پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]
اسپمر های بدبخت!
+ دقیقن منظورت چیه از محدود کردن بیشتر کارسوق؟ محدود تر از اینی که شد؟

× الان این روز معارفۀ ما بود یا اول مهر فرزندم؟
من هیچوقت احساس نکردم مدرسه بزرگه.

بعد هیچی عم به نظرم عجیب نیومد! : ))
لیدرمون هم یک نگین نامِ درازی بود گویا. بعد من یه آز زیست بلد بودم کجاست، خیلی ذوقمرگ شده بودم.

" ترتیب صف بستنمون ـم برعکس بود از 1.7 به 1.1! تا اول مهرم فک میکردم معاونمون صفری ـه!
ملت لیدر داشتن!

ما که خودمون به هزار زور شعرای حلقه رو گیر آوردیم، حلقه م نزدن برامون، بسکت ـم که هیچی دیگه!
تخته هوشمند بوده اونموقه؟ نبودااا.. من یادمه چن وخ شما تخته گچی داشتین.

معارفه ی دبیرستان چگونه خواهد بود؟

+ سال اول همه خوبه به طور معمول، همیشه م میگن اینو.

من روز اول دیر اومدم فقط به اونجاش رسیدم که میگف گوشی ممنوعه.. من همیشه ب این قانون پایبند بودم. :->
1.6 ما خیلی خوشگل بود!

شیرـه که عالی، قزوینیان داشت جیغ میزد، ما یا میخندیدیم یا با آرامش بهش نگاه میکردیم.
چرا اسمش شد باستانی/ سنتی؟

> مام پاک کن مینداختیم، بعد سوسک سوسک میکردیم، یه بارم حامدی گیر داد، رفتیم براش از نمازخونه یکی آوردیم که ثابت کنیم وجود داشته. : )) سال دوم بود البته.
( اینجا تاپیک خاطرات وجود نداره!

)
ایل بختیاری بودیم ما. بدون شرح! بساط یادگاری ـامون. کل کلاس بسیج شده بودن، دستبند می بافتن روز قبل کارسوق. بعد هنوز کارسوق شروع نشده بود رفتیم غذا هامونو خوردیم، برا داورمون هیچی نموند!
سال اول خیلی همه بهترن. خیلی همه چی بهتره. لب خونی کردن دوما که بفهمیم چی میخونن، مثبت بودنمون، جرئت حقیقت ـامون که تهش مینا رو انداختیم تو سطل آشغال! : )) معلمامون واقعن خ بهتر بودن. خیلی شعرمون مشهور شد!

البته ما همه ی شعرامونُ ننوشتیم.. مثلن مریم یه شعرایی بلده .
+ خدایا من چقد حرف میزنم! ایکس_ایکس