سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

[reyhane.kh]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

جور ِ خاصّی تقسیم نکردیم، هرکی تفنّنی رف یه طرف.

× بهارانه که با وجود ِ آفتاب کنسل می‌شه احتمالا. چون آفتاب دو روز قبل از چارشنبه‌سوری ـه، بعدش هم که انگار نمیایم مدرسه. :/
× نه نه، من هیچ وقت به سال ِ فارغ‌التحصیلی ِ ملّت توجه نمی‌کنم.

اَ ؛ ینی دقیقا روزای کارگاه آفتابه ؟

چه خووب.

 

[میترا]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

اَ ؛ ینی دقیقا روزای کارگاه آفتابه ؟

چه خووب.

خب ینی این که ما آفتاب نمیریم راهنمایی . :/ چه شیک .
بعد دقیقن فک نکردن که با کارگاه نباید یکی باشه روز ِ آفتاب ؟ :/
اصن این هویدا فکرم میکنه ؟ :ال

 

[reyhane.kh]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

خب ینی این که ما آفتاب نمیریم راهنمایی . :/ چه شیک .
بعد دقیقن فک نکردن که با کارگاه نباید یکی باشه روز ِ آفتاب ؟ :/
اصن این هویدا فکرم میکنه ؟ :ال

اینا کلا به ماها اهمیت نمیدن .:-جی
تازه خوشالم میشن ما نریم .

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

بعد اینا فک نکردن که پروژه ها چجوری تا اسفند آماده شه ؟ ؛؛) اصن تا اسفند میشه همه چی ُ جم و جور کرد ؟

کارسوق ِ اولا ملوم نشد چیه ؟

به همون تعداد جلسه کلاس می‌ذارن، زودتر شروع می‌شه کارگاه ـا. جمع شدنش غیر ممکن نیست. :د
نه هنوز چیز ِ خاصی طراحی نکردن براشون. ولی قطعا بدون ِ کارسوق نمی‌مونن. :د

راستی گفتی چرا انداختن اسفند؟

با امتحانا و فیلتر یه‌کم فاصله داشته باشه که ما راحت‌تر باشیم مثن، و این‌که اردوش هم بیوفته تو بهار اینا.

خب ینی این که ما آفتاب نمیریم راهنمایی . :/ چه شیک .
بعد دقیقن فک نکردن که با کارگاه نباید یکی باشه روز ِ آفتاب ؟ :/
اصن این هویدا فکرم میکنه ؟ :ال

با کارگاه یکی ـه؟ ://
چه انتظارایی داری از هویدا، میترا جان. :/

اینا کلا به ماها اهمیت نمیدن .:-جی
تازه خوشالم میشن ما نریم .

بله خیلی خوشال میشیم همه. اصن خیلی. :/

 

[reyhane.kh]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

بله خیلی خوشال میشیم همه. اصن خیلی. :/

من کادرو گفتما .؛؛) .سو تفاهم نشه .

× شما هم نمیتونید بیاید کارگا .:/

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

شما "دقیقا" کارگاهتون کی ـه؟ 26 ـُم ؟ ://

× بوفه‌ی مدرسه باز شد. >
× با خ.اعلا حرف زدم، گف تو شورا مطرح می‌کنه که می‌تونن دبیرستانیا بیان عرفه یا نه، خواهش می‌کنم اگه هماهنگ شد و مدرسه گذاشت پاشین بیاین خب.

 

[Melika Zangeneh]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

بچّه پولداراتونو جمع کنید بیاید بازارچه ما سود کنیم.
1.2 خصوصاً.

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

بچّه پولداراتونو جمع کنید بیاید بازارچه ما سود کنیم.
1.2 خصوصاً.

کِی ـه دقیقا؟
روز و ساعت و فلان.

 

[Melika Zangeneh]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

کِی ـه دقیقا؟
روز و ساعت و فلان.

هفت ِ آبان . 11:30 تا 2:30.

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

خب اصن ما اون موقه مدرسه وسط ِ کلاس ِ ریاضی ایم. نوید.

