به قلم ایموجی :)))

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ayda-kz
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

Ayda-kz

صحیح
ارسال‌ها
145
امتیاز
1,869
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
...
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
طلای المپیاد Overthinking
سلام علیکم
اینجوریه که 5 تا 10 تا ایموجی بی ربط این زیر قرار میگیره
بعد باید توی داستان کوتاهی که مینویسین که تاحدی معنی داشته باشه اونا مضمون اصلی باشن یا حداقل به کار برن
🍓
🪵
🏳️
👑
🔪
🪡
🗽
🔥
🎻
🐫

بعد داستانی که نوشتید خودتون چند تا ایموجی بی ربط به انتخاب خودتون میزارید تا نفر بعدی رو به چالش بکشید


پ.ن : اگه برای اسم هم پیشنهاد دارین میشنوم 🫶
 
سلام علیکم
اینجوریه که 5 تا 10 تا ایموجی بی ربط این زیر قرار میگیره
بعد باید توی داستان کوتاهی که مینویسین که تاحدی معنی داشته باشه اونا مضمون اصلی باشن یا حداقل به کار برن
🍓
🪵
🏳️
👑
🔪
🪡
🗽
🔥
🎻
🐫

بعد داستانی که نوشتید خودتون چند تا ایموجی بی ربط به انتخاب خودتون میزارید تا نفر بعدی رو به چالش بکشید


پ.ن : اگه برای اسم هم پیشنهاد دارین میشنوم 🫶
یه روز توت فرنگی رفت پیش درخت بعد باهم رفتن پیش پرچم بعدش رفتن پیش تاج بعد چهارتایی رفتن پیش چاقو که با نخ‌وسوزن داشت دعوا میکرد
بعد اینکه دعوای اونا تموم شد مجسمه آزادی اومد احوالپرسی کرد و رفت یکم بعد
ویولن آتیش گرفت و شتر اومد خاموشش کرد

🍈🧨🎈🥋🎨👓🥾📖⚖️🧲
 
بچه ملون خوشمزه ما مث دینامیت شر و شور بود
ازینا که وسط کلاس کافی بود حواس معلم پرت شه ...
تو لوله خودکار کاغذ سمت گردن مملکت پرت میکرد
بند کفش مردمو به میز گره میزد
پاهاشو مانعی برای کله کردن بچه ها به کار میبرد
حتی یبار زنگ ازمایشگاه بادکنکی که توش آب و رنگ قاطی کرده بود و رو از طبقه دوم پرت کرد پایین
و اینم صاف خورد به لباس ورزشی سفید تکواندو لوس ترین دانش اموز این مدرسه
بعدش براش جلسه تشکیل دادن و شد پرونده انضباطی ! خلاصه ایشون هر شری رو مثل اهنربا به خودش جذب میکرد
تا این که کتاب تفکرو عربی رو خوند و از اشتباهاتش درس گرفت و بچه درسخون شد تا با درجات و قدرت بیشتری به فساد به پردازه

🤣🤣🤣


🤡💄💍🐧🌵⭐🫧🧄🫖⚽
 
یه دلقک رفت رژ لب زد تا با یه پنگوئن ازدواج کنه ولی کاکتوس رفت توی اب پیش ستاره دریایی بعد به خاطر پیاز گریه اش گرفت چون داشت با توپ فوتبال ابجوش درست میکرد.
🗿✡️♥️💌🏧🟰😶‍🌫️💥🌛🦠🌹🥀
 
یه دلقک رفت رژ لب زد تا با یه پنگوئن ازدواج کنه ولی کاکتوس رفت توی اب پیش ستاره دریایی بعد به خاطر پیاز گریه اش گرفت چون داشت با توپ فوتبال ابجوش درست میکرد.
🗿✡️♥️💌🏧🟰😶‍🌫️💥🌛🦠🌹🥀
یه کاکاسنگی یزید اسراییلی تو نامه ای عشق خودش رو به سرقت از ATM بانک های کشور مذکور و منفجر کردن بانک ها به صورت پنهانی بعد طلوع ماه اعتراف کرد و همراه دو گل سالم و یک گل پژمرده به معنی فرصت شما تا پژمرده شدن گل های بعدی به بانک های سراسر کشور مذکور ارسال کرد

