"جبر یا اختیار" و "روح و جسم یا فقط جسم"

نظرِ شما:


  • رای‌دهندگان
    34

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
483
امتیاز
23,303
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
ربات مثال خوبی نبود. ما انسانیم یه چیزی داریم به اسم احساس.حالا کاری با حواس پنج گانه ندارم ولی خب اونا هم هستن
به نظر من هر چقدرم یک ماشین نه یه خودرو ... یه ماشین مثلا یه کامپیوتر رو Train بزنی نمیتونی بهش احساس یک انسان رو بدی که بتونه درد رو حس کنه روان داشته باشه یه شبکه عصبی بزرگ به اسم مغز داشته باشه که احساسات رو پردازش کنه. هیچکس نمیتونه یه چیزی در حد مغز بسازه که حجمش اندازه یه بشقاب غذاس ولی خب هم یه هارد دیسکه هم یه مادربرد و سی پی یوعه هم هزاران چیز فراتر از اینا که چیزاییو پردازش میکنن که تو هزار سال هم به یه کامپیوتر حتی کوانتمی Train بدی نمیتونه درک و پردازشش کنه چون نوع داده ورودی تو مشخص نیست
احساسات نوع داده ای خاصی نیستن
تکست نیستن
ممکنه عکس باشن ... ولی با چه فرمتی؟ با چه ویژگی هایی چطوری میخوای یه عکس با توضیحات کامل بسازی ... تازه از اون مهم تر بیای پردازشش کنی چیزی که قابل درک برای ماشین نیست

خیلی چیزا هستن که تو ندیدیشون ولی هستن ... نمیتونی بگی خدا رو نمیبینم پس بای بای این وجود نداره. روح هم همینجوره درکش سخته ... طبق حرفای زده شده روح انرژی از خداست که در ما دمیده شده(حتی با این که تاریخ مرجع خوبی برای اثبات علمی نیست)و خب تو میتونی بهش فک کنی و میتونی بهش فک نکنی در کل توی زندگی هر آدمی خارج از این مسایل و دین سسشر و فلان و بهمان ما از خیلی چیزا اطلاعاتی نداریم. اگه خدایی وجود نداره پس چطور ما انسان ها همچین قابلیت هایی داریم.فرض کنیم جهان آزمایشگاهیه.اونایی که این آزمایشگاه رو خلق کردن خودشون توسط کی خلق شدن
میبینی؟
دنیای جای پیچ در پیچیه زیاد نمیشه به قطع صحبت کرد
من با قطعیت صحبت نکردم البته و گفتم "به نظرم" و حتی قطعیت توی جملات تو که نمیشه ماشینی ساخت که مثل انسان باشه بیشتر وجود داشت:
هیچکس نمیتونه یه چیزی در حد مغز بسازه
"نظر من" اینه که میشه ساخت (با تعمیم چیزایی که تا الان بشر فکر میکرده نمیشه ساخت و ساخته شده و ممکنم هست نظرم درست نباشه چون تعمیم کار الزاما درستی نیست. ولی داریم نظر مون رو بیان می‌کنیم توی این تاپیک:) )

خدا و خلقت هم بحثش به این تاپیک مربوط نیست. ولی تا وقتی برای چیزی دلیل و شواهدی نباشه عجیب نیس که ادما نپذیرنش. من الان میتونم بگم روی دیوار اتاقت یه لکه آبیه. آیا میپذیری؟ نه. باید دلیل باشه و وظیفه منی که وجودش رو ادعا کردمه که دلیل بیارم برای اثباتش. دیفالتت اینه که اون لکه هه وجود نداره چون نمیبینش.
و حتی اصلا وجود خالق هم وجود روح رو الزاما توضیح نمیده. اوکی مثلا بپذیریم یکی ساخته مارو. چرا باید حتما بپذیریم که قراره یه چیزی به اسم روح داشته باشیم؟
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
483
امتیاز
23,303
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
ولی تو نگاه جزئی، برای هر آدمی به نظرم اختیار تام و تمام وجود داره. مطلقا هرچیزی برای انسان ممکنه. ولی بها داره و گاهی بهاش حتی ممکنه به جون انسان ختم بشه. اما اختیار داره بازم.
من الان می‌خوام ۱۰ سالم باشه. آیا ممکنه؟ و بگم حاضرم جونمم برای این موضوع بدم. (نگاه جزئی هم هست به نظرم - خواسته منه برای خودم. ولی شایدم تعریف نگاه جزئیت رو درست نفهمیدم)
و اصلا اینکه جونمو بدم شرط بدیه به نظرم. خب بعد اینکه بمیرم که اصلا منی نیست که به خواستش برسه. (کلا یه سری محدودیت داریم که دست خودمون نیست و خودمون تعیینشون نکردیم. الان همین جبر نیس مگر؟)
همین ولی ممکنه مثلا ۱۰۰ سال دیگه امکانش باشه و بشه توی زمان سفر کرد و من ۱۰ سالم بشه: ). در واقع زمان و عصری که توش به دنیا اومدیم الان نذاره (جبر) این خواسته ما محقق شه.
 

