غرغر کنکوری

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Karenn
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پارسال درست بغل مراقب بودم اونم همش زل زده بود به برگم. منم که برگم خالی بود 😂 هی روشو میپوشوندم ابروم بیشتر نره
 
تا کی برای گرفتن کارت ورود به جلسه فرصت داریم؟
 
سلام بچه ها
ببخشید کسی جزوه ای برای حفظیات فصل سه فیزیک دوازدهم نوسان و موج نداره؟ میشه لطف کنین برام بفرستین♡
 
سلام بچه ها
ببخشید کسی جزوه ای برای حفظیات فصل سه فیزیک دوازدهم نوسان و موج نداره؟ میشه لطف کنین برام بفرستین♡
متن کتابو بخون کلش حفظیات محسوب میشه :‌)
 
رفتم کارت ورود به جلسم رو گرفتم وای نگم براتون حوزه ی امتحانیم چقد خوبه:")
یه قسمتی از شهر که نورگیریش خیلی کمه و هوا خنک تره توش...
+من که تهران نیستم و اون رشته ای که میخوام با اینکه مهندسیه ولی دانشگاه شریف ندارتش ولی اگه تو تهران بودم خیلییی دوس داشتم حوزه امتحانیم شریف باشه:))
 
اون به خاطر دل مهربونم بود >:
میگم چون جفتمون وضعمون اینطوریه بیا بندازیم گردن شمس‌الدین جون "-:
خواجه کلا با من خصومت شخصی داره. از ازل هروقت من شب آزمون فال گرفتم فرمود سخته ولی به یار مو مشکیو لعلو اینا میرسی هروقتم کراش زدم آورد ولش کن این راه راه تو نیست.
بعدشم تو بیزنس دل مهربون به قعر چاه میکشونتت. الان من بهت ضربه میزنم تا تجربه بشه واسه بقیه زندگیت.
یور ولکام
 
والا اسم تاپیک غرغر بود ولی من ندیدم کسی اونجوری غر بزنه:))
خودم ی غر عمیق رو شروع میکنم:))
واقعا دیگه از این حس طغیان که درونمه میترسم
میل عجیب به اینکه بگیرم کتابارو پاره کنم
ظرفا تو اشپزخونه رو بشکنم
حرفایی بزنم که اصن قبل کنکور شنیدنش برام خجالت داشت:))
یکیو هول بدم و یک کیسه بوکس گیر بیارم
از خونه فرار کنم
هرچی بغض و خرف جمع شده تو گلوم بریزم بیرون
له مامان و بابام بگم شما هیچوقت برای من ی پدر و مادر خوب نبودید چه برسه به کامل و نمیشه الان توقع یه دختر خوب و کامل ازم داشته باشید
تو کل این سال که مامانا بقیه فقط ی لیوان اب هویج درست میکردن و اونم می‌دادند بهدختر کنکوریشون،شما منو صدا می‌کردید و میگفتید چایی جا کن همه بخوریم یا خودتون و می‌خورید و اصلا نمیپرشیدید حاجی زنده ای یا ن چایی میخوای یا ن
واقعا نمیدونم حق با منه یا چی
فقط میدونم این کسی نیست که من بودم
من برام رفتار بقیه مهم نبود و حتی اگ حقمو میخوردن ساکت میشدم ولی الان سر ی حرف ساده سریع قاطی میکنم و میخوام دعوا راه بندازم
میخوام ی بلایی سر خودم و محیط اطراف بیارم
واقعا دارم از خودم میترسم:))
نمیدونم اسمش غر زدنه یا نه ولی عجیب مونده بود تو گلوم:)
هرچند بازم درست نگفتم حرفامو ولی از هیچی بهتر بود
 
فرمول های هندسه گسسته حسابان رو دست و پا شکسته خوندم
فیزیک ام کار خاصی نداره
باین نکات این یه ماه که آزمونا نوشتمم بخونم
بعد هر سه تا کتاب دینی
و نت های شیمی

و خستم بسه
حقیقتاااا بسه
 
انقدر هرررر دفعه که هر جا گفتم میخوام روانشناسی بخونم، طوری بهم نگاه کردن که انگار دارم بزرگترین خریت رو میکنم، دیگه دارم به تصمیم ۴ ساله ام شک میکنم:))
 
من تنها غری که میتونم بزنم اینه که وااااای حالا من مانتو جلو بسته خنک از کجا بیارم
همه لباسام هم مشکیِ ظلماتن
حوصله خرید رفتن هم ندارم
سفارش هم بدم نمیرسه
البته اینکه پول ندارم هم بی تاثیر نیست
ولی اخه ۴۴ فاکینگ درجه؟نمیشد حالا خدا کولر‌‌هاشو اونروز روشن کنه؟
تازه خریت کردم دو سه هفته پیش رفتم موهامو کوتاه کردم الان دیگه نصفه نیمه هم تو کش نمیره و دقیقا پشت گردنمه
بخدا اگه گرمم باشه تو حوزه به نشانه اعتراض پا میشم درمیام:')‌)‌)‌)
 
Back
بالا