👽🦷🦆🪨🌦️🥬🍩🎹🎪🥣
 
یه کاکاسنگی یزید اسراییلی تو نامه ای عشق خودش رو به سرقت از ATM بانک های کشور مذکور و منفجر کردن بانک ها به صورت پنهانی بعد طلوع ماه اعتراف کرد و همراه دو گل سالم و یک گل پژمرده به معنی فرصت شما تا پژمرده شدن گل های بعدی به بانک های سراسر کشور مذکور ارسال کرد

👽🦷🦆🪨🌦️🥬🍩🎹🎪🥣
یه ادم فضایی دندونش درد میکرد رفت پیش @مرغابی و اون بهش گفت که دندونت سنگ شده، دلیلش هم اینه که دیروز بارون اومد و تو زیر بارون داشتی کاهو میخوردی. باید به جای کاهو دونات میخوردی. بعد هم براش پیانو زد و بردش سیرک که خوشحالم کنه. بعد براش یه سوپ درست کرد خورد یهو حالش خوب شد

☄️🧦🫣👥👣🧛🏜️🦨🪐🏈✖️✈️🗑️
 
یه ادم فضایی دندونش درد میکرد رفت پیش @مرغابی و اون بهش گفت که دندونت سنگ شده، دلیلش هم اینه که دیروز بارون اومد و تو زیر بارون داشتی کاهو میخوردی. باید به جای کاهو دونات میخوردی. بعد هم براش پیانو زد و بردش سیرک که خوشحالم کنه. بعد براش یه سوپ درست کرد خورد یهو حالش خوب شد

☄️🧦🫣👥👣🧛🏜️🦨🪐🏈✖️✈️🗑️
داداششش گفتم نهایتا 10 ایموجیییی
آه لعنتی نمیدانم از اسمان شهاب سنگ میبارد یا جوراب بنده توپ فوتبال امریکاییست که همه چیز و همه کس در پی سوراخ کردن و به گل مالیدن این بیچاره اند !آری باز جورابم سوراخ است و من درین جمع مهم درین جلسه مهم قبل پرواز جای چهره ها در پی پنهان کردن این ذلیل مرده ام این چنین استرس اور است انگار در کویر های زحل راسویی به حکم مرگ هستم ! وای اگر بفهمند پرونده استخدام بنده درون سطل اشغال است وای ازین جوراب های پاره ی گلی

🥸👹🫦🧞‍♀️🩲🦘🍄🌪️☂️
 
یه خرخون رفت پیش یه شیطان سرخ پوست بهش گفت اوف جون بخورمت به. زن جینی(همون روحه تو علائدین) اومد گفت چیزی میخوای? اون گفت شورت می‌خوام بعد که شورت گرفت رفت توی کیسه کانگرو قایم شد و قارچ خورد تا از طوفان درامان بمونه ولی کانگرو چتر نداشت

🧛🫠🎉🤳🏻🪺🌋🦖🍭🛑🕋
 
یه خرخون رفت پیش یه شیطان سرخ پوست اون بهش گفتم اول جون بخورمت به. زن جینی(همون روحه تو علائدین) اومد گفت چیزی میخوای? اون گفت شورت می‌خوام بعد که شورت گرفت رفت توی کیسه کانگرو قایم شد و قارچ خورد تا از طوفان درامان بمونه ولی کانگرو چتر نداشت

🧛🫠🎉🤳🏻🪺🌋🦖🍭🛑🕋
دایناسور وقتی فهمید سلفی گرفتن تو کعبه ممنوعه مثل آبنبات آب شد بعدش با شیطان رفت بالای کوه آتشفشان تخم گذاشت و تولدش رو جشن گرفت
👕📿💄🎺📀🧮🖨📷💵🚭🏳️‍🌈
 
من اینو از اخر شروع میکنم با اجازه

یه لبیجیتی (سانسور کردم) به یکی میگه سیگار نکش یا بهم پول بده بعد اون از عکس میگیره و چاپش می‌کنه بعد با چرتکه حساب می‌کنه اگه از این عکسه آهنگ بسازه بزار روی سی دی چقدر پولدار میشه. بعد تصمیم میگیره با ساکسیفون آهنگ بسازه که یهو لبیجیتی بهش رژلب میده ولی اون میگه برو توبه کن به جای اینکار و لباس های درست و درمون بپوش😂