Xpac

Physics Fucker
ارسال‌ها
260
امتیاز
602
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ایذه
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
المپیاد کاشتن خیار
من با قطعیت صحبت نکردم البته و گفتم "به نظرم" و حتی قطعیت توی جملات تو که نمیشه ماشینی ساخت که مثل انسان باشه بیشتر وجود داشت:

"نظر من" اینه که میشه ساخت (با تعمیم چیزایی که تا الان بشر فکر میکرده نمیشه ساخت و ساخته شده و ممکنم هست نظرم درست نباشه چون تعمیم کار الزاما درستی نیست. ولی داریم نظر مون رو بیان می‌کنیم توی این تاپیک:) )

خدا و خلقت هم بحثش به این تاپیک مربوط نیست. ولی تا وقتی برای چیزی دلیل و شواهدی نباشه عجیب نیس که ادما نپذیرنش. من الان میتونم بگم روی دیوار اتاقت یه لکه آبیه. آیا میپذیری؟ نه. باید دلیل باشه و وظیفه منی که وجودش رو ادعا کردمه که دلیل بیارم برای اثباتش. دیفالتت اینه که اون لکه هه وجود نداره چون نمیبینش.
و حتی اصلا وجود خالق هم وجود روح رو الزاما توضیح نمیده. اوکی مثلا بپذیریم یکی ساخته مارو. چرا باید حتما بپذیریم که قراره یه چیزی به اسم روح داشته باشیم؟
نمیدونم چرا همیشه منو با توپ پر جواب میدی ولی خب اهمیتی نداره .... تنها چیزی که میشه روش قطعیت داشت اینه که چیزی قطعیت نداره(پاردوکس چرت)و همه اون حرفا نظر من بوده و خب حرف من باعث هیچ وقت مغز دار نشدن ماشین ها و یا مغز دار شدنش نمیشه و هممون صرفا داریم نظرم میدیم
ببین کل خلقت وابسته اس به یه سازنده میدونی ... کلا همه اینارو چه بخوای چه نخوای ربط پیدا میکنه به یه منبعی
من اجبار نکردم تو روح داری ... و حتی مجبورت نکردم بهش فک کنی بحث سر اون هوش مصنوعی بود که به پای انسان نمیرسه
اجباری در وجود روح نیست ولی ولی ولی احساس کردم خیلی بحث داره سمت خدا میره و خب همه تقریبا آتئیستن!احساس کردم باید از این مورد دفاع کنم. من حتی اجبار نمیکنم کسی خدا داشته باشه ولی خب نظر من که خب ارزشی نداره اینه که:تو نمیتونی خلقت و کیهان بی نهایت رو آزمایگشاهی توضیح بدی چون خیلی مسایل نقض میشه
ولی قطعا این چیزا خالق داشتن و خب تقریبا کسی نمیدونه که روح وجود داره یا نه. تا جایی که یه بنده خدایی رفته طرفو بعد و قبل مردنش وزن کرده دیده ۲۱ گرم تفاوت دارن و در واقع روی چند نفر این تست رو انجام داده دیده همینه ... از نظر من مزخرفه ولی خب سر نخای کوچیک راه دارن به چیزای بزرگ
 

PD

‌از دلقکا میترسیدی؟
ارسال‌ها
301
امتیاز
7,592
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1401
ولی قطعا این چیزا خالق داشتن و خب تقریبا کسی نمیدونه که روح وجود داره یا نه. تا جایی که یه بنده خدایی رفته طرفو بعد و قبل مردنش وزن کرده دیده ۲۱ گرم تفاوت دارن و در واقع روی چند نفر این تست رو انجام داده دیده همینه ... از نظر من مزخرفه ولی خب سر نخای کوچیک راه دارن به چیزای بزرگ
اگه از نظرت مزخرفه چجوری سر نخ حسابش میکنی؟:))
با این حالا این آزمایش فقط از نظر تو مزخرف نیست، کلا اشتباهه:

