داستانشبنما

  • شروع کننده موضوع
  • #1

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
خب میشه ۴ ۵ مین تاپیکی که ساختم و با کله سقوط کرد 😂
نفر اول یه جمله میگه
نفر بعدی یه جمله با معنا و مربوط بهش اضافه میکنه
در نهایت خروجی یه داستان ضایع میشه
خیلی هم عالی
نفری که اولین پست رو بعد این میذاره جمله اول داستان رو گفته و نفر دوم و همینطوری
ادمین محترم اگه اگه اگه تاپیک تکراری بود ، لطف کن اینو پاک نکن 😂
پ.ن : اینم نگیره دیگه قول میدم تاپیک نزنم 😂
 

Cooly

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
1,931
نام مرکز سمپاد
فرزانگان x
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1405
روزی روزگاری در سالیان دور، مورچه‌ای اسکل روی بدن یک آدم خوابش برد
 
ارسال‌ها
688
امتیاز
32,657
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی اسلامشهر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
پژوهشگاه شیمی و مهندسی شیمی ایران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
تلگرام
اون ادم هم خودش خوابیده بود که یکدفعه صدای زنگ بیداری پادگان در ترکیب با داد و بیداد سرهنگ، جفتشون رو بیدار کرد...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
سرهنگ گفت خودت که خوابیدی هیچ ، به درک ( میدونی که من چقدر مهربونم )
چطور اجازه دادی این مورچه هم بخوابه ؟
 

Retr026

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
1,741
امتیاز
8,078
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
تلگرام
سرهنگ گفت خود که خوابیدی هیچ ، به درک ( میدونی که من چقدر مهربونم )
چطور اجازه دادی این مورچه هم بخوابه ؟
سرباز بیچاره هم نمیدونست چطور همچین سوال چرتی چرتی رو جواب بده گفت :
خواب دیدم پیامبر تو خوابم به من گفت که تو در خوابی و یه مورچه روی توست . به هیچ وجه جا به جا نشو و نکشش مگرنه زندگیت با خاک یکسان میشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
از آنجایی که سرهنگ هم با دین اسلام اشنایی کامل داشت و میدونست پیامبر به هیچ وجه توی خواب همچین اسکلی نمیره ، تصمیم گرفت یه پیشنهاد بهش بده که نتونه ردش کنه : حفاظت از آفتابه در راستای جمله آب هست ولی کم است
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,983
امتیاز
44,513
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
و به دنبال این حرف، یک آفتابه مسی در اختیار سرباز گذاشت؛ اما سرباز باید به دنبال آب به بالای کوه مارمولک‌های هاچ‌بک برود.

پ.ن: تاپیک تکراریه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
ولی چون اون وقت داستان خیلی کلیشه ای میشد
سرباز به سرهنگ گفت بذار برم از شیر اب پر کنم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
سرباز که یاد دستشویی هایی که تو پادگتن رفته بود افتاد
از زندگی نا امید شد و شروع کرد به پر کردن افتابه
 

mahan138

m.g.h
ارسال‌ها
179
امتیاز
288
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1404
همینطور که داشت با آب دهنش آفتابه رو پر میکرد دخترای پادگان همسایه سر رسیدن و اونو در حال مشنگ بازی دیدن و به او خندیدن
 

_Hani_

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
705
امتیاز
11,112
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
اما با فهمیدن روش پر کردن آفتابه به کمک سرباز شتافتن و همه با هم آفتابه را پر کردند تا زمانی که یکی از دختر ها بر روی فرق سر پسر سوسکی دید
 

mahan138

m.g.h
ارسال‌ها
179
امتیاز
288
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1404
اما با فهمیدن روش پر کردن آفتابه به کمک سرباز شتافتن و همه با هم آفتابه را پر کردند تا زمانی که یکی از دختر ها بر روی فرق سر پسر سوسکی دید
دختران شروع به جیغ کشیدن کردن و همه با هم پریدن بغل سرباز قصه ما
 

Retr026

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
کنکوری 1404
ارسال‌ها
1,741
امتیاز
8,078
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
تلگرام
دختران شروع به جیغ کشیدن کردن و همه با هم پریدن بغل سرباز قصه ما
و کرک و پر همه سربازان ریخت چون این حرکت برای سایت های خاک بر سری هم قفل بود
بقیه سرباز ها : .....
 

mahan138

m.g.h
ارسال‌ها
179
امتیاز
288
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1404
و کرک و پر همه سربازان ریخت چون این حرکت برای سایت های خاک بر سری هم قفل بود
بقیه سرباز ها : .....
بقیه سرباز ها با دیدن این صحنه آب از لب و لوچه یشان روان شد ولی نمی توانستند کاری کنند زیرا داشتند تمرین فرمانده را انجام میداد و اگر دست از پا خطا می کردند،فرمانده همه را به عنوان برده ی جنسی بدون حقوق استخدام میکرد
 

قار

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
166
امتیاز
661
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۳
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
1403
بقیه سرباز ها با دیدن این صحنه آب از لب و لوچه یشان روان شد ولی نمی توانستند کاری کنند زیرا داشتند تمرین فرمانده را انجام میداد و اگر دست از پا خطا می کردند،فرمانده همه را به عنوان برده ی جنسی بدون حقوق استخدام میکرد
در نتیجه همه فقط برگشتن تو پادگان :/
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
آقاااا
داستان قبلی خیلی تاریک شد
در نتیجه یه داستان دیگه :
روزی ملا نصرالدین در قرعه کشی بانک برنده شد و جهت کوفت کردن آن توفیق اجباری قصد سفر به ولایت فقانس کرد
 

mahan138

m.g.h
ارسال‌ها
179
امتیاز
288
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1404
آقاااا
داستان قبلی خیلی تاریک شد
در نتیجه یه داستان دیگه :
روزی ملا نصرالدین در قرعه کشی بانک برنده شد و جهت کوفت کردن آن توفیق اجباری قصد سفر به ولایت فقانس کرد
چرا خوب داشت پیش می رفت که اگه میزاستی باید پادگان متخصص مامایی استخدام می کرد
 

mahan138

m.g.h
ارسال‌ها
179
امتیاز
288
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1404
آقاااا
داستان قبلی خیلی تاریک شد
در نتیجه یه داستان دیگه :
روزی ملا نصرالدین در قرعه کشی بانک برنده شد و جهت کوفت کردن آن توفیق اجباری قصد سفر به ولایت فقانس کرد
در نتیجه سوار خرش شد و به راه افتاد. در میان راه به حمام زنانه رسید و....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

مثبت

مستِ بودن
ارسال‌ها
627
امتیاز
5,758
نام مرکز سمپاد
چهار راه لشکر
شهر
یه شهر دور
سال فارغ التحصیلی
1406
تلگرام
من دیگه سکوت اختیار میکنم 😂
 
بالا