میرفتم 12 سال قبل خودم تا اخر ابتدایی،ولی ناظر ، از دور همه چیزو نگاه میکردم بی طرف، همه خاطراتی که خیلیییی کمرنگ یادمه رو پیدا میکردم و میدیدم و یادداشت میکردم حتی.
ایران تهران دهه ۳۰ هر چی پول داشتیم اینجا رو طلا میکردم میبردم ولنجک نیاوران و غیره باغ و زمین میخریدم میزدم به اسم بابابزرگم بر میگشتم
البته اگه جوری که خودش ندونه هم بهتره یه وقت آینده عوض میشه دست جمعی ناپدید میشیم
دهه ۸۰ و ۹۰ نیویورک یا لس آنجلس(کوکایین و الکل و پارتی؟ بیخیال اونا داشتن آرزوهای منو زندگی میکردن خیلی زشته که خداشون اونجا نبوده)
شایدم میرفتم اون میمونی که تصمیم گرفت کاری جز موز خوردن انجام بده رو گیر میاوردم موزم رو بهش فرو میکردم.
همیشه حس میکردم یه روح وسیع دارم که به کل ادوار تاریخ تعلق داره و هرچی بیشتر تاریخ رو یاد میگیرم این روح گسترده تر میشه
روحی که در من نمیگنجه :)
و در آن واحد هم دوسش دارم و هم رو مخمه
بنابراین تصمیم خاصی نمیتونم بگیرم
شاید 1358/2/11 ، تهران .
من دوست داشتم فوریه ۱۹۱۷ رو میدیدم اینکه روسیه چطور شوروی شد و همینطور جهان دوقطبی ۱۹۴۷رو
هرچقدر این برهه تاریخ رو میخونم سیر نمیشم
با اینکه از کمونیست هم متنفرم . واقعا عجیبه=)