It would take a great deal of credulity to conclude that MacDougall's experiments demonstrated anything about post-mortem weight loss, much less the quantifiable existence of the human soul. For one thing, his results were far from consistent, varying widely across his half-dozen test cases:
  • "Suddenly coincident with death . . . the loss was ascertained to be three-fourths of an ounce."​
  • "The weight lost was found to be half an ounce. Then my colleague auscultated the heart and found it stopped. I tried again and the loss was one ounce and a half and fifty grains."​
  • "My third case showed a weight of half an ounce lost, coincident with death, and an additional loss of one ounce a few minutes later."​
  • "In the fourth case unfortunately our scales were not finely adjusted and there was a good deal of interference by people opposed to our work . . . I regard this test as of no value."​
  • "My fifth case showed a distinct drop in the beam requiring about three-eighths of an ounce which could not be accounted for. This occurred exactly simultaneously with death but peculiarly on bringing the beam up again with weights and later removing them, the beam did not sink back to stay for fully fifteen minutes."​
  • "My sixth and last case was not a fair test. The patient died almost within five minutes after being placed upon the bed and died while I was adjusting the beam."​
So, out of six tests, two had to be discarded, one showed an immediate drop in weight (and nothing more), two showed an immediate drop in weight which increased with the passage of time, and one showed an immediate drop in weight which reversed itself but later recurred.

http://web.archive.org/web/20000304011234/http:/artbell.com/duncan.html
 

Xpac

Physics Fucker
ارسال‌ها
260
امتیاز
602
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ایذه
سال فارغ التحصیلی
1405
مدال المپیاد
المپیاد کاشتن خیار
اگه از نظرت مزخرفه چجوری سر نخ حسابش میکنی؟:))
با این حالا این آزمایش فقط از نظر تو مزخرف نیست، کلا اشتباهه:

It would take a great deal of credulity to conclude that MacDougall's experiments demonstrated anything about post-mortem weight loss, much less the quantifiable existence of the human soul. For one thing, his results were far from consistent, varying widely across his half-dozen test cases:
  • "Suddenly coincident with death . . . the loss was ascertained to be three-fourths of an ounce."​
  • "The weight lost was found to be half an ounce. Then my colleague auscultated the heart and found it stopped. I tried again and the loss was one ounce and a half and fifty grains."​
  • "My third case showed a weight of half an ounce lost, coincident with death, and an additional loss of one ounce a few minutes later."​
  • "In the fourth case unfortunately our scales were not finely adjusted and there was a good deal of interference by people opposed to our work . . . I regard this test as of no value."​
  • "My fifth case showed a distinct drop in the beam requiring about three-eighths of an ounce which could not be accounted for. This occurred exactly simultaneously with death but peculiarly on bringing the beam up again with weights and later removing them, the beam did not sink back to stay for fully fifteen minutes."​
  • "My sixth and last case was not a fair test. The patient died almost within five minutes after being placed upon the bed and died while I was adjusting the beam."​
So, out of six tests, two had to be discarded, one showed an immediate drop in weight (and nothing more), two showed an immediate drop in weight which increased with the passage of time, and one showed an immediate drop in weight which reversed itself but later recurred.​
شاید فقط از نظر من مزخرف باشه ولی در واقعیت درست باشه ولی خب در کل این ادعا رد شده ولی توی موضوعات دیگه اینطوری باشه
ببخشید انگلیسی من در حد خوندن این متن علمی نیست ولی همین که سند اوردی ادعا رد شد بای بای
 