× دیروز که از یه سری بچه‌ها تعهّد گرفتن انگار، واسه این که رفته بودن با گوشی، یواشکی عکس گرفته بودن بدون ِ مقنعه و اینا.
× بعد کلاس ِ ماعم خودش یه پدیده‌ای بود.
ورداشتیم زنگ ِ حرفه، مدارمون که دوپل بود و لامپ ـش فقط سرپیچ داشت و کلن لامپ نبود و از جعبه تقسیم رد نشده بود رو زدن به برق. >
اووف، بعد یه صدای جرقه اومد، بعد خیلی هیجان انگیز بود.
بقیه ـشون نمی‌گم، طالب‌پور از بس داد زد اشکش درومد.
× امروز قلممون گم شد.
بعد طی ِ یک عکلیات ِ انتحاری ِ من و شیما و قاسمی از کلاس 3/12 سر در اورد.
× تازشم دیروز ما برنامه داشتیم، رفتم موجبات ِ خنده و شادی ِ دوستان رو فراهم کردم. کلّی خندیدن به حرکاتم.
× بعد خلاصه اول آزاری هم خیلی کردیم.
البته هنوز نوع ِ خفیف‌ش. مثن سر ِ راپلّه ـا می‌نشستیم، بعد اولا میومدن میدیدن بسته ـس، بعد یه سری برمی‌گشتن، یه سری از اونور میومدن، یه سری عم پررو بودن از رومون می‌پریدن. کلا خوش می‌گذشت دیگه. "
× بعد همه‌چی خوبه. جاتون خالی. شماعم مث ِ میترا اینا پاشین بیاین مدرسه. یه ایستگاه اتوبوس زدن گوشه‌ی حیاط. جای کلبه. انقد زشتههه. :/

 

[ریـحـانـه]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

طالب‌پور از بس داد زد اشکش درومد.

اسم آشنا، اسم آشنا. :اشک‌شوق

یه ایستگاه اتوبوس زدن گوشه‌ی حیاط. جای کلبه. انقد زشتههه. :/

جااان؟ کلبه رو برداشتن؟ همون کلبه‌ی خوشگل دوست‌داشتنی رو؟ یا شوخی بود؟ :/

 

[8391]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

جااان؟ کلبه رو برداشتن؟ همون کلبه‌ی خوشگل دوست‌داشتنی رو؟ یا شوخی بود؟ :/

كلبه كه ما سوم بوديم برداشته بودن .

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

اسم آشنا، اسم آشنا. :اشک‌شوق

جااان؟ کلبه رو برداشتن؟ همون کلبه‌ی خوشگل دوست‌داشتنی رو؟ یا شوخی بود؟ :/

آره. آره.

کلبه؟ نه بابا اون که قبلا به حسابش رسیدن. حرف ِ من الان اون یه سری میله‌ی زرد ِ تخم ِ مرغی با سقف ِ آبی ـه که از ایستگاه اتوبوس خیلی بدتره. و هویدا با ذوق اومده می‌گه : خوشگله بچه ها؟
ماعم که ترجیح دادیم صحنه رو ترک کنیم. :/

 

[8391]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

کلبه؟ نه بابا اون که قبلا به حسابش رسیدن. حرف ِ من الان اون یه سری میله‌ی زرد ِ تخم ِ مرغی با سقف ِ آبی ـه که از ایستگاه اتوبوس خیلی بدتره. و هویدا با ذوق اومده می‌گه : خوشگله بچه ها؟
ماعم که ترجیح دادیم صحنه رو ترک کنیم. :/

بعد نقش اينا چيه ؟!

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

بعد نقش اينا چيه ؟!

فعلا که دقیقا هیچی.
شاید بعدا مکانی بشه واسه ورزش مثن. فعلا معلوم نیست. نمی‌دونم.

× امروز خ.نجفی، معلم ِ درس ِ شیرین ِ پرورشی ، اومد گف : "نجفی هستم، خوش‌حال هستم." بعد من یهو یاد ِ اینجا افتادم و فلان.

 

[Arghavan S]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

آقا خانومِ برجی -هنر- هستن هنوز؟

×

اومد گف : "نجفی هستم، خوش‌حال هستم."

:‌)))))

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

آقا خانومِ برجی -هنر- هستن هنوز؟

×:‌)))))

نه فک نکنم.
خ.یونسی فک کنم کلّ ِ کلاسا رو گرفته.

× خواستم >:p شم بگم تقلید کار ِ بدبخ. بعد به خودم اومدم دیدم همراه ِ سایر ِ دوستان بخندم سنگین‌تره.

 

[میترا]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

آقا خانومِ برجی -هنر- هستن هنوز؟

ما که اول بودیم ، بودش . بعد رفت

 

[meme.rrr2]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

یکی گفت ورودی گرفتین شدین 14 تا سوم
راسته؟

 

[1tA]

پاسخ : سمپادی های تهران [راهنمایی فرزانگان ۱]

یکی گفت ورودی گرفتین شدین 14 تا سوم
راسته؟

نه بابا شایعه ـس.