خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از شواليه سبز :
ااااااا ببین دو روز نیومدم چه کل کلی میکنن!!
راست میگه ما تو هوافضا شریف هم موتورامون سوخت
امیر آقا یکی از تلخ ترین خاطراتو گفت واقعا اونجا بود که بد حرص خوردم . قهرمان شاید از ما بهتر بودالبته تو مرحله گروهی قهرمان رو زده بودیم یعنی حق قهرمانی هم داشتیم اما دوم و سوم چهار تا اسکل بودن X-( X-(
مشکل بد شانسی ما یه طرفه ما یه مشکل دیگه هم داریم که فهمیدیم و اصلاحش میکنیم و اون اینه که ما همیشه از چیزای غیر مهم الکی ضربه خوردیم یکیش همینه !!!یه بلبرینگ مسخره که اگه براش بست زده بودیم درست میشد .هوافضا هم همین بود اومدم یه کاری کنم که سرعت بره بالا به موتوری که قدرتش زیاد نبود بلیدهایی زدم اندازه کف دستم خب سوخت !!! ;D ;D
فکرشو بکنید موتور 125000 آرپی ام با بلید گنده چی میشد خودمو از زمین بلند میکرد ;D
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

ای بابا هرچی سعی میکنم جولو خودم و بگیرم نمیشه آخه شما دخترایید که این انجمن رو به گند کشیدین بجای بحسای علمی میاید خاله بازی می کنید یه مشت پسر ابلهم جو گیر میشن میگن به به دختر اگه دخترارو بهتر از پسرا نمیشناختم اینو نمیگفتم!!
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

اول برو تايين جنسيت بعد بيا نظر بده!
فعلا كه انجمن شما به گند كشيدي!
لطفا تمومش كن(خواهش دوستانه)
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

کاملا از بحث منحرف شدید(خاطره بگید لطفا فقط).
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

خاطره؟
ما كلا خاطره ايم
از حدود دو سال پيش اولين مسيريابي كه ساختيم بد كار نميكرد ولي نميدونم چرا به خط كه ميرسيد ميگفت آي آي آي بعد فرار ميكرد(مشكل خودمون بوديم)
بعدش يه هاوركرافت كه اونم به خاطر چپوندن بليد اضافي به يه بچه موتور موتوراش به به ...رفت(با بليداش به ... رفت)
بعدش نطنز كه به غير زا اينكه جاي آشغالي بود كلي وسيله ازمون دزديدن
مسيريابمون هم كه پيچيده شد(اين يكي جديد بود)
يه رسكيو كه برداشو زديم ولي ناقصه
يه فوتباليست كه فك كنم به خوارزمي برسه! ;D
در كل دعا كنيد
مشكلاتمون زياده(از خودمون تا كمبود امكانات و داوراي مسابقه كه ميفهمن ما از قم اومديم(توجه كنيد) فرار ميكنن) :((
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

من یادم نمیره تو ایران اپن 2011 ما جونیور دمو شرکت کرده بودیم، ارائه مون افتاده بود روز آخر. همون موقع که ما ارائه داشتیم فک کنم فینال لیگ چونیور ساکر بود و بچه های علامه حلی با تمام قدرت داشتن جیغ و داد میکردن و تشویق میکردن.صداشون کل سالن رو برداشته بود. دوستم داشت ارائه میداد هرچی بلندگو رو به دهنش نزدیکتر میگرفت و بلندتر حرف میزد بازم صداش به بچه های علامه حلی نمیرسید :( خیلیا وسط ارائه مون پا شدن رفتن! خیلی افتضاح شد! از ارائه فقط نصف امتیاز رو گرفتیم :(
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

دیگه تعریف نمیکنم فقط به همین بسنده میکنم که :
helli soccer a2-a2z ایران اپن 2012
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

خب من خاطره زیاد دارم ;D
اولین باری که رفتیم مسابقه (تهران اپن – لیگ مسیریاب پیشرفته) 3-4 دقیقه قبل از اینکه صدامون کنن داشتم برنامرو تغییر میدادم (PWMش رو میبردم بالا سرعتش زیاد شه :D ) بعد داشتم پروگرم میکردم صدامون کردن بعد من هول شدم باتری رو برعکس زدم (رو بردبرد پروگرم میکردیم اون موقع ) رگولاتور ترکید!! بعد من گفتم الان دیگه رامون نمیدن اینقد صدامون کردن نرفتیم همین طور که داشتم دنبال رگولاتور میگشتم که پروگرم کنم زدم زیر گریه!!
بعد همون روز اول روبات از رو میز افتاد نبشیش شکست با 123 چسبوندیم، روز بعدش تو فینال یه تست گرفتم بعد به داور گفتم خب آمادس این یکی رکورد باشه. بعد اومدم روشنش کنم نبشی از همون جا که شکسته بود شکست!! بعد این دوستم که با من اومده بود سر زمین (شراره) زد زیر گریه منم داد میزدم شقایق چسب چسب!! بعد شراره رفت که اون بتونه بیاد اومد داشتیم میچسبوندیم نبشیو که دست من چسبید به موتور تا جداش کنم پوست انگشتم کنده شد!! بعد من داشتم گریه میکردم شقایق رفت روباتو روشن کنه، بعد هی این داورا و تماشاچیا میخندیدن ما حرص میخوردیم!! یعنی یه وضعی بودا...!!
وقت شد بازم میام تعریف میکنم یکم روحیتون عوض شه!! :D
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