ارسال‌ها
296
امتیاز
4,161
نام مرکز سمپاد
مشهد فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
من الان می‌خوام ۱۰ سالم باشه. آیا ممکنه؟ و بگم حاضرم جونمم برای این موضوع بدم. (نگاه جزئی هم هست به نظرم - خواسته منه برای خودم. ولی شایدم تعریف نگاه جزئیت رو درست نفهمیدم)
و اصلا اینکه جونمو بدم شرط بدیه به نظرم. خب بعد اینکه بمیرم که اصلا منی نیست که به خواستش برسه. (کلا یه سری محدودیت داریم که دست خودمون نیست و خودمون تعیینشون نکردیم. الان همین جبر نیس مگر؟)
همین ولی ممکنه مثلا ۱۰۰ سال دیگه امکانش باشه و بشه توی زمان سفر کرد و من ۱۰ سالم بشه: ). در واقع زمان و عصری که توش به دنیا اومدیم الان نذاره (جبر) این خواسته ما محقق شه.
نه دیگه تو منطق بگنجه! :‌)) من مسائل جزئی روزانه و زندگی بشر رو میگم. مثلا فرض کن تو یه خانواده بد یکی به دنیا بیاد و بخواد فضانورد شه. غیرممکنه؟ نه! آسونه؟ ابدا
شدنیه اگر بخواد
اختیار آینده و زندگیشو داره
ولی شاید مدرسه‌اش اون طرف دره باشه و وقتی بخواد بره سر کلای هر بار باید با جونش قمار کنه. پس بهاش حتی احتمال داره زندگیش باشه؟!
تلاش کردم خیلی خیلی سطحی و قابل فهم کنم مفهوم عمیقی که تو ذهنمه و بهش باور دارم. امیدوارم قابل درک بوده باشه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

Slawter

آی‌دْی‌کِی
ارسال‌ها
14
امتیاز
210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
4215
نه دیگه تو منطق بگنجه! :‌)) من مسائل جزئی روزانه و زندگی بشر رو میگم. مثلا فرض کن تو یه خانواده بد یکی به دنیا بیاد و بخواد فضانورد شه. غیرممکنه؟ نه! آسونه؟ ابدا
شدنیه اگر بخواد
اختیار آینده و زندگیشو داره
ولی شاید مدرسه‌اش اون طرف دره باشه و وقتی بخواد بره سر کلای هر بار باید با جونش قمار کنه. پس بهاش حتی احتمال داره زندگیش باشه؟!
تلاش کردم خیلی خیلی سطحی و قابل فهم کنم مفهوم عمیقی که تو ذهنمه و بهش باور دارم. امیدوارم قابل درک بوده باشه.
خب توی این موردی که گفتی داری راجع به توهمِ اختیار صحبت می‌کنی.
تو گفتی یه بچه تو یه خانواده‌ی بد به دنیا میاد و می‌خواد فضانورد بشه.
این‌که اون بچه‌هه چی بخواد، فرایندش این‌جوری نیست که واقعا براش حق انتخاب داشته باشه، بلکه قابل پیش‌بینیه؛ یعنی این‌که اون فرد، در اون لحظه، دقیقا همون انتخابی رو می‌کنه که در صورتی‌که، کل روند زندگی اون فرد، کدهای ژنتیکش و ساختارهای مغزیشو بدونی، خیلی قبل‌تر از این‌که اون فرد بخواد راجع بهش تصمیم بگیره، تصمیمشو حدس می‌زنی.
 

f@him

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
483
امتیاز
23,303
نام مرکز سمپاد
فاتح
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
IT
نه دیگه تو منطق بگنجه! :‌)) من مسائل جزئی روزانه و زندگی بشر رو میگم. مثلا فرض کن تو یه خانواده بد یکی به دنیا بیاد و بخواد فضانورد شه. غیرممکنه؟ نه! آسونه؟ ابدا
شدنیه اگر بخواد
اختیار آینده و زندگیشو داره
ولی شاید مدرسه‌اش اون طرف دره باشه و وقتی بخواد بره سر کلای هر بار باید با جونش قمار کنه. پس بهاش حتی احتمال داره زندگیش باشه؟!
تلاش کردم خیلی خیلی سطحی و قابل فهم کنم مفهوم عمیقی که تو ذهنمه و بهش باور دارم. امیدوارم قابل درک بوده باشه.
هووم فهمیدم دیدگاهتو

این بخش «شدنیه، اگه بخواد» و کلا تاکید خیلی زیاد روی اختیار واسه من نگاه اذیت کننده‌ایه : (
میتونم قبول کنم که احتمالش صفر نیس در کل جمعیت و نه برای یک نفر خاص ولی از نظرم خیلی کمه توی اون شرایط و این کلمه اختیار تام خیلی مسئولیت‌ها رو روی دوش آدم‌ها میندازه و در پی‌اش سرزنش و اینا اگه بهش نرسن رو به همراه داره به نظر من
--------------------------------
کلا جبر مطلق رو بپذیریم هم که اذیته و موتیویشنی نداریم و اینا به نظر من هر چند که بیشتر میک سنس میکنه

