شعر های من - سالار

[محمد]

اگر کعبه نبود،کربلا قبله می کردم
اگر اسلام نبود،خون اصغر،دین می کردم
اگر محمد نبود،حسین،نبی می کردم
اگر علی نبود،عباس ولی می کردم
اگر فاطمه نبود،زینب،صدا می کردم
اگر صفا نبود،بین الحرمین،خداخدا می کردم
اگر قدر نبود،عاشورا دعا می کردم
اگر زمزم نبود،فرات، نگاه می کردم
اگر آب نبود،مشک پاره نگاه می کردم
خدایا
اگر حسین نبود،من چه می کردم؟
"سالار"

 

[trustme]

پاسخ : اگر نبود من چه می کردم؟

شعر مفهوم خوبی داره. ولی من برداشتم اینه که جواب سوال آخر اینه: "همون کاری که الان می کنی!" چون بودن حسین در شعر شاعر ارزش داره، ولی اگه بقیه نمی بودن! یه جوریه! ولی شعر خوبیه.

 

[sampadcity.com]

پاسخ : اگر نبود من چه می کردم؟

شعر مفهوم خوبی داره. ولی من برداشتم اینه که جواب سوال آخر اینه: "همون کاری که الان می کنی!" چون بودن حسین در شعر شاعر ارزش داره، ولی اگه بقیه نمی بودن! یه جوریه! ولی شعر خوبیه.

تخلص سالار داره یعنی خودش گفته بود.
این سوالی نیست که جواب بدین سوال هایی هست که مثال سوال ها جواب نمی خواد و برای به فکر واداشتنه(نمی دونم توی ادبیات به اینا چی می گم)
ولی قشنگ گفته بود.

 

[جوجه]

پاسخ : اگر نبود من چه می کردم؟

اگر محمد نبود،حسین،نبی می کردم
اگر علی نبود،عباس ولی می کردم
اگر فاطمه نبود،زینب،صدا می کردم

خیلی قشنگه
ولی اگه دقت کنی

اگه محمد نبود حسین هم نبود
اگه علی نبود کی شیر مردی مثل عباس تربیت می کرد
اگه فاطمه و مقامش نبود زینبی هم نبود چون هیچ کس جز زهرا نمی تونه همچین شخصی رو تو دامان خودش بزرگ کنه و آخرش بشه قهرمانی مثل زینب

 

[محمد]

پاسخ : اگر نبود من چه می کردم؟

چقدر شما گیر می دید.منظورم از شعر این بود که مقام امام حسین و حضرت عباس و حماسه کربلا برسونم.

 

[محمد]

عباس و صبا

صبا که در آینه می رود،عباس می شود
بسان گلی که شکفته می شود
زیبا می شود
صبا که در آینه می رود،عباس می شود
دلی که سوی فرات می رود
دل چاک می شود
گلی که سوار بر مرکب بی آه می شود
چو تیر بر مشک خورده می شود،
مایوس می شود
یلی که مر کبش خاک و زمین می شود
ندای" العطش" زخیمه بلند می شود
"علی "تمام می شود
گلی که روی زمین سوار می شود
"حسین"دگر این جا تمام می شود
سری که روی نیزه تا شام می شود
آسمان دوباره خراب،تیره وتار می شود
چرا دوباره می شود
به یاد کوچه ی مدینه می شود
به یاد پهلوی شکسته و "آه سرد"می شود
به یادناله های خسته ی زهرا می شود
دوباره چاک می شود
خراب و بی سر وبی پا و بی دست می شود
به یاد نیزه و راس الحسین می شود
به یاد هلهله وجشن وسرور و دست می شود
به یاد بزم شراب یزید می شود
به یاد چوب خیزرو...
خجل از روی مولا می شود
دوباره چاک می شود
که ناگهان صبا بلند می شود
صبا که نه،باد سختا می شود
نوای او بسان صوت علی می شود
بلند می شود
ستون کاخ یزید،خراب می شود
دوباره خاک وخون به پا می شود
دوباره یاد حسین زنده می شود
قیامتی می شود
واین چنین می شود
حماسه ی حسین پرخروش می شود
"سالار"

واما یک سوال:
منظور از مصراع اول چیست؟

 

[جوجه]

پاسخ : عباس و صبا

من معنی کلمه صبا (با ص )رو نمی دونم شاید اگه می دونستم بیت اول رو می گفتم چیه
حالا صبا اصلا چی بود؟

 

[trustme]

پاسخ : عباس و صبا

صبا که در آینه می رود،عباس می شود

خیلی خوب بخوایم ازش معنا بکشیم: در سحر، عباس(ع) رفت بیرون!