🎃👿👾🩸🦻🕺🐾🍅🍴🗻
 
من اینو از اخر شروع میکنم با اجازه

یه لبیجیتی (سانسور کردم) به یکی میگه سیگار نکش یا بهم پول بده بعد اون از عکس میگیره و چاپش می‌کنه بعد با چرتکه حساب می‌کنه اگه از این عکسه آهنگ بسازه بزار روی سی دی چقدر پولدار میشه. بعد تصمیم میگیره با ساکسیفون آهنگ بسازه که یهو لبیجیتی بهش رژلب میده ولی اون میگه برو توبه کن به جای اینکار و لباس های درست و درمون بپوش😂

🎃👿👾🩸🦻🕺🐾🍅🍴🗻
ترتیب مهم نیست به کار بردن مهمه🥹🥹🥹

روز هالوین که همه تو جنب و جوش ساخت کدوهای هالوینی بودن من حتی نمیدونستم چه گریمی کنم ...شیطان شم یا ربات های تسخیرکننده دنیا یا رقاص های خواننده ای که صداشون گوش ها رو سمعک لازم میکنه یا با چاقو چنگال به جون گوجه ها بیفتم و خون مصنوعی بسازم و روی قله های ترسناک بودن ردپا و پرچم به جا بذارم

⚽
🌋
🗽
🕋
🎻
💡
🪓
🪬
🔚
🫂
 

یه توب فوتبال میفته توی اتش فشان بعد برج ازادی می‌ره برش داره که یهو از کعبه صدای ویالون میاد و یه لامپ بزرگ همه جا رو روشن می‌کنه. یه تبر میفته روی شیطان و در اخر همگی با خوشی با یکدیگر زندگی می‌کنند و همدیگر را بغل میکنند

🤯✨💅🌻🕳️🐽👃🪱👑
 
گل افتابگردون یه تاج جادویی افتاد رو سرش تبدیل به ادم شد و رفت دنیای ادما رو ببینه و مخش ترکید چون همه تو فکر مانیکور پدیکور و ژلیش بودن و دماغا همه عمل عروسکی خوکی همه با سر داشتن میرفتن تو چاه بعد به خدا میگه خدایا منو کرم خاکی کن


🦿🧌🎩🐬🦴🧊🎯⚓
 
اقای همه چی تموم تصمیم گرفت یه کار جدید رو شروع کنه
پس بجای همستر، رفت و زد تو فروش پای مصنوعی خفن برای غول های معلول یا به اختصار پمخبغ
یه غول معلولی اومدو گفت من پول ندارم ولی یه شعبده باز خیلی ماهرم و اگه از کار خوشت اومد باید بهم یه پای رایگان بدی، اقای همه چیز تموم هم قبول کرد و غول از تو کلاهش یه دلفین دراورد و دلفین رو کرد تو دهنش و فقط استخون هاشو اورد بیرون
اقای همه چیز تموم انقدر ترسیده بود که با گلوله های یخی به غول حمله کرد ولی غول اقای همه چیز تموم رو گرفت و پرت کرد به سمت یه تارگت و از قضا اون تارگت نبود پرچم کشتی یه فرقه خاص بود و اقای همه چیز تموم به اونپرچم خورد و بعد پرت شد تو دریا و به لنگر گیر کرد، بعدش هم یه کار و کاسبی جدید برای ماهی ها باز کرد تا موقعی که بپوسه

👹👥💂‍♂️🧞‍♀️💅👕🩲👑🐽🦘
 
شیطان خانومی در گفت و گو با یه اذربایجانی متوجه شد همون غول چراغ جادویی که براش ناخن کاشت و لباس های رنگارنگ داد بهش رو اون پیدا کرده و ازش سلطنت بر حیواناتی مثل خوک و کانگورو و خواسته تا ابرقهرمان شه و شورتشو رو شلوار بپوشه

🫠😼🫁👙🦎🍂🫐🥄🪈🛸
 

چون خیلی رو مود نبودم رفتم با گربه بازی کنم تا حالم خوب شه، دیدم هوا خیلی گرمه نفسم بالا نمیاد لباسام رو سبک کردم، یه مارمولک نیشم زد منم کشتمش و جسدش رو لای برگ گذاشتم و انداختم آشغال و بعد رفتم خونه و انگور خوردم و بعدشم با قاشق و نی آهنگ زدم و یهو سفینه فضایی دیدم
👨‍🎨🐴🍓🌈🔒🚬🇩🇰🌵
 