یه بلنسی بین این دو خوبه. (فارغ ازینکه حقیقت حتی اگه اون جبر محض باشه. برای خوشحال کردن خودمون)
 
ارسال‌ها
296
امتیاز
4,161
نام مرکز سمپاد
مشهد فرزانگان1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1392
خب توی این موردی که گفتی داری راجع به توهمِ اختیار صحبت می‌کنی.
تو گفتی یه بچه تو یه خانواده‌ی بد به دنیا میاد و می‌خواد فضانورد بشه.
این‌که اون بچه‌هه چی بخواد، فرایندش این‌جوری نیست که واقعا براش حق انتخاب داشته باشه، بلکه قابل پیش‌بینیه؛ یعنی این‌که اون فرد، در اون لحظه، دقیقا همون انتخابی رو می‌کنه که در صورتی‌که، کل روند زندگی اون فرد، کدهای ژنتیکش و ساختارهای مغزیشو بدونی، خیلی قبل‌تر از این‌که اون فرد بخواد راجع بهش تصمیم بگیره، تصمیمشو حدس می‌زنی.
درسته، ولی غیر ممکن نیست. جبر دونستن زندگی چیزی جز افسردگی به همراه نداره... اینو بپذیر از منی که تقریبا تمام دهه‌ی سوم زندگیم رو با اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم کردم. ناراحت از چیزی که بر من گذشته، اثری که رو انتخاب‌هام گذاشته و هزار و یک دلیل دیگه که چرا این بازی زندگی چیزی جز جبر نبوده برام.
توصیه میکنم پادکست رواق رو گوش بدی، کتاب روان‌درمان‌گری به روش وجودگرایی(اگزیستانسیال) اروین یالوم رو بسط میده. چیز قشنگی بود برای من...
البته که لزومی نداره موافقت کنی باهام :‌))) در کل خواستم هر اونچه که به نظرم کافیه تا دیدگاهم رو تو این موضوع خاص برسونه، گفته باشم. ؛‌)
هووم فهمیدم دیدگاهتو

این بخش «شدنیه، اگه بخواد» و کلا تاکید خیلی زیاد روی اختیار واسه من نگاه اذیت کننده‌ایه : (
میتونم قبول کنم که احتمالش صفر نیس در کل جمعیت و نه برای یک نفر خاص ولی از نظرم خیلی کمه توی اون شرایط و این کلمه اختیار تام خیلی مسئولیت‌ها رو روی دوش آدم‌ها میندازه و در پی‌اش سرزنش و اینا اگه بهش نرسن رو به همراه داره به نظر من
--------------------------------
کلا جبر مطلق رو بپذیریم هم که اذیته و موتیویشنی نداریم و اینا به نظر من هر چند که بیشتر میک سنس میکنه

یه بلنسی بین این دو خوبه. (فارغ ازینکه حقیقت حتی اگه اون جبر محض باشه. برای خوشحال کردن خودمون)
ببین زدی تو خال. چی خوشحالت میکنه؟ همون‌کارو بکن. و اصلا اهمیت نده بقیه چی میگن...
من صرفا خواستم دیدگاهی که برای خودمم زمان برد تا درکش کنم ولی در نهایت بهم آرامش داد رو باهاتون درمیون بذارم. به تو هم توصیه میکنم گوش بدی پادکست رواق رو. ^_^
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
ما نمی دونیم که چیا دست مان و چیا دست ما نیستن و چند درصد حالا روش کنترل داریم در بهترین حالت هم که بدونیم نمی دونیم چقدر با حقیقت sync عه
اما می دونیم که می تونیم به عنوان سوژه چیزای مختلف رو انتخاب کنیم[ فرض کن اینم نمی دونی خب الان اگر از این نمی دونستن استفاده کنی تا ثابت کنی که آزادی نداری توی تله پارادوکس می افتی ] حالا از همین ازادی استفاده کن تا ازادیتو نقض کنی از طریق یه ایده بعد تحت همون ایده زندگی کن

مسئله اینه که اصلا اختیار خوش تعریف نیست.

