"جبر یا اختیار" و "روح و جسم یا فقط جسم"

نظرِ شما:


  • رای‌دهندگان
    34
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
آها
پس‌الان وصلم می کنی به دین و عقاید دینی تا از اعتبار ساقطم کنید؟
کارتون اخلاقی نیست ولی خب آزادید حتی وقتی این کارو می کنید
الانم می تونی آزادیتو نقض کنی
نه؟
یا بیایی بگی تک تک سلول های باعث شده که این پستو بنویسم؟

من کسی رو به چیزی وصل نکردم. صرفا یه نمونه از جهان بینی غیر علمی (یا بهتره بگم ضد علم) آوردم.

علم تو مسائلی مثل قواعد اخلاقی جواب گو نیست، نه توی توضیح جهان و هر چیزی که میشه مشاهده اش کرد.

یه زمانی فکر میکردن طوفان و رعد و برق و به دنیا اومدن بچه و خورشید و ... هر کدوم یه خدا یا روح واسه خودشون دارن. صرفا به خاطر این که آدما تمایل به شخصیت بخشی به پدیده ها رو دارن (هیوم میگه دلیل این که ما از آرایه‌ی تشخیص تو شعر خوشمون میاد و به وجودش آوردیم هم همینه) و یه زمانی علت و قاعده‌ی رویداد های طبیعی کشف نشده بود و مردم علت این بی نظمی ظاهری رو وجود ارواحی میدونستن که «از روی اختیار» هر وقت دلشون میخواد هر کاری میکنن و باید بهشون احترام گذاشت یا براشون قربانی کرد که ناراحت نشن.

اینکه اختیار وجود داره همونقدر معناداره که بگیم خورشید و سیارات و کوه و دریا و ... هم دارای اختیار هستن.
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
تو این تاپیک چندتا متن برام خیلی جالب بودن یکیش این دوتا خط.
خط اول جواب به statementیه که وقتی بهش میچسبونمش معنایی نداره
خب من اگر اون گزاره رو گفتم واقعا out of context نبود
یعنی کاملا مربوط به گزاره ای بود که " ما فقط یه مشت سلولیم پس هیچ اختیاری نداریم"
دیدگاه کاربر نبیموس تا حد خیلی خیلی زیادی منو یاد کارکتر بازاروف توی پدران‌و پسران تورگنیف انداخت
تمام چرخه به دست علم نیوفته»، چرخه‌ی چی؟ چی توی این بحث قابل تشبیه به یه «چرخه‌»ست؟ بعد فرضا این «چرخه» به دست علم افتاد، آیا باید قیام کنیم که مونوپولی علم رو از بین ببریم؟ چرا؟! شاید مونوپولی علم اتفاق خوبی باشه
به نیمباس نگاه کن
 

PD

‌از دلقکا میترسیدی؟
ارسال‌ها
301
امتیاز
7,592
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1401
خب من اگر اون گزاره رو گفتم واقعا out of context نبود
یعنی کاملا مربوط به گزاره ای بود که " ما فقط یه مشت سلولیم پس هیچ اختیاری نداریم"
آخه این گزاره هم نمیتونه اون مکالمه رو درست کنه.
آبی: ما فقط یه مشت سلولیم پس هیچ اختیاری نداریم
نارنجی: یکی از دلایل بزرگی که علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع می کنه همینه البته
مکالمه‌ی معنی‌دار و قشنگی نیست ولی به این شکل شاید درست باشه:
آبی: ما فقط یه مشت سلولیم پس هیچ اختیاری نداریم.
نارنجی: راست میگن که علم‌گرایی و ماتریالیسم عقل رو زائل میکنه.
ولی اینجا بازم به سوالِ «چرا علم‌گرایی و ماتریالیسم عقل رو زائل میکنه؟» جواب ندادی.