مردی نقاش با کلاهی به رنگ سرخ سوار بر باره ی خود به راه افتاد تا برای معشوقش توت فرنگی هایی از روی رنگین کمان بچیند.اما در ورودی رنگین کمان را به علت رنگین تکانی قف کرده بودند. از این رو سیگاری شد و با فلاکت و قلب شکسته برگشت. در میان راه با کاکتوس تیغ تیغی ای برخورد کرد و " الفاتحه"
🤡🍳👶🍼🌋🎣👑
 
یه روز دلقک و‌پسرش داشتن برای صبحونه نیمرو اماده میکردن.پسرش بعد تموم شدن نیمرو، شیشه شیرشو برداشت و به باباش گفت که میخواد ماهی گیری کنه، موقع ماهیگیری کوه کناری شون که اتشفشان بوده فوران میکنه و اینا بدو بدو فرار میکنن. اخر روز به دلقک و پسرش به خاطر فرار از این مخمصه تاج دادن.

💃🏻👻🧠🪳🍋🫗🕋🔪
 
یه روز دلقک و‌پسرش داشتن برای صبحونه نیمرو اماده میکردن.پسرش بعد تموم شدن نیمرو، شیشه شیرشو برداشت و به باباش گفت که میخواد ماهی گیری کنه، موقع ماهیگیری کوه کناری شون که اتشفشان بوده فوران میکنه و اینا بدو بدو فرار میکنن. اخر روز به دلقک و پسرش به خاطر فرار از این مخمصه تاج دادن.

💃🏻👻🧠🪳🍋🫗🕋🔪
زقاص بی مغزی سوسکی روی زمین آشپزخونه دید و سعی کرد با پرتاب چاقو بکشتش اما سوسکه جا خالی داد پس رقاص روش اب ریخت اما سوسکه شنا بلد بود و از روی لیمویی ک افتاده بود بالا رفت و به پروازدر اومد رقاص سکته کرد و جان به جان افرین تسلیم کرد و روحش قرین رحمت الهی شد و قبل رسیدن به عالم برزخ خدا بهش اجازه داد دور خونش طواف کنه


👊🩴🐛🌈🍆🏊‍♂️📞🧼✂️
 
زقاص بی مغزی سوسکی روی زمین آشپزخونه دید و سعی کرد با پرتاب چاقو بکشتش اما سوسکه جا خالی داد پس رقاص روش اب ریخت اما سوسکه شنا بلد بود و از روی لیمویی ک افتاده بود بالا رفت و به پروازدر اومد رقاص سکته کرد و جان به جان افرین تسلیم کرد و روحش قرین رحمت الهی شد و قبل رسیدن به عالم برزخ خدا بهش اجازه داد دور خونش طواف کنه


👊🩴🐛🌈🍆🏊‍♂️📞🧼✂️
روزی از روزها پیتر کوچولو توی باغچه‌ی خونشون در حال قدم زدن بود، هوا آفتابی بود و رنگین کمون قشنگی توی آسمون به چشم می‌خورد.همونطور که داشت وسط حیاط جست و خیز می‌کرد، ناگهان پای پیتر روی صابونی که کنار استخر بود رفت و پرت شد توی آب.همونطور که تقلا می‌کرد تا بتونه از استخر بیرون بیاد، روی سنگ لبه‌ی استخر یه کِرم عجیب و بزرگ جثه دید، پیتر تصمیم گرفت کرمه رو بکشه، اول با مشت محکم زد روی کرم و وقتی دید هنوز نمرده، تصمیم گرفت دمپایی پاش رو در بیاره و محکم بکوبه توی سر کرمه، اما باز هم نتیجه نداد.
از استخر بیرون اومد و تصمیم گرفت از قیچی کاردستی‌هاش برای قطعه قطعه کردن کرمه استفاده کنه، بوی سوختگی خورش بادمجونی که مامانش برای ناهار پخته بود تو خونه پخش شده بود، اما پیتر اصلا متوجه بوی سوختگی نشد، با اینکه مامانش بهش زنگ زده بود تا راس ساعت مقرری زیر کاز رو خاموش کنه، اما تنها چیزی که در اون لحظه بهش فکر می‌کرد،تیکه کردن کرم بیچاره بود.


🪻🕸🍳🌍💍🏹🚭
 
Back
بالا