من از آزادیم استفاده‌ نمیکنم. نیازی نیست آزاد باشم تا کاری بکنم. یه گل آفتاب گردون به سمت خورشید میچرخه. اختیاری تو انجام کارش نداره، اما در نتیجه‌ی واکنش های شیمیایی که توش اتفاق میفته اینکارو میکنه.

اگه دو تا آدمو شبیه سازی کنیم تو محیط کاملا یکسان، چه دلیلی داره در موقعیت مشابه تصمیم متفاوتی بگیرن؟ مثل دو تا خودروی صفر که دقیقا مثل هم ساخته شده باشن، توی شرایط یکسان خروجی یکسانی دارن.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #32

Slawter

آی‌دْی‌کِی
ارسال‌ها
14
امتیاز
210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
4215
مسئله اینه که اصلا اختیار خوش تعریف نیست.

من از آزادیم استفاده‌ نمیکنم. نیازی نیست آزاد باشم تا کاری بکنم. یه گل آفتاب گردون به سمت خورشید میچرخه. اختیاری تو انجام کارش نداره، اما در نتیجه‌ی واکنش های شیمیایی که توش اتفاق میفته اینکارو میکنه.

اگه دو تا آدمو شبیه سازی کنیم تو محیط کاملا یکسان، چه دلیلی داره در موقعیت مشابه تصمیم متفاوتی بگیرن؟ مثل دو تا خودروی صفر که دقیقا مثل هم ساخته شده باشن، توی شرایط یکسان خروجی یکسانی دارن.
دقیقا به شدت با حرفتون موافقم ولی خودم یه سوال برام پیش اومد؛ پس خودآگاهی برای چی به وجود اومد؟
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
من از آزادیم استفاده‌ نمیکنم. نیازی نیست آزاد باشم تا کاری بکنم. یه گل آفتاب گردون به سمت خورشید میچرخه. اختیاری تو انجام کارش نداره، اما در نتیجه‌ی واکنش های شیمیایی که توش اتفاق میفته اینکارو میکنه
سوژه داره خودشو تبدیل به ابژه می کنه
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
سوژه داره خودشو تبدیل به ابژه می کنه

مشکلی نداره، هر چند دسته بندی به سابجکتیو و آبجکتیوم بیرون از کانتکست بی معناست. و البته تضادی هم با جبر یا اختیار نداره.

دقیقا به شدت با حرفتون موافقم ولی خودم یه سوال برام پیش اومد؛ پس خودآگاهی برای چی به وجود اومد؟
این که یه چیزی برای چی بوجود اومده وقتی سوال درستیه که فردی اون رو بوجود آورده باشه. در غیر این صورت خودآگاهی صرفا وجود داره، مثل سنگ و در و پنجره.
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
مشکلی نداره، هر چند دسته بندی به سابجکتیو و آبجکتیوم بیرون از کانتکست بی معناست. و البته تضادی هم با جبر یا اختیار نداره.
حقیقت همیشه آبجکتیوه
سابجکتیو که بشه همیشه احتمال اشتباه وجود داشتنش وجود داره
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
ن که یه چیزی برای چی بوجود اومده وقتی سوال درستیه که فردی اون رو بوجود آورده باشه. در غیر این صورت خودآگاهی صرفا وجود داره، مثل سنگ و در و پنجره
یکی از دلایل بزرگی که علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع می کنه همینه البته
تعادل چیز خوبیه تا وقتی تمام چرخه به دست علم نیوفته که بعدش حماقته
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
مسئله اینه که اصلا اختیار خوش تعریف نیست.

من از آزادیم استفاده‌ نمیکنم. نیازی نیست آزاد باشم تا کاری بکنم. یه گل آفتاب گردون به سمت خورشید میچرخه. اختیاری تو انجام کارش نداره، اما در نتیجه‌ی واکنش های شیمیایی که توش اتفاق میفته اینکارو میکنه.

اگه دو تا آدمو شبیه سازی کنیم تو محیط کاملا یکسان، چه دلیلی داره در موقعیت مشابه تصمیم متفاوتی بگیرن؟ مثل دو تا خودروی صفر که دقیقا مثل هم ساخته شده باشن، توی شرایط یکسان خروجی یکسانی دارن.
البته متوجه نشدم منظور پیامتون رو
اگر می شه یکم‌توضیح بدید
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
حقیقت همیشه آبجکتیوه
سابجکتیو که بشه همیشه احتمال اشتباه وجود داشتنش وجود داره

چه بد

یکی از دلایل بزرگی که علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع می کنه همینه البته
تعادل چیز خوبیه تا وقتی تمام چرخه به دست علم نیوفته که بعدش حماقته
حق‌ با شماست، چیه اصلا علم و دانش، واسه آدمای سطحی نگره.