به نیمباس نگاه کن

من چند تا سوال پرسیدم. اینکه چی رو به چرخه تشبیه کردی؟ و اینکه اگه علم بتونه به سوالاتی که در محدوده‌ی فلسفه‌ان جواب بده، چرا ما باید با این کار مخالفت کنیم؟(همون مخالفت با مونوپولیِ علم)
جوابی که به من میدی اینه که به Nimbus نگاه کنم، چرا به Nimbus نگاه کنم؟ من از تو چند تا سوال پرسیدم و حدس زدم که تو به عنوان نویسنده‌ی اون متن بدونی چی نوشتی.



راستش من کل اینا رو نوشتم که بگم گنگ و مبهم نباشین. مثلا جدی حس میکنم دلیل اینکه Nimbus چسبوندت به عقایدِ دینی-مذهبی، این بود که فقط جمله‌ی «علم گرایی و متریالیست عقل رو ضایع میکنه» براش قابل فهم بود و یه جورایی مجبور شد با همون بره جلو و دیگه ازت نخواست خودتو بیشتر توضیح بدی.
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
جوابی که به من میدی اینه که به Nimbus نگاه کنم، چرا به Nimbus نگاه کنم؟ من از تو چند تا سوال پرسیدم و حدس زدم که تو به عنوان نویسنده‌ی اون متن بدونی چی نوشتی
قصدم بحث نبود
حرفش واسم حالت ترول بود به گونه ای =))) این که کل وجود یه نفرو تحت عنوان " یک مشت سلول و اتم" بیاری و بعد سعی کنی بگی آگاهیی که وجود داره همین جوری وجود داره حالا ما که نگفتیم منشا آگاهی به کجا برمی گرده گفتیم چرا از این اگاهی استفاده نمی شه
 

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,253
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
یه زمانی فکر میکردن طوفان و رعد و برق و به دنیا اومدن بچه و خورشید و ... هر کدوم یه خدا یا روح واسه خودشون دارن. صرفا به خاطر این که آدما تمایل به شخصیت بخشی به پدیده ها رو دارن (هیوم میگه دلیل این که ما از آرایه‌ی تشخیص تو شعر خوشمون میاد و به وجودش آوردیم هم همینه) و یه زمانی علت و قاعده‌ی رویداد های طبیعی کشف نشده بود و مردم علت این بی نظمی ظاهری رو وجود ارواحی میدونستن که «از روی اختیار» هر وقت دلشون میخواد هر کاری میکنن و باید بهشون احترام گذاشت یا براشون قربانی کرد که ناراحت نشن.
تا وقتی به موازین اخلاقی برنخوریم بنظرم مشکلی نداره{ ضمن این که هیچی چیزی مقدس نیست هیچی{
چیزی که الان جای گرایش های متفاوت مسیحیت داره می گه ساینسلوژیه
جوری که انگار علم یه کلید داره که قراره همه ی درهارو باز کنا
 

PD

‌از دلقکا میترسیدی؟
ارسال‌ها
301
امتیاز
7,592
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1401
قصدم بحث نبود
حرفش واسم حالت ترول بود به گونه ای =))) این که کل وجود یه نفرو تحت عنوان " یک مشت سلول و اتم" بیاری و بعد سعی کنی بگی آگاهیی که وجود داره همین جوری وجود داره حالا ما که نگفتیم منشا آگاهی به کجا برمی گرده گفتیم چرا از این اگاهی استفاده نمی شه
خب اینکه بدن انسان از سلول تشکیل شده و آگاهی(بخشی ازش یا کلش) حاصل تعامل و ارتباط بعضی از این سلول‌هاست، نادرست نیست. اما چیزی که گفتی هم جواب سوالات من نبود. قصد بحث کردن نداشتی قصد جواب دادن به منو هم نداری):
 

