اینکه زبان مادری ما فارسی هستش نعمت بزرگیه.
به هر حال بهره مندی از ادبیات غنی فارسی برای ما خیلی راحت تر از مردم بقیه کشور هاست.
پینوشت: من به هیچ وجه قصد کوچک یا کم اهمیت شمردن زبان ها و ادبیات کشور های دیگه رو ندارم و برتر دانستن یک زبان نسبت به بقیه نوعی کوتهفکری است.
انقدر به آدمایی که دارن واسه آیندشون تلاش میکنن
نگید خرخون:/
شاید درس خوندن تفریحمه:)
بدترش اینجاست که خودشون رو روشنکفر*هم میدونن،وقتی هنوز نمیتونن به علایق بقیه احترام بزارن:)
*تعریف آدم روشن فکر از نظرشون:درس نخوندن و تتو زدن و پارتی رفتنه و...
رضایت از زندگی، ربطی به وضعیت زندگی نداره. خیلی هارو دیدم که از نظر مالی و خانواده و درس و سلامتی و... هیچ مشکلی نداشتن(البته از رو ظاهر نباید قضاوت کرد، ولی اینا خودشون گفتن...) ولی از زندگیشون راضی نبودن. خیلی ها هم با وجود مشکلات زیادشون واقعا از زندگی لذت میبرن.
به نظر من به ثبات رسیدن نباید هدف زندگی یا ویژگی مثبت تلقی بشه چون ما دائما تو طول زمان درحال تغییر و رشد کردنیم
و به همین نسبت تمامی کارها یا حرف ها یا تعهداتی که لفظ "تا ابد" یا "تا همیشه" براشون استفاده میشه چرته =)
پ.ن:اگر کسی کاری رو به طور مستمر انجام داده تا اخر عمرش(مثل دوست داشتن یه نفر یا داشتن شغل و سرگرمی ثابت) قطعا در مقابل تغییر و رشد مقاومت کرده وگرنه حفظ روند ثابت طبیعی نیست و با تعصب فرقی نداره
آدمایی که استدلالشون برای داشتن حیوون خونگی (pet) اینه که حیوونا وفادار هستن و نمیذارن برن و قضاوت نمیکنن و همیشه دوستت دارن و از آدما بهترن، دقیقا تشنه ی محبتی هستن که از آدمای دیگه دریافت نمیکنن چون عرضه ندارن آدم بهتری باشن یا با آدمای بهتری معاشرت کنن.
اینکه موقعیت های خوب رو از دست بدی ناراحت کننده هست ولی اینکه به بهای شاد زیستن در ایام باقی مانده، شرایط موجود رو بپذیری و بگی: "آورهه لابد این شکلی برام بهتر بوده..." نشان از مثبت اندیشی و ذهن خوب نیست. نشان از بزدلی و ترس از رو به رو شدن با حقیقته و خب ناراحت کننده تر تر تر هست.
"ایدئولوژیک بودن"(داشتن مجموعه منسجمی از عقاید، بررسی مسائل از اون منظر، اهمیت دادن به این چارچوب ها و عمل کردن طبقشون) بد نیست؛ چیزی که مهمه، اینه که آیا اون ایدئولوژی رو به ابزاری برای تحمیلگری تبدیل میکنید یا نه، چقدر با استدلال های مناسب میتونید صحتش رو توجیه کنید، تا چه حد به انتقادات دیگران بهش گوش میدید و جواب های معقولی میدید، چقدر میتونید خودتون همچنان دید انتقادی رو حفظ کنید و کور نشید، چقدر به توانایی ها و محدودیت های کارکرد اون ایدئولوژی(ها) واقفید. درواقع ایدئولوژی نداشتن ناممکنه و اتفاقا کسی که میگه اینطور نیست، یعنی تعصب بالایی داره؛ چون نظر خودشو "طبیعی" و "بی نیاز از بحث" و "بدیهی محض" و "مشترک بین همه" میدونه.