صاحب یه مسافر خونه ی دنج توی یکی از روستاهای شمال
بدون دغدغه بشینم اونجا
دونفر بیان دونفر برن
گاهی صدای شرشر بارون بیاد
همش یا کتاب بخونم یا فیلم ببینم
بدون فکر کردن در مورد اینکه داره چه اتفاقی در جهان اطراف میفته
{شاید این کار به صورت طولانی مدت خسته کننده باشه، ولی حس میکنم برای یه مدت کوتاه خیلی لذت بخشه}