Mahdi Ashtari

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1403
اختیار و جسم و روح

ما موجوداتی دارای اختیار،آگاهی و خودآگاهی هستیم و به این شهود قوی داریم و قابل انکار نیستند و از ویژگی های بنیادین ماست.
از نظر منطقی نمی توانیم ربات هایی خودآگاه و با اختیار ایجاد کنیم دلایل :
تفکر انسانی الگوریتمیک نیست و هیچ رباتی نمی تواند مانند انسان تفکر کند زیرا فقط می تواند تحت الگوریتم هایی که در آنها تعبیه شده اطلاعاتی را دریافت و تجزیه وتحلیل کنند ولی قابلیت طرح مسئله جدید یا ساختن ریاضی برای مدلسازی جدید از جهان ندارند.
خودآگاهی : خودآگاهی در هیچ رباتی قابلیت ایجاد شدن ندارد چون هیچ سیستم منطقی نمی تواند درباره خودش حرف بزند و نیازمند قرارگرفتن دستگاه منطقی دیگری برای توضیح آن است.
از نظر اختیار هم می توانیم ربات هایی بسازیم که به صورت جبری یا تصادفی عمل کنند ولی رفتار دارای اختیار ندارند.
بنابراین از نظر منطقی نمی توان ربات هایی با قابلیت خودآگاهی و تفکر واختیار ایجاد کرد و انسان در دیدگاه متریالیستی تفاوت چندانی با این ربات ها ندارد و سیستمی از اتم هاست که تحت قوانین جبری یا تصادفی عمل می کند بنابراین انسان هم فاقد این ویژگی هاست و اینها توهماتی بیش نیستند.
انکار این ویژگی های اساسی موجب انکار بقیه شهودها و اطلاعات حاصل از تجربه خواهد شد و مبنای همه علوم ما را بی پایه خواهد کرد.
از نظر اخلاق هم تبعات بدی خواهد داشت و به کلی منکر اخلاقیات و مسائلی مانند عدالت و انسانیت خواهد شد.
نتیجه قابل قبول اینکه این ویژگی ها فراتر از ایجادشدن توسط قوانین مادی وفیزیکی هستند.

از نظر تجربی هم تجربه های قوی معنوی و مواردی مثل NDE و تجربه خروج از بدن OBE:
البته برخی این تجارب را حاصل توهم و فعل و انفعالات مغزی می دانند اما فارغ از تجربیات آن جهانی،بسیاری از این تجارب این جهانی هستند و با واقعیات منطبق مانند مشاهده وقایع اطراف در لحظه خروج از بدن یا وقایع رخ داده در فواصل دور و به نظر نمی توان توجیه مادی برای آنها قائل بود.

این مورد آخر هم فلسفه بافی خودم هست : :))
فعالیت آگاهانه اگر تنها حاصل بخش هایی از قشر مخ باشد(رابطه علت و معلولی داشته باشند)
مفهومی به نام من تنها به مجموعه ای از سلول های عصبی اطلاق می شود و نه حتی به همه دستگاه عصبی و بدن و در واقع وجود واحدی به نام من توهمی بیش نیست و این با شهود ما سازگار نیست.
 
ارسال‌ها
3,101
امتیاز
12,184
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
2000
رشته دانشگاه
فیزیک
به این شهود قوی داریم و قابل انکار نیستند و از ویژگی های بنیادین ماست.
در طول تاریخ بار ها چیزایی که آدما بدیهی و شهودی میدونستن زیر سوال رفتن و مردم مجبور به بازبینی توی اعتقاداتشون شدن.