تو خوارزمی مرحله مقدماتی نوبت ما بود و خودمون داشتیم بیرون از سالن سنسورهای شارپ رو درست میکردیم که یکی از بچه های هاشمی نژاد زنگ زد:کجایید؟!؟!تیم بعدی شما هستید!زود بیاید تا چند ثانیه دیگه وقت شما شروع میشه!
ربات داشت پروگرام میشد من ربات رو گرفتم یک دستم و لپ تاپ رو دست دیگه و سیم پروگرامر رو پیچیدم دور گردنم و شروع کردم به دویدن،تو را هر کی منو میدید می خندید :-[ وقتی وارد سالن شدم داور داشت شمارش معکوس میکرد. تا خودو به زمین رسوندم وقت تموم شد داور منو تو زمین راه نداد و به خاطر چند ثانیه تاخیر ما رو از مرحله مقدماتی حذف کرد :(
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

آها یه خاطره بد دارم از نادکاپ:
رفتیم واسه مسابقه میکروموس بعد دوستم گفت تو لپ تاپتو نیار، من میارم
بعد از این که مسابقه تموم شد برگشتیم دیدم لپ تاپم نیست :-?? ... دیگه هم پیدا نشد ;D
10 دقیقه بعد هم گوشی یکی از بچه ها گم شد :))
یادش بخیر...
خاطره خوب ندارم اصن!
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

قبل از فرزکاپ ما رباتامون اماده نبود واسه همین روز قبل از مسابقات بچه ها گروهمون رفتیم کارگاه ، بعد موقع که کار تموم داشت میشد یکی از دوستان اومد امپر دستگاه رو ببره بالا زیادی پیچوند که یهو منبع قاطی کرد و هم کنبع سوخت هم pcb :-". طی همون روز pcb اون یکی روبات هم ترکید!شانس اوردیم 2 تا pcb زاپاس که البته زیاد درست حسابی نبودن پیچوندیم و رفتیم سرمسابقات!سر مسابقات pcb رو بستیم که بازم سر مسابقه تو یک چهارم با حلی 1 بازم یکی خراب شد ولی تا نیمه نهایی با چهار دونگه به زور کار کرد ولی دیگه نیمه نهایی ترکید!با زحمت یکی از دیروزیا رو درست کردیم ولی موقع بستن ربات یکی از دوستان سیم های موتور هر 2 ربات رو جابه جا اول تو فینال فک کردیم یا برنامه مشکل داره یا pcb.مثل بچه پررو ها حاضر به انصراف نشدیم تا اینکه با نتیجه ی غرور مندانه ی 46-1 شکست خوردیم!
البته در این مسابقات درس بزرگی گرفتیم و اونم این بود که این میکرو موتور ها و pcb ها و قطعاتش چه تحملی دارن.اخه نیمه ی دوم بچه ها بیکار شده بودن با اینکه فهمیدن مشکل از جا به جا یی سیمهاست به جای درست کردنش رو ربات باطری اضافه مینداختن و در اونجا به ما ثابت شد میکروموتور با باتری زیاد راحت نمیسوزه اخه دوستان به هر ربات حدود 46 ولت باتری پر وصل کردی بودن!
ولی خدایی کدومتون 46-1 باختین و واسه یه گل زدتون حسابی خوشحالی کردین هان؟ (این است استعداد بچه های حلی 4 >:D<)
بچه ها یه سوال رکورد بیشترین گل خورده در فوتبالیست دانش اموزی دست ماست دیگه :-[!
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

بله اینطور که معلومه دست شماست !!! البته خوارزمی دو سال پیش فرزانگان مشهد میتونست رکورد بیشتر از شما بذاره ! تا نیمه اول سی و سه تا خوردن از ما انصراف دادن !
 
