- شروع کننده موضوع
- #1
mira
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 983
- امتیاز
- 284
- نام مرکز سمپاد
- شهید هاشمی نژاد 1
- شهر
- مشهد
- مدال المپیاد
- المپیاد نجوم
- دانشگاه
- دانشگاه تحصیلات تکمیلی در ع
- رشته دانشگاه
- فیزیک
به نام یگانه استاد دانشگاه عشق
مستقیم می رم سر اصل مطلب: غزلیات شمس تبریزی اثر مولاهم جلال الدین محمد بلخی؛ بازم اگر خواستین نظر بدین یا + بدین یا انتقاد کنین خوشحال می شم. نقدشون را هم می زارم؛ البته اگر وقت کنم.
این یکی چند وقته دوباره به جونم افتاده به خاطر اتفاقی که توی شعر بهش اشاره می کنه؛ برای همین گفتم در ابتدا این شعر را بزارم:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا راها کن * ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها * خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی * بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده * بر آب دیده ی ما صد جای آسیا کن
خیره کشیست مارا، دارد دلی چو خارا * بکشد، کسش نگوید تدبیر خون بها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد * ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد * پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم * با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرّد
از برق این زمرّد، هین دفع اژدها کن
مستقیم می رم سر اصل مطلب: غزلیات شمس تبریزی اثر مولاهم جلال الدین محمد بلخی؛ بازم اگر خواستین نظر بدین یا + بدین یا انتقاد کنین خوشحال می شم. نقدشون را هم می زارم؛ البته اگر وقت کنم.
این یکی چند وقته دوباره به جونم افتاده به خاطر اتفاقی که توی شعر بهش اشاره می کنه؛ برای همین گفتم در ابتدا این شعر را بزارم:
رو سر بنه به بالین، تنها مرا راها کن * ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها * خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو، هم در بلا نیفتی * بگزین ره سلامت، ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده * بر آب دیده ی ما صد جای آسیا کن
خیره کشیست مارا، دارد دلی چو خارا * بکشد، کسش نگوید تدبیر خون بها کن
بر شاه خوبرویان، واجب وفا نباشد * ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
دردیست غیر مردن، کان را دوا نباشد * پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟
در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم * با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرّد
از برق این زمرّد، هین دفع اژدها کن