و اصلا نمیتونی حدس بزنی که کی میمیره
و اصلا اینجوری نیست که اون گروه بشن قهرمان و همشون زنده بمونن و همیشه موفق باشن و اینا ...
شخصیت های منفی میان که اصلا ولش کن...
بین خود این‌گروه آدمای عجیبی دارن
در واقع همه اینایی‌ که گفتم حتی یک درصد پیچیدگی داستان نبود و فقط شروع و خط اصلیه داستانه تا متوجه بشید حرفای همکلاسیاتونو...
احتمالا اسم لیوای و آروین و هانجی رو هم بشنوید که اینا مربی ها فرمانده هاشونن ...

ویلنای داستانم بیشتر گابی و گریشا یکی دیگه که اسمش یادم نیست
 
اتک درواقع سریاله و شما سریالایی تخیلی نمیبینید؟؟ مطمعنم حداقل چندتاشونو دیدید
اما خلاصه اتک میشه این که
این اتفاقا توی زمانی میافته که بشریت رو به انقراضه و انسان ها مورد حمله یه سری تایتانن و سه تا دیوار صد ساله که داره از بشریت محافظت میکنه و تایتان ها نمیتونن وارد دیوار شن این دیوارا از هرکدوم یه منطقه محسوب میشن افراد با توجه به درجه و قدرت و ثروتشون از خارجی ترین دیوار که خیلی امن نیست تا داخلی ترین که خیلی امنه زندگی میکنن .
حالا یه روزی یه تایتان غیر عادی میاد بیرونی ترین دیوار رو یه بخشیش رو خرد میکنه و راه ورود برای بقیه باز میشه خب مردم این دیوارا مجبورن برن به دیوارای قبلی اما جمعیت کم کم زیاد میشه و تصمیم گرفته میشه که یه سری از این مردم به عنوان سرباز برن با تایتان هایی که دیوار رو اشغال کردن بجنگن تا پس بگیرن منطقشونو اما این فقد ظاهر ماجراست درواقع اونا همشون داوطلبانه میرن که بمیرن چون مواد غذایی کمه و امکاناتشون کافی نیست ...
حالا این بین یه گروهی از سربازا قراره تشکیل بشن و آموزش ببینن بعد میرن به بخشای مختلف نظامی و درواقع یه جورایی داستان درباره این گروهه که سه تا شخصیت اصلیش "ارن . میکاسا . و ارمین " هستن ارن پسری که مادرش توسط یه تایتان جلوی چشمام خورده شده و میخواد انتقام بگیره و بشریت رو هم آزاد کنه و این بچگی رویاش بوده که بیرون دیوارها زندگی کنه ...
میکاسا دختری که توی بچگی‌پدرو مادرش کشته شدن و همراه با ارن بزرگ شده و یه جورایی همیشه مواظب ارنه و توی مبارزه خیلی مهارت داره
و آرمین هم یه پسره خجالتی باهوش که توی استراتژی چیدن خیلی خوبه ولی توی مبارزه به اندازه دیگران با استعداد نیست ...
و یه گروه دیگه از دوستاشون ...
که بعد از آموزشاشون انتخاب میکنن برن به یه بخش خطرناک که از دیوار میرفتن بیرون و روی تایتان ها تحقیق میکردن و اینا...
توی این مسیر دوستاشونو از دست میدن
خیلی چیزا رو میشه مثل اینکه تایتان ها از ابتدا تایتان نبودن...
بشریت درحال انقراض نیست
بین دیوارها تایتان وجود داره
خیلیاشون میمیرن و اصلا نمیتونی حدس بزنی که کی میمیره
و اصلا اینجوری نیست که اون گروه بشن قهرمان و همشون زنده بمونن و همیشه موفق باشن و اینا ...
شخصیت های منفی میان که اصلا ولش کن...
بین خود این‌گروه آدمای عجیبی دارن
در واقع همه اینایی‌ که گفتم حتی یک درصد پیچیدگی داستان نبود و فقط شروع و خط اصلیه داستانه تا متوجه بشید حرفای همکلاسیاتونو...
احتمالا اسم لیوای و آروین و هانجی رو هم بشنوید که اینا مربی ها فرمانده هاشونن ...

ویلنای داستانم بیشتر گابی و گریشا یکی دیگه که اسمش یادم نیست
خیلی ممنون بابت توضیحات
نه من معمولا صرفا به خاطر سلیقم کمتر میبینم ولی خب تک و توک پیش میاد که از یه چیزی تو این ژانر خوشم بیاد.
 
چرا نقشه‌هاشون اینقدر غیرعقلانی بنظر میاد؟ :)) یکی می‌خواد خودشون رو عقیم کنه منقرض شن، اون یکی می‌خواد بقیه آدما رو بکشه که خودشون زنده بمونن؟ من هنوز امیدوارم آرمین یه راه‌حل منطقی صلح جویانه پیدا کنه و بالاخره به جز شرح ما وقع یه فایده‌ای داشته باشه -.-
البته شرایط‌شونم خیلی سخته و من هم ایده‌ی بهتری ندارم :‹
 
آقاااااااااااا پشمامممممممم

بین قسمت های جدیدی که اومدن فقط این تونست منو شدیدااااااا به وجد بیاره انقدر که گیرا بود
اسپویلر الرت برای کسایی که ندیدن


اونجاییش که گریشا زیک رو دید خیلی برگ ریزون بود
بعد از اون اونجایی که ارن دستش رو زخمی کرد که از بند در بیاد و رفت یمیر رو بغل کرد یه طرف
اون دیالوگی که در گوشش گفت یه طرف:کسی که ۲۰۰۰ سال منتظرش بودی اومد.......

غرش هم که نگم براتون
 
Back
بالا