  • لایک
امتیازات: N.Y.M
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

خب من یه خاطره دیگه ام تعریف کنم :)
عید بود ما همه ی کارامون یه دفعه ای ریخته بود به هم، یعنی بد شانسیِ به تمام معنا آورده بودیم. کامپسامون یه مشکلی داشتن که هنوزم کسی نفهمیده مشکلشون چیه!! اومدیم رو یه بردبرد کامپسرو چک کنیم . یه میکرو و یه ال سی دی بستم بعد اومدیم کامپسرو چک کنیم کلا رگولاتور نذاشته بودم بعد استادمون باتریو (16 ولت) زد به برد بعد ما (کلا 3 نفر بودیم من و شراره و استاد) هیچ کدوم حواسمون نبود که رگولاتور نداره برد. من یه لحظه دستمو گذاشتم رو میکرو دیدم چقد داغه!! بعد گفتم ای وای ییییی!!!! رگولاتور!!!!! اما کار از کار گذشته بود دیگه... کامپس...80 هزار تومن...!!!! اول هیچ کدوم هیچی نگفتیم (من و شراره) استاد گف چون منم حواسم نبوده پول کامپس جدید تقسم بر 3 (ما که قبول نکردیم اما چه استادd داریم ما؟!! ;D) بعد من نمیدونم چرا همین جوری الکی داشتم میخندیدم بعد یه دفعه زدم زیر گریه :(( :(( :((
شراره هم کم مونده بود بزنه زیر گریه [-( [-( [-(
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

به نقل از amnah :
قبل از فرزکاپ ما رباتامون اماده نبود واسه همین روز قبل از مسابقات بچه ها گروهمون رفتیم کارگاه ، بعد موقع که کار تموم داشت میشد یکی از دوستان اومد امپر دستگاه رو ببره بالا زیادی پیچوند که یهو منبع قاطی کرد و هم کنبع سوخت هم pcb :-". طی همون روز pcb اون یکی روبات هم ترکید!شانس اوردیم 2 تا pcb زاپاس که البته زیاد درست حسابی نبودن پیچوندیم و رفتیم سرمسابقات!سر مسابقات pcb رو بستیم که بازم سر مسابقه تو یک چهارم با حلی 1 بازم یکی خراب شد ولی تا نیمه نهایی با چهار دونگه به زور کار کرد ولی دیگه نیمه نهایی ترکید!با زحمت یکی از دیروزیا رو درست کردیم ولی موقع بستن ربات یکی از دوستان سیم های موتور هر 2 ربات رو جابه جا اول تو فینال فک کردیم یا برنامه مشکل داره یا pcb.مثل بچه پررو ها حاضر به انصراف نشدیم تا اینکه با نتیجه ی غرور مندانه ی 46-1 شکست خوردیم!
البته در این مسابقات درس بزرگی گرفتیم و اونم این بود که این میکرو موتور ها و pcb ها و قطعاتش چه تحملی دارن.اخه نیمه ی دوم بچه ها بیکار شده بودن با اینکه فهمیدن مشکل از جا به جا یی سیمهاست به جای درست کردنش رو ربات باطری اضافه مینداختن و در اونجا به ما ثابت شد میکروموتور با باتری زیاد راحت نمیسوزه اخه دوستان به هر ربات حدود 46 ولت باتری پر وصل کردی بودن!
ولی خدایی کدومتون 46-1 باختین و واسه یه گل زدتون حسابی خوشحالی کردین هان؟ (این است استعداد بچه های حلی 4 >:D<)
بچه ها یه سوال رکورد بیشترین گل خورده در فوتبالیست دانش اموزی دست ماست دیگه :-[!
من یه اعترافی کنم؟! اون موقع که pcbتون سوخته بود و زنگ زدین به استاد گفتین که pcbتون سوخته، استاد سر کلاس ما بود بعد ما هم طبق معمول درگیر کامپس!! کلا با اینکه میدونستیم تعداد تیما خیلی کمه اما یه جورایی مطمئن شده بودیم از همه می بازیم (کلا انقد ما روحیه و امید داشتم که اصن نمیشه توصیفش کرد!!) بعد ما خدا خدا میکردیم فقط بتونیم 1 گل به یه تیم (حالا هر تیمی!!) بزنیم ضایع نشیم (اعتماد به نفسو حال میکنی؟!) بعد ما که از صحبتای استاد با شما (یا یکی از هم تیمی هاتون) فهمیدیم pcb تون سوخته به شدت خوشحال شدیم!! <:-Pگفتیم حداقل میتونیم یه گل به اینا بزنیم!!
شرمنده!! ما اون موقع نمیشناختیمتون خب!! الان دیگه اینجوری نیستیما!! :-[
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یه نابود گر به اسم افشار سر بازی فینال سوکت هارو انگولک کرد (تو فرز کاپ) 46 تا خوردیم.بعدم منو تحریک کرد که ایراد از شارژ باتریه.
منه بیچاره هم حدود 40-50 ولت به خورد ربات بد بخت اونم با میکرو موتوره 600 RPM دادم. ;D
به همین دلیل تو ایران اپن نزاشتیم بیاد سره رباتمون!
به نقل از amnah :
ولی خدایی کدومتون 46-1 باختین و واسه یه گل زدتون حسابی خوشحالی کردین هان؟ (این است استعداد بچه های حلی 4 >:D<)
انصافا اینو خوب اومدی :))