 

[sampadcity.com]

پاسخ : عباس و صبا

اگر صبا رو بزاریم جلوی آیینه میشه ابص یا ابس یا عبس ولی اون الف وسطش رو چی کار کنیم تا عباسش کامل بشه؟

 

[trustme]

پاسخ : عباس و صبا

برای اشعار سعدی هم چنین برداشت هایی نمی کنن علی.ا جان

 

[sampadcity.com]

پاسخ : عباس و صبا

قصد محمد از این صبا و عباس این بوده
خودش به من گفت. دیشب مهمد بذرکار جان(دی)

 

[محمد]

پاسخ : عباس و صبا

دو تا مفهوم داره:یکی همون که علی گفت.
در ضمن منظور از صبا حضرت زینب(س) است.

 

[Turk]

پاسخ : عباس و صبا

محمد خان مهم نیست که حتما همه ی بیت هات قافیه داشته باشه چون شعرت بیشتر به شعر نو شبیهه ولی سعی کن از یه انسجام درونی آهنگی برخوردار باشه . اگه می خوای موفقیتت بیشتر بشه پیشنهاد می کنم شعر های اخوان و کدکنی و قیصر امین پور رو بخونی . و سعی کن معانی ذهنتو طوری در قالب شعر بیاری که اگه بعد از 1000 سال که مردی کسی خواست اونا رو بخونه نیاز به تفسیر خودت نداشته باشی .

موفق باشی و طبعت روان ...
کاوه معتمدیان

 

[محمد]

پاسخ : عباس و صبا

و من آرزویی در سر دارم
بمیرم و دگران را بر سرم بینم
(هیچ ربطی به موضوع نداشت)

محمد خان مهم نیست که حتما همه ی بیت هات قافیه داشته باشه چون شعرت بیشتر به شعر نو شبیهه ولی سعی کن از یه انسجام درونی آهنگی برخوردار باشه . اگه می خوای موفقیتت بیشتر بشه پیشنهاد می کنم شعر های اخوان و کدکنی و قیصر امین پور رو بخونی . و سعی کن معانی ذهنتو طوری در قالب شعر بیاری که اگه بعد از 1000 سال که مردی کسی خواست اونا رو بخونه نیاز به تفسیر خودت نداشته باشی .

موفق باشی و طبعت روان ...
کاوه معتمدیان

مچکرم.خودم هم فهمیدم بعضی جا ها لنگ می زنه.

 

[محمد]

که چه شاید فردا؟

دل،غمین
چشم،گریان و قدومم خسته
باید که گهی فکر کنم
اندیشه نمایم
که چه شاید امروز
شاید امروز،کسی آید و دستم بگذارد به دل باد
شایدم رهگذری بیش نباشم
رِِِِوم ویاد کنم،یاد رفیقان
شایدم سوی کسی راه نباشد
شایدم خسته دلان یاد کنند
باید امروز گهی فکر کنم
که چنین گونه شدن
آخر چیست؟
که به فردا چه شود؟
پیش بادم؟
یا که طوفانم؟
یا که همچون بیدی
گه بتازم،گه بخوابم،گه خموش؟
یاکه همچون موج دریا
سایبانی به سر مردم ساحل باشم
یا که همچون ریگی
به کف خسته دلان بنشانم،غم دوران جهان
هر چه باشم
سر آخر،چه شوم؟
مانم و باد بمانم؟
روم و سرو،بمان
عاقبت چیست؟
که به ناگاه،کسی زمزمه کرد:
باد و طوفان و چه زیبا و چه زشت
عاقبت باید رفت... محمد"سالار"

 

[silence]

پاسخ : پاسخ : که چه شاید فردا؟

مرسی.باید بگم که اگه مشکلی پیش نیاد ان شاءالله تابستون امسال یه کتاب داستان و یه کتاب شعر بیرون خواهم داد.

جدی می گید؟! حتما به ما هم خبر بدید که تهیه کنیم!
راستی کدوم انتشارات چاپ اثرتون رو پذیرفته؟ بعد آیا خودتون به اون جا مراجعه کردید و درخواست چاپ کتابتون رو دادید؟

 

[محمد]

پاسخ : که چه شاید فردا؟

اسمش چیه اون وقت؟

کتاب داستان:دوباره
کتاب شعر:ساز عشق

 

[محمد]

پاسخ : که چه شاید فردا؟

ممنونم.در جواب آقای silence باید بگم که 70 درصد کتابام تقريبا آماده است.پس طبیعی است الان در مورد حرف زدن در مورد انتشارات خیلی زود باشه،مگه نه؟(گوشت رو بیار جلو.ما خدای پیچوندنیم(چشمک))

 

[محمد]

یار می آید...

برادر، اندکی آرام
برادر،اندکی بنشين
برادر،انتظاری کن
برادر،ناله زاری کن
برادر،سوی ما رخ کن
برادر،عاشقان جمع اند
برادر،موسم عشق است
برادر دل ها غمگين
برادر سر ها مجنون
برادر يار می آيد
برادر اندکی آرام
برادر آسمان تيره
برادر مردمان خسته
برادر يار می آيد
برادر،روز ها شب شد
برادر، شب ها شب ماند
برادر،يار را ياد کن
برادر،وعده ها ياد آر
برادر،يار می آيد
در سکوت شب
می آيد
برادر يار می آيد
وشب اميد می گردد
برادر،وعده نز ديک است
برادر،اميد بايد
برادر،اتنظار بايد
نسيم وصل می آيد
و يک شب يار می آيد
برادر،چشم ها گريان
اشک،مهمان اين چشمان
برادر،غم حرمتی دارد
و اين را يار می داند
برادر،پا ها خسته
برادر،راه ها بسته
برادر،وصل نزديک است
فراق پايان می يابد
برادر،يار را ياد کن
برادر موسم وصل است
برادر!
وعده ها نزديک
برادر،آفتاب سرد است
نه...
آفتاب خاموش
برادر،گل ها غمگين
خورشيد می آيد
برادر،باغ را مژده
که يک شب يار می آيد
آری
يار می آيد
دست ها بی حس
دل ها خاموش
سر ها مدهوش
اينان وعده ی وصل اند
برادر،يار می آيد
برادر،يار را ياد کن
برادر،يار نزديک است
برادر آخر درد است
برادر،راه پايان است
برادر،قصه آخر شد
ويک شب يار می آيد
زمين پر نور می گردد
و گل زيبا
آری
ویک شب یار می آید
محمد"سالار"

 

[محمد]

سکوت سرد

سکوت سرد و گريان بودن چشمم
پيام از خستگی ها نيست
نگاه تلخ و پنهان بودن بغضم
نشان بستگی ها نيست
صدای خسته ی قلبم
صدای بی وفايي هاست
صدای سرد و تلخ غمگساری هاست
غم پنهان در چشمم
که ديگر آشکارا کرد
اشک در چشمم
آرام و بی صدا گويد
امان از بی وفايي ها
که پر پر ساخت
ياس مهربانی را
که زينت داد،کوير خستگی ها را
ولی قدرش ندانستند
نه...
قدرش ندانستم
و راحت تحفه اش کردم
به پای ظالمی مزدور
فدايش کردم و ای داد از اين کرده
گل عشق وجودم ساده پرپر شد
به دست تو
تويي که بی خبر بودی
ز رسم عاشق و عشقش
و ای یارا!
ندانستی که با قلبم چه کردی
ندانستی چه ها کردی
ولی ای يار
بد کردی
به قلب خسته و رنجور و پر دردم

محمد"سالار"