تفکر انسانی الگوریتمیک نیست و هیچ رباتی نمی تواند مانند انسان تفکر کند زیرا فقط می تواند تحت الگوریتم هایی که در آنها تعبیه شده اطلاعاتی را دریافت و تجزیه وتحلیل کنند ولی قابلیت طرح مسئله جدید یا ساختن ریاضی برای مدلسازی جدید از جهان ندارند.
پردازش اطلاعات مبتنی بر شبکه های عصبی در چهارچوب الگوریتم های کامپیوتری سنتی قرار نمیگیره. ضمن این که هیچ اثباتی نداریم که ذهن انسان کاملا خلاقه. طبق رویکرد تجربه گرایانه (empiricistic) آدم ها هر چیزی که میدونن رو از دنیای اطراف بدست آوردن و همینطور هر چیزی که بوجود میارن ترکیبی از چیزهایی هست که توی دنیای بیرون دیدن. اگر از یه نفر بخوان که یه هیولای ترسناک رو نقاشی کنه، هرچقدر هم خلاق باشه کارش ترکیبی از جانوران و پدیده های واقعی دنیای بیرون و یا نقاشی های گذشته ست (که اونا خودشون از طبیعت یا نقاشی ها قبلی الهام گرفتن).
حتی اگه تجربه گرایی رو نپذیریم و (مثل کانت) فرض کنیم قسمتی از معلومات ما از پیشینی هستن (یعنی از بدو تولد به صورت پیشفرض تو مغز وجود دارن و از دنیای بیرون آموخته نمیشن) باز هم نمیتونیم اثبات کنیم هوش مصنوعی نمیتونه مثل انسان اطلاعات رو پردازش کنه. چون به هوش مصنوعی هم معلومات از پیشینی میدیم (مثلا قواعد پردازش تصویر و ...).

از نظر اختیار هم می توانیم ربات هایی بسازیم که به صورت جبری یا تصادفی عمل کنند ولی رفتار دارای اختیار ندارند
یا میشه گفت اون چیزی که در انسان ها بهش میگیم اختیار در واقع نتیجه‌ی فرآیند های تصادفی در مغزه که به ظاهر اختیاری به نظر میان.

بنابراین از نظر منطقی نمی توان ربات هایی با قابلیت خودآگاهی و تفکر واختیار ایجاد کرد و انسان در دیدگاه متریالیستی تفاوت چندانی با این ربات ها ندارد و سیستمی از اتم هاست که تحت قوانین جبری یا تصادفی عمل می کند بنابراین انسان هم فاقد این ویژگی هاست و اینها توهماتی بیش نیستند.
طبق چیزی که بالا گفتم این درست نیست.

انکار این ویژگی های اساسی موجب انکار بقیه شهودها و اطلاعات حاصل از تجربه خواهد شد و مبنای همه علوم ما را بی پایه خواهد کرد.
علوم مبنای محکمی ندارن و بر پایه‌ی تکرار و تجربه و استقرا بنا شدن. ما به علم اعتماد میکنیم چون چیز بهتری نداریم.

از نظر اخلاق هم تبعات بدی خواهد داشت و به کلی منکر اخلاقیات و مسائلی مانند عدالت و انسانیت خواهد شد.
این که روح و جهان فرامادی وجود داشته باشن و خداوند قواعد اخلاقی رو مقرر کرده باشه توجیه نمیکنه که چرا یه سری کارا خوبن و یه سری کارا بد. در نهایت سوال میشه این که چرا خدا گفته یه سری کارا خوبن و یه سری کارا بد.

ضمن این که برای توجیه اخلاقیات نیازی به رجوع به روح و ... نیست. نظریه‌ های مختلفی هست مثل واقع گرایی اخلاقی، نسبی گرایی اخلاقی، نظریه‌ی قرارداد اجتماعی و یا فایده گرایی که هیچ رجوعی هم به روح و قیامت نمیکنن.

با واقعیات منطبق مانند مشاهده وقایع اطراف در لحظه خروج از بدن یا وقایع رخ داده در فواصل دور و به نظر نمی توان توجیه مادی برای آنها قائل بود.
تا جایی که میدونم علم اینطوری کار نمیکنه :))
هر وقت تعداد زیادی آزمایش تکرار پذیر و کنترل شده چیزی که میگی رو نشون دادن اون وقت میتونی چنین ادعایی کنی.