دونه های بارونو فرشته ها میارن زمین، جاذبه و میعان و اینا چرت و پرته.
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
دونه های بارونو فرشته ها میارن زمین، جاذبه و میعان و اینا چرت و پرته.
آها
پس‌الان وصلم می کنی به دین و عقاید دینی تا از اعتبار ساقطم کنید؟
کارتون اخلاقی نیست ولی خب آزادید حتی وقتی این کارو می کنید
الانم می تونی آزادیتو نقض کنی
نه؟
یا بیایی بگی تک تک سلول های باعث شده که این پستو بنویسم؟
 

PD

‌از دلقکا میترسیدی؟
ارسال‌ها
301
امتیاز
7,592
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1401
یکی از دلایل بزرگی که علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع می کنه همینه البته
تعادل چیز خوبیه تا وقتی تمام چرخه به دست علم نیوفته که بعدش حماقته
تو این تاپیک چندتا متن برام خیلی جالب بودن یکیش این دوتا خط.
خط اول جواب به statementیه که وقتی بهش میچسبونمش معنایی نداره.
یوسف: این که یه چیزی برای چی بوجود اومده وقتی سوال درستیه که فردی اون رو بوجود آورده باشه. در غیر این صورت خودآگاهی صرفا وجود داره، مثل سنگ و در و پنجره.
یعقوب: یکی از دلایل بزرگی که علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع می کنه همینه البته
یکی از دلایل بزرگی که علم‌گرایی و ماتریالیسم عقل رو زائل میکنه چیه؟ چون وقتی این مکالمه رو میخونم نه تنها معنی‌ای نداره بلکه شبیه مکالمه هم نیست.

تعادل چیز خوبیه تا وقتی تمام چرخه به دست علم نیوفته که بعدش حماقته
«تعادل چیز خوبیه»، تعادل تو چی؟ اگه یه نفر همینجوری بگه «تعادل چیز خوبیه» فکر نکنم کسی ایراد بگیره ولی طبق موضوع این بحث، توی چی باید تعادل باشه؟
مثال ۱: من علم رو قبول دارم ولی برای ایجاد تعادل بعضی چیزها رو همینجوری قبول میکنم.(ایا پذیرفتن اینکه جاذبه وجود نداره باعث تعادل میشه یا فقط پذیرفتن وجود اختیار و/یا روح تعادل رو برقرار میکنه؟)
مثال ۲: نیمه‌ی راست بدنم اختیار داره ولی نیمه‌ی چپ بدنم جبرگراست.
مثال ۳: توی بعضی چیزها اختیار داریم ولی توی بعضی چیزها نه.
«تعادل چیز خوبیه» به خودی‌خود باعث نمیشه هیچ ادعایی توی این بحث پذیرفته شه.

«تمام چرخه به دست علم نیوفته»، چرخه‌ی چی؟ چی توی این بحث قابل تشبیه به یه «چرخه‌»ست؟ بعد فرضا این «چرخه» به دست علم افتاد، آیا باید قیام کنیم که مونوپولی علم رو از بین ببریم؟ چرا؟! شاید مونوپولی علم اتفاق خوبی باشه!

«بعدش حماقته»، خودِ «افتادن تمام چرخه به دست علم» حماقته یا وقتی که این اتفاق افتاد، حماقت شروع میشه. حماقت چیه اینجا؟؟⁦⁦(-_-;‌)⁩



شاید فقط از نظر من مزخرف باشه ولی در واقعیت درست باشه ولی خب در کل این ادعا رد شده ولی توی موضوعات دیگه اینطوری باشه
اینم بامزه و کیوت بود. یه جور رباعی بدون وزن و قافیه‌ست که ردیف داره.(:
شاید فقط از نظر من مزخرف باشه /// ولی در واقعیت درست باشه
ولی خب در کل این ادعا رد شده /// ولی توی موضوعات دیگه اینطوری باشه
 
بالا