والا اسم تاپیک غرغر بود ولی من ندیدم کسی اونجوری غر بزنه
خودم ی غر عمیق رو شروع میکنم
واقعا دیگه از این حس طغیان که درونمه میترسم
میل عجیب به اینکه بگیرم کتابارو پاره کنم
ظرفا تو اشپزخونه رو بشکنم
حرفایی بزنم که اصن قبل کنکور شنیدنش برام خجالت داشت
یکیو هول بدم و یک کیسه بوکس گیر بیارم
از خونه فرار کنم
هرچی بغض و خرف جمع شده تو گلوم بریزم بیرون
له مامان و بابام بگم شما هیچوقت برای من ی پدر و مادر خوب نبودید چه برسه به کامل و نمیشه الان توقع یه دختر خوب و کامل ازم داشته باشید
تو کل این سال که مامانا بقیه فقط ی لیوان اب هویج درست میکردن و اونم میدادند بهدختر کنکوریشون،شما منو صدا میکردید و میگفتید چایی جا کن همه بخوریم یا خودتون و میخورید و اصلا نمیپرشیدید حاجی زنده ای یا ن چایی میخوای یا ن
واقعا نمیدونم حق با منه یا چی
فقط میدونم این کسی نیست که من بودم
من برام رفتار بقیه مهم نبود و حتی اگ حقمو میخوردن ساکت میشدم ولی الان سر ی حرف ساده سریع قاطی میکنم و میخوام دعوا راه بندازم
میخوام ی بلایی سر خودم و محیط اطراف بیارم
واقعا دارم از خودم میترسم
نمیدونم اسمش غر زدنه یا نه ولی عجیب مونده بود تو گلوم:)
هرچند بازم درست نگفتم حرفامو ولی از هیچی بهتر بود