مفهومی به نام من تنها به مجموعه ای از سلول های عصبی اطلاق می شود و نه حتی به همه دستگاه عصبی و بدن و در واقع وجود واحدی به نام من توهمی بیش نیست و این با شهود ما سازگار نیست.
با شهود سازگار نیست که زمان در سرعت های بالاتر کندتر میگذره ولی اتفاق میفته.
بیشتر دم و دستگاه کامپیوتر/موبایلی که باهاش این متن رو نوشتی و قابلیت های مختلفشون با شهود باهوش ترین و با سواد ترین آدمای صد سال پیش و حتی بعد از اون غیر ممکن به حساب میان.
 

Mahdi Ashtari

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
71
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
1403
در طول تاریخ بار ها چیزایی که آدما بدیهی و شهودی میدونستن زیر سوال رفتن و مردم مجبور به بازبینی توی اعتقاداتشون شدن.
من می اندیشم پس هستم :)
پاسخ این گفته شما همین مباحثه من و شماست!
ماکس پلانک حرف زیبایی دارد که ما نمی توانیم از آگاهی سبقت بگیریم.
آگاهی و هوشیاری ما بر همه چیز مقدم است.
مثلا جهان مادی ما ممکن است واقعا وجود نداشته باشد و اصالت نداشته باشد یا درک ما از محیط پیرامون لزوما واقعی نباشد و یا به صورت دیگری واقعیت برای ما تفسیر شود.
اما موردی که با اطمینان و یقین به آن به تفکر و اندیشه می پردازیم همین شخصیت قائل شدن برای خود و اطمینان نسبت آگاهی و هوشیاری ماست.
و همین بحث ما نیز با تکیه برهمین به پیش می رود.
منظور از شهود قوی این است.
پردازش اطلاعات مبتنی بر شبکه های عصبی در چهارچوب الگوریتم های کامپیوتری سنتی قرار نمیگیره. ضمن این که هیچ اثباتی نداریم که ذهن انسان کاملا خلاقه. طبق رویکرد تجربه گرایانه (empiricistic) آدم ها هر چیزی که میدونن رو از دنیای اطراف بدست آوردن و همینطور هر چیزی که بوجود میارن ترکیبی از چیزهایی هست که توی دنیای بیرون دیدن. اگر از یه نفر بخوان که یه هیولای ترسناک رو نقاشی کنه، هرچقدر هم خلاق باشه کارش ترکیبی از جانوران و پدیده های واقعی دنیای بیرون و یا نقاشی های گذشته ست (که اونا خودشون از طبیعت یا نقاشی ها قبلی الهام گرفتن).
حتی اگه تجربه گرایی رو نپذیریم و (مثل کانت) فرض کنیم قسمتی از معلومات ما از پیشینی هستن (یعنی از بدو تولد به صورت پیشفرض تو مغز وجود دارن و از دنیای بیرون آموخته نمیشن) باز هم نمیتونیم اثبات کنیم هوش مصنوعی نمیتونه مثل انسان اطلاعات رو پردازش کنه. چون به هوش مصنوعی هم معلومات از پیشینی میدیم (مثلا قواعد پردازش تصویر و ...).
مسئله هم همینجاست که ذهن انسان به مانند کامپیوترها و حتی قوی ترین هوش مصنوعی هم عمل نمی کند.
راجر پنروز فیزیکدان مطرح در کتاب سایه های ذهن به این ایده می پردازه که آگاهی انسان الگوریتم پذیر نیست و با هیچ دستگاه کامپیوتری نمی توان شبیه سازی کرد. و ذهن انسان قابلیت هایی داره که هیچ کامپیوتری نداره چون بر اساس محاسبات فیزیکی نیست.
https://ui.adsabs.harvard.edu/abs/1996shmi.book.....P/abstract
یا یکی از نتایج فلسفی از برهان گودل و قضایای ناتمامیت گودل همین است که کامپیوتر یک دستگاه محاسباتی و الگوریتیمک است و قادر به خلاقیت نیست.

همچنین نگفتیم که هوش مصنوعی قادر به پردازش اطلاعات نیست بلکه در مواردی از هوش انسان هم دقیق تر و کارآمد تر هست ولی هوش مصنوعی مانند انسان قادر به درک و فهم و آگاهی و خودآگاهی نیست.
یعنی نمی تواند به مرحله ای برسد که برای خود شخصیتی قائل شود و سوالات بنیادین مثل ز کجا آمده ام و به کجا می روم بپرسد!
استدلال جان سرل در آزمایش فکری اتاق چینی در این باره راهگشاست.
یا میشه گفت اون چیزی که در انسان ها بهش میگیم اختیار در واقع نتیجه‌ی فرآیند های تصادفی در مغزه که به ظاهر اختیاری به نظر میان.


طبق چیزی که بالا گفتم این درست نیست.
علوم مبنای محکمی ندارن و بر پایه‌ی تکرار و تجربه و استقرا بنا شدن. ما به علم اعتماد میکنیم چون چیز بهتری نداریم.
این تعریف شما از محدوده علم و توضیح چرایی اینکه به علم اعتماد می کنیم.
اما بحثی که مطرح شد مبنایی تر از این موارد است اگر آگاهی را ناشی از توهم بدانیم موارد برگرفته از آن مانند علم و شناخت ما هم ارزشی ندارند و خود توهم اند و از نظر منطقی زیرسوال می روند و اعتماد به علم نیز منطقی نیست.
این که روح و جهان فرامادی وجود داشته باشن و خداوند قواعد اخلاقی رو مقرر کرده باشه توجیه نمیکنه که چرا یه سری کارا خوبن و یه سری کارا بد. در نهایت سوال میشه این که چرا خدا گفته یه سری کارا خوبن و یه سری کارا بد.

ضمن این که برای توجیه اخلاقیات نیازی به رجوع به روح و ... نیست. نظریه‌ های مختلفی هست مثل واقع گرایی اخلاقی، نسبی گرایی اخلاقی، نظریه‌ی قرارداد اجتماعی و یا فایده گرایی که هیچ رجوعی هم به روح و قیامت نمیکنن.
مفهوم روح یک مفهوم کلی است که ممکن است نظرات متفاوتی درباره آن وجود داشته باشد و در این بحث هم به روح از نظر دینی نپرداختیم و صرفا چنین استدلال کردیم که ذهن چیزی جدا از ماده است و انسان علاوه بر بعد مادی،بعد غیرمادی دیگری هم دارد(و ضرورت دارد که داشته باشد) حالا می خواهیم اسمش را روح و آگاهی و...بگذاریم. (برخی افراد هم که به نظریات آنها استناد می کنیم خود خداباور نیستند یا ندانم گرا هستند)
پس موضوع این نبود که روح و قیامت و خدا ضامن اخلاق باشند(البته اینکه چگونه بدون اتصال به منبع الهی به اخلاقیات الزام آور و مطلق برسیم و اینکه جهان بینی آتئیستی توان توجیه اخلاقیات(و اینکه چرا خوب و بد داریم) را ندارد و تبیین های فرگشتی هم نواقص دارند مسئله دیگری هست که مجال دیگر می طلبد)
حرف من اینه که اگر اختیار را توهم بدانیم و جبرگرا باشیم دیگر نمی توانیم مسئول اعمال خود باشیم،مسئول اعمال خود بودن از اختیار و اراده آزاد نشات می گیرد و کسی که از خود اختیاری ندارد مسئول اعمال خود نیست و الزامات اخلاقی و مواردی مثل مجازات و عدالت و انسانیت و...زیر سوال می رود.
(فرقی بین هیتلر و گاندی نیست هردو مجبور بوده اند یکی جنایت کند و یکی انقلاب برای آزادی)
تا جایی که میدونم علم اینطوری کار نمیکنه :))
هر وقت تعداد زیادی آزمایش تکرار پذیر و کنترل شده چیزی که میگی رو نشون دادن اون وقت میتونی چنین ادعایی کنی.
بله حرف شما درست است.
این مورد علم محتمل بر شواهد است.
تجارب شخصی افراد در إن دی إی و امثالهم، اگر تعدادشان بسیار اندک و همچنین صحت شان غیرقابل راستی آزمایی علمی باشند، نمی‌توان آنها را منبع و سند استدلال قرار داد و فاقد ارزش-اعتبار علمی هستند. ولی اگر: 1_تعداد شواهد و تجارب زیاد و از 85% بیشتر شد. 2_میزان صحت شان با معیارهای سخت گیرانهٔ علمی مورد تحقیقات، آزمایشات و راستی آزمایی های دقیق قرار گرفت. 3_بین تجارب شخصی متعدد پارامترهای بنیادی "مشترک" پیدا شد ، درجه اطمینان «confidence level» شان نیز بسیار بالا خواهد رفت به طوری که این تجارب تکرار پذیر و تکرار شونده از حالت شبه علم به علم مُحتمل بر شواهد زیاد تبدیل خواهد شد. در این حالت با مکانیزم روش استقرایی «Inductive» می‌توان از آنها نتایج جهان شمول «statement universal» یا «generalisation» گرفت.
و این تجربیات توسط بسیاری از افراد متخصص نوروساینس مورد بررسی قرار گرفته اند مانند فازهای تحقیقاتی پروفسور سام پرنیا،دکتر ایبن الکساندر،دکتر گریسون و...
با شهود سازگار نیست که زمان در سرعت های بالاتر کندتر میگذره ولی اتفاق میفته.
بیشتر دم و دستگاه کامپیوتر/موبایلی که باهاش این متن رو نوشتی و قابلیت های مختلفشون با شهود باهوش ترین و با سواد ترین آدمای صد سال پیش و حتی بعد از اون غیر ممکن به حساب میان.
 

Catastropika

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
39
نام مرکز سمپاد
تهران علامه حلی 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
9999
دانشگاه
MIT (lo)
انسان شناسی صفدر الهی راد خیلی بدردت میخوره
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
نه اختیار تنها نه فقط اجبار
اختیار توأم با جبر
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
سیم‌پیچی‌های مغزمون(که اونم از همون اول توسط ژنتیکمون شکل گرفته)
اینو قبول ندارم.
خب یه سوال ژنتیک هر انسان همون اولیس که جدش داشته؟ قاعدتا نه ، تغییر کرده.
این تغییر بنظرت با اختیار ها تصمیمات و عادت ها ، نسل به نسل ایجاد نشده؟
ولی فقط اختیار هم نیست. خیلی وقت ها اجبار زندگی مارو تغییر میده و پشت سرش سلسله تغییرات دیگه ایی رو ایجاد میکنه.
بنظر من دوباره اختیار توأم با جبر
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
ژنتیک یه انسان همونیه که خودش از اول داشته!
یعنی میگی ژنتیک شما هیچ اشتراک و ربطی به ژنتیک پدر و مادرت نداره؟
ژنتیک منحصر به فرد نیست و از هر نسل به نسل بعدی با مقداری تغییرات منتقل میشود.
البته که از روی اختیار ایجاد نشده! اگه از روی اختیار انجام می‌شد چرا باید مثلا بیماری‌های ژنتیکی رو حفظ می‌کردیم؟
متوجه منظور بنده نشدید. منظور من از اختیار این نیست که بشینیم بگیم خب کدوم ویژگی ژنمون بده بندازیمش بیرون!
منظور من این بود که در طول زندگی هر انسان با توجه به عادت هایی که داشته ژنش در نسل بعدی دستخوش تغییرات میشه. که خب همین عادت توسط اختیارش ایجاد شده.
نه این‌که روح داریم!
شب خوابیدی و روح از بدنت جدا میشه و میره واسه خودش میچرخه. بخوام از خواب و رویا حرف بزنم قطعا اون اخرا یه توضیح علمی واسش وجود داره که نگیم روحه و به ذهن ربط داره اوکی.
ولی اگه همین روحی که جدا شده بره و یه سری اطلاعات همراه با خودش بیاره و صبح که بیدار میشی از فلان چیز جلوتر خبر داری چی؟ مسئله پیشبینی کردن یکی از مسائلی است که علم توضیحی براش نداره و نخواهد داشت.
میگی روح وجود نداره و مثلا خواب یکی از عزیز هایی رو میبینی که فوت کرده خب شاید بشه گفت از شدت علاقه زیاد ذهن یک تصویری از اون فرد ایجاد کرده برای رفع دلتنگی. ولی وقتی از طرف اون فرد خبری میشنوی یا اطلاعاتی بدست میاری که هنوز اتفاق نیفتادن چی؟
 

آنریل مجتبی

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
زینبیه
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1404
ببین زندگی خیلی قشنگ تر میشه وقتی فکر کنی یه چیز خاصی هست که نمیشه درکش کرد و خیلی چیزا رو بهش نسبت بدی.
ولی قرار نیست زندگی رو با توهم قشنگ کنی. نه؟
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
علم احتمالات در می‌زند-
جمله ی قبلیم جلو جلو فهمیدن یک اتفاق بود که درست در اومده بود که توسط ذهن و فکر کردن نبود. نباید میگفتم پیشبینی. پیشبینی این که بعد انداختن سکه رو میاد یا پشت کلا دوحالت داره که یا درست حدس زدی یا نه. ولی اونجا حرفی از حدس زدن و فکر کردن خود مغز نیست. مغز نمیتونه اینده رو دقیق ببینه و فقط پیشبینه مثل مثال سکه. ولی اینجا تو خواب از اینده داره به گذشته خبر میاد. مثل اینکه از قبل بدونی سکه قراره رو بیوفته. و این علم احتمالات نیست.
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
«اصلا کل این قضیه‌ی اختیار شخص چه ربطی به جد داره؟»
اولش گفتی تحت تاثیر تجربیات قبلی و ژنتیکمون هستیم و هر فرد از اول ژنتیک خودشو داشته. اینجا من گفتم که پس نباید بین پدر و مادر و فرزند هیچگونه در هیچ حالتی ارتباط وجود داشته باشه. مثل هم رنگ بودن چشم یا علایق. حالا بجای پدر و مادر ، جد چندیل نسل پیشتو در نظر بگیر. وقتی ژنتیک یکسان داری یعنی داره نسل به نسل منتقل میشه. حالا سوال شما ، من ارتباط ژنتیک بین نسل هاشو جواب دادم و اختیارشم ربط داره ب اون مقداری درصدی از ژنتیک که اختیارات و عادت ها و علایق در بر میگیره که باعث اون تغییرات ژنتیک میشه.
این عادت توسط ژنتیک و محیطش ایجاد شده نه اختیارش؛
ژنتیکِ اولین انسان ایجاد شده که قبل از خودش ژنتیکی وجود نداشته صرفا فقط دارای عامل های اصلی ایجاد ژنتیک و اون کد ها بودن که بدون هیچ تغییراتی بودن ، در این صورت باید نسبت به این عامل ها یک سری عادت های ثابت هم وجود داشته باشه ((چون گفتی عادت توسط ژنتیک ایجاد میشه)) و طبق اون یکی حرفتون که گفتین هر انسان ژنتیک خودشو داره پس این چرخه باید بدون تغییرات دست ب دست میشد و الان همه ما عادت های یکسانی میداشتیم.
اسم این تصادفه نه پیش‌بینی.
تصادف توضیح علمی داره؟ من نمیدونم.
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
بیا شب تولدت تصمیم بگیر این خرافاتو برای سال جدید بذاری کنار (تولدتم مبارک😉)
نمیگیرممم😂

خیلی ممنون❤️
خیلی ممنون دیگه واسه اینکه بحثو ول نکردین
 

PARS4

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
111
نام مرکز سمپاد
حسنی به سمپاد نمیرفت.
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
بالا