چرا من بودن سخته؟

[Karenn]

تصور کنید:
بخواین زندگیتونو برای یه مدت بدید دست کسی که میخواسته جای شما باشه.
اینطور که جدی تا یه مدت اون تبدیل به شما بشه. حالا قبل از شروع این مدت شما باید یه لیست بنویسد از بخش های سخت زندگیتون برای هشدار دادن به اون فرد.
مثلا موقیعت هایی که اجبارا باهاش سر و کله میزنید یا افرادی که مجبورید باهاشون در ارتباط باشید یا حتی خلقیات و ویژگی های خودتون (اعم از روحی فلسفی و جسمی+ که ممکنه زندگی رو سخت کنه.

یا جمعا جواب این سوال که چرا زندگی کردن جای من و من بودن سخته

 

[Bk_201]

تحمل رفتار پدر و مادرم کار حضرت فیله

 

[Flora]

تصور کنید:
بخواین زندگیتونو برای یه مدت بدید دست کسی که میخواسته جای شما باشه.
اینطور که جدی تا یه مدت اون تبدیل به شما بشه. حالا قبل از شروع این مدت شما باید یه لیست بنویسد از بخش های سخت زندگیتون برای هشدار دادن به اون فرد.
مثلا موقیعت هایی که اجبارا باهاش سر و کله میزنید یا افرادی که مجبورید باهاشون در ارتباط باشید یا حتی خلقیات و ویژگی های خودتون (اعم از روحی فلسفی و جسمی+ که ممکنه زندگی رو سخت کنه.

یا جمعا جواب این سوال که چرا زندگی مردن جای من و من بودن سخته

اولین و سخت ترین مرحله اینه که روزایی که تا ۶ مدرسه هست باید یک عدد قهوه و لیوان با خودش ببره مدرسه چون ذهنش زنگ اخر از خستگی آف میشه.
با اینکه براش سخته ولی پشت میز باید بشینه و مدت طولانی درس بخونه
باید سعی کنه حرف های مردم روش تاثیر نذاره چون تصميم گیرنده نهایی خودشه اونا فقط نظر میدن
باید خواب های کوتاه مدت رو تحمل کنه
بحث کردن با برادرش بی فایده است اون فقط داره مسخره بازی در میاره و نباید جدی رفتار کنی
سعی کن آروم صحبت کنی و سرعت حرف زدنت بالا نباشه چون بابات گوش نمیده ...
با بقیه موارد خود ادمه کنار میاد

 

[Rhodium]

سلیقم، ادمای اطرافم

 

[امین]

همم جالبه.
خب من تو کاتالوگم [ :‌))) ] می‌نویسم: هشدار!
۱- زیادی درونگراست و ترجیح میده تو جمع‌ها سکوت کنه اما ممکنه شما اینو نخواید.
۲- تنبله و اگر تصمیم به انجام کاری بگیرید که فورس‌ماژور نباشه احتمالش زیاده از انجامش سر باز بزنه و باهاتون راه نیاد.
۳- وسواس و اضطراب و تا حدی پارانویای بی‌دلیل (جدیداً) از عوارض جانبی استفاده از این ابزاره.
۴- زیاد نمی‌تونید باهاش کار سنگین انجام بدید یا مسافتِ حتی نه چندان طولانی رو راه برید چون زود آمپر می‌چسبونه و باید بزنید گاراژ.
۵- مصرف سوخت بالایی داره و هر سوختی هم ممکنه براش قابل مصرف نباشه.

 

[Lady Macbeth]

من آدمی هستم که در روابطم با هر تایپ شخصیتی ای اوکی م.و اگه از کسی خوشم نیاد یا خنثی باشم بخاطر رفتاری فارغ از اونه.(اصطلاحا بهش میگن میانگرایی)
خب خیلیا واقعا براشون سخته.
برای خبلی از کارا انرژی دارم.
خیلی از اوقات شکمو بازی در میارم و حواسم پرت میشه.
خیلی حواس پرتم.
حرفهای آدما رو گاهی زیادی تجزیه تحلیل میکنم تا تصمیم درستو بگیرم و این خیلی از اوقات باعث میشه بیدار بمونم و خوب فکر کنم.
حافظه ی دورم به شدت قویه و خیلی از
خاطرات تلخ توی ذهنم میمونه با دیتیل.

دستم رو موقع سرخ کردن سیب زمینی جزغاله میکنم...

بخاطر قدم خیلی خجالت میکشم گاهی هم از قدم خوشم میاد توی این زمینه خیلی مودی ام

 

[Roxan]

من آدمی به شدت اجتماعی هستم‌.
ممکنه هرهفته آدم‌های جدید وارد زندگیم بشن
مسئله اینه که وارد شدن آدم‌های جدید به زندگیم خیلی آسونه ولی اگه برن واقعا ناراحت و غمگین میشم
حتی افرادی که نقش خیلی خیلی کوچیکی داشتن.
اگه جای من باشین تو یک روز باید کارهای مختلف زیادی کنین، شاید مقدار هرکدومش به تنهایی زیاد به نظر نیاد ولی اینکه همه متفاوتن و به نگرش‌های متفاوت نیاز دارن کار رو سخت میکنه.
در روز باید حال آدمای زیادی رو بپرسین و یهو میبینید حال بعضی‌ها یادتون رفته و فلانی مثلا ناراحت بوده و کنارش نبودین و باز ناراحت میشین... با وجود اینکه هندل کردنش سخته باز هم از آشنا شدن با افراد جدید دست بر نمیدارین.
درسته که در نهایت کارها رو به موقع انجام میدین ولی اونقدر عقب میندازینشون که بهتون فشار بیاد و هر دفعه میگین که دفعه بعد این کارو نمیکنم ولی باز این کارو میکنین.
از خوندن خوشتون میاد ولی صداتون اونقدر بده که خودتون هم اذیت میشین:[
به دلیل چندکارگی حافظتون ضعیفه و خیلی چیزا رو فراموش میکنید.
اهل یهویی کار کردنین و این اطرافیانتون رو آزار میده.
در کل حتی اگه تهدید به مرگتون هم کردن من نباشید لطفا.

 

[ili]

من‌ همیشه بقیه رو بر خودم ترجیح می دم( حداقل تا الان)
نمی تونم و سخته بقیه رو ناراحت کنم
در کنارش انگر ایشیوز قوی دارم و ممکنه یهو منفجر شم

 

[_Hani_]

من کسیم که یه موضوعی به ظاهر برام فاقد اهمیته ولی برام خیلی مهمه
وقتی کسی یه حرفی رو بهم میزنه یه بار ناراحت نمیشم تموم شه بره ، هر بار که یادم میوفته ناراحت میشم
به همه اعتماد کردم و از اعتمادم سوءاستفاده کردن و الان به هیچکس اعتماد ندارم
وقتی با یکی بحثم میشه یا هرچی که باعث بشه ازش ناراحت بشم هیچوقت وجهش تو ذهنم دیگه عوض نمیشه حتی اگه ببخشم نا خود آگاه رفتارم باهاش سرد میشه و دست خودم نیست
در کل من نباشید

 

[آ.ا]

درود
بی پولی.
بدرود

 

[Hecate]

سلام کسی که قرارهه جای من بیای! چیزایی که باید بدونی تا از جای من بودن منصرف بشی ایناست:
1.حق نداری توی هیچ شرایطی از دست کسی ناراحت بشی هر اتفاقی افتاد بخند باید بازیگر خوبی باشی حواست باشه اگه یه وقت از دست کسی توی هرجای نقاط ناراحت شدی بروزش ندی چون اونا بیشتر ناراحتت میکنن.
2.خبری از بیرون رفتن و دوستای زیاد و مکالمات جالب نیست ؛ جالبترین مکالمه ای که ممکنه توی روز بهش بربخوری حرف زدن در رابطه با بیوی استاداست.
3.قرارهه یه عالمه استرس و تحمل بکنی و بخاطر این استرس عموما قلبت تیر میکشه و باید حواست باشه که همه ی قرصهات را سر وقت بخوری البته من خودم همیشه قرصهای معدمو توی باغچه میکارم چون موقع خوردنشون حالت تهوع بهم دست میده به این نکته هم توجه کن.
4.از اونجایی که روحیه ی لطیف و ضعیفی داری قرارهه که بخاطر حل نکردن سوالات تجزیه و آلی مبحث سنتز گریه بکنی و دستات بلرزه و عموما اینجور مواقع سرت گیج میره و چشاتم سیاهی میره برای رفع این باگ یه جعبه قرص سفید کوچولو بغل میزم هست میتونی از اون استفاده کنی.
5.قرارهه بخاطر خواهر مهربانت خیلی اذیت بشی چون بخاطر اینکه زود به دنیا اومده توی حرف زدن و رفتار اختلال داره و این بعضی وقتا اذیتت خواهد کرد ولی بخش خیلی اذیت کننده حرفهایی که توی بیرون یا مدرسه در رابطه اش میشنوی و چون قانون ما اینه که باید فاخر گونه و خانمانه رفتار کنیم حق نداری به کسایی که خواهرتو اذیت میکنن حرفی بزنی.
6.باید توی روز حتی اونایی که 11 ساعت مدرسه ای مینیمم چهار الی پنج ساعت درس بخونی و توی روزهای خالی هم باید بالای دوازده ساعت درس بخونی.
7.قرارهه با مشکلات هورمونی و عشق و نفرتهای گسترده ای که به جهان بیرون میپراکنی دست و پنجه نرم کنی.
8.باید حسهای درونت عشق و نفرت و دوست داشتن و ناراحت بودن و همچیزو ایگنور کنی و چیزی را به طرف مقابلت بدی که ازت میخواد.
9.نباید از هیت شدن بترسی یا ناراحت بشی ؛ هیت شدی بخند و اهمیت نده ؛ مهم نیست اگه از کسی بدت میاد باید برای همرنگ جماعت بودند بعضی وقتا کارایی مثل کارای اون شخص انجام بدی.
10.هیچ شخصی وجود ندارهه که بتونی بدون پرده اتفاقای جالب روز یا هفته اتو براش تعریف کنی و همچیزو باید دو سه بار غربال کنی تا صورت خانمانه ات خدشه دار نشه.
11.باید هفته ای 8 تا امتحان بدی و توی همشونم بهترین خودت باشی و یه عالمه تلاش کنی تا توی همه چیز بهترین باشی.
12.و مهم تر از همه در تمامی مدت باید سرزنده ؛ انرژی مثبت و لبخند به لب باشی!

 

[pardis.f]

یکم عجیبم
به راحتی نمیتونم با همه دوست بشم
باید قبول کنی که راه طولانی (6سال دبیرستان فرزانگان) در پیش داری
در آخر امیدوارم از من بودن لذت ببری

 

[zeynabgol]

ببین دوست من، اگه بتونی با تخیلت کنار بیای، با آدمایی که وجود خارجی ندارن و حریم خصوصیت هم براشون مهم نیست و همینطور توی اتاقت رفت و آمد میکنن مشکلی نداشته باشی،
اگه برات مهم نباشه که به خاطر تخیل و قلمت بهت انگ دنبال توجه و دروغگو و متظاهر بودن بزنن،
اگه بتونی پای عقایدت وایسی و به خاطرشون حرف بشنوی و هیچ مشکلی نداشته باشی،
اگه پدرت یه آدم کنترلگر باشه که دوستت داره و حس میکنه باید تو هفت تا سوراخ قایمت کنه، کسی باشه که بیاد بهت بگه:"تو نمیدونی بیرون از خونه توی جامعه چه خبره!"
و تو جرئت نداشته باشی/دلت بسوزه و نگی:"تقصیر خودته که چیزی از جامعه نمیدونم"
و تو بتونی تحملش کنی و چیزی نگی
و بتونی دوستش داشته باشی،

اگه بتونی مادری داشته باشی که تو رو بی‌نقص میبینه
و بشدت حساسه
و تو مجبوری دائما بینقص باشی تا اسیبی نبینه،

اگه میتونی با یه بچه ده ساله تخس توی یه اتاق ۲ در ۳ زندگی کنی،

اگه مجبور باشی سلایق اصلیتو از همه-همههه- پنهان کنی از ترس این که مورد تمسخر قرار بگیری،
و با این شرایط کنار میای ،



یه مدت که سهله، بیا تا ابد جسم من مال تو.

 

[Shervix]

این حجم از هوش و جذابیت سخته
خسته شدم دیگه
والا

 

[Denebolah]

اگه کسی قرار باشه من بودن رو تجربه کنه باید با حجم غیر قابل کنترلی از کمالگرایی که به بی نهایت میل میکنه سر و کله بزنه.

 

[Sety]

سلام کسی که میخوای بشی من ایمم اینا و اول بگم که بعدا نگی نگفتی

1-تو قراره سردرد ها و سیاهی رفتن چشم هات و زیاد تحمل کنی.

2-قراره بعضی وقتا خیلی کم ولی خب بازم..یهو صدای یه چیزی مثله قاشق چنگال،بستن در خودکار یا یه چیزای ریز مثل رفتن گوشه ی لاک ناخنت جوری بره رو اعصابت که بشینی گریه کنی و بعدش این جمله که "تلقین ننکن" رو بشنوی.

3-قراره وقتی میری خیابون و افرادی و غمگین میبینی یه هفته ی تمام بهشون فکر کنی و غصه بخوری یا بهتر بگم کسی که حتی نمیدونی وجود داره یا نه هم برات مهمه
خیلی وقتا میشینی فکر میکنی یه نفر تو جهان این مشکل و داره و براش غصه میخوری

4-قراره کوچک ترین چیزها اذیت یا ناراحتت کنن و قلبت و به درد بیارن(نگران نباش جاش با چیزای کوچیک خوشحال میشی)

5-تنها بیرون نمیتونی بری:"

و آخری که از همه کم اهمیت تر نیست:نداشتن اعتماد بنفس و حس ناکافی بودن

 

[wisteria.]

تصور کنید:
بخواین زندگیتونو برای یه مدت بدید دست کسی که میخواسته جای شما باشه.
اینطور که جدی تا یه مدت اون تبدیل به شما بشه. حالا قبل از شروع این مدت شما باید یه لیست بنویسد از بخش های سخت زندگیتون برای هشدار دادن به اون فرد.
مثلا موقیعت هایی که اجبارا باهاش سر و کله میزنید یا افرادی که مجبورید باهاشون در ارتباط باشید یا حتی خلقیات و ویژگی های خودتون (اعم از روحی فلسفی و جسمی+ که ممکنه زندگی رو سخت کنه.

یا جمعا جواب این سوال که چرا زندگی کردن جای من و من بودن سخته

- باید هر چند وقت یکبار با دو تا دختر عمه دختر خاله سر و کله بزنی ♡
- باید هر ده روز یکبار حداقل بری به دوستام پیام بدی، وگرنه با کوهی از خوبی و چیشده روبه رو میشی ♡
- یکی از دوستای صمیمیم، هر روز ممکنه غر بزنه، درد و دل کنه یا حسودی کنه. ولی احتمالا تنها کسیه که تو/من میتونی باهاش همین کارارو کنی. از اون طرف یکی دیگم هست که چیزی نمیگه ولی همچنان شنونده خوبیه. ♡
- هر روز باید ردیت استری کیدزو چک کنی که خبر جدید نباشه و هر وقت کامبک جدید یا ام وی دادن استریم بزنی ♡
- واسه درسات خوب تلاش کن و سعی کن نمره خوبی بگیری. بخش تلاش مهم تره. تو طول ترم بخون که هفته قبل امتحان بیچاره نشی. ♡
- سعی کن از نصیری خوشت بیاد، چون تا آخر نهم تنها معلم زیستیه که داری. ♡
- اتاقتو مرتب کن. ♡
- ممکنه سر کوچیک ترین چیزا خیلی فک کنی. بعدا میفهمی اونقد ارزش نداشتن. ♡
یادداشت: بین همه مشکلایی که برات/برام بوجود میاد،مطمئنا بعد و وسط مشکله همیشه آدمایی هستن که کمکت کنن. هیچوقت ۱۰۰ درصد ناراحتی نیست.

 

[s@rah]

تو تضاد مزخرفی بین تنبلی و وسواس مرتب و منظم بودن رو تجربه می‌کنی؛ و بین "من عاشق دورهمی و مهمونی‌ام" و "حالم از تو جمع بودن بهم می‌خوره".
باید بتونی با مسخره کردن های بقیه کنار بیای و به هیچ جات نگیری.
وقتی بقیه میان قلقلکت میدن، باید وسط نفس نفس زدنت بهشون توضیح بدی که قلقلک عصبیت می‌کنه و ضربان قلبت خیلی میره بالا، و بقیه نمی‌فهمن و تو هر بار کلی حرص می‌خوری.
بقیه تورو آدم زیادی منطقی و بی‌احساسی می‌دونن، در حالی که بی‌احساس نیستی. بزرگ‌ترین مشکلت هم اینه که نمی‌تونی احساساتت رو نشون بدی و بیشتر مشکلاتت با بقیه به‌خاطر همینه.

 

[هور]

+چون زیادی کمال گراست و دوس داره بالاترین حالت هرچیزی رو بدست بیاره و ممکنه خیلی زیاد اذیت کننده باشه و وسواس فکری و رفتاری ایجاد کنه(خودمم از دستش خیلی شاکی ام.)
+مشکل پسنده و ممکنه زیادی تو انتخاب شمارو علاف کنه و دچار سختی.
+بعضی وقتا خودشم نمیدونه دقیقا چی میخواد و از این شاخه به اون شاخه میپره و ممکنه وسط مسیر تصمیمش عوض بشه که این باعث بوجود اومدن پریشانی های ذهنی, کمی بیشتر از حالت نرمال بشه.

 

[Smohammadreza]

هرچقدر هم فضای المپباد و اینا باحال و خفن باشه باز نگرانی و استرس نمره خوب همیشه باهاته
مخصوصا این اخیرا که نمرات خیلی درخشانی گرفتی! همچنین اگه رتبه ت خوب نباشه بار روانی بدی از طرف خانواده روت قرار میگیره.
جو خونه گاهی وقتا جالب نیست ولی تو مجبوری تحمل کنی و شروع می‌کنی به حسودی کردن به بقیه.(چون بماند!)
یک سری جاها خودت باید راه درستو پیدا کنی بدون اینکه از کسی کمکی چیزی بگیری چون کسی نیست که بتونی باهاش صحبت کنی و خیلی نگران اینده میشی و اینا خیلی ازارت میده!
همچنین از فوتبال بازی کردن هم نباید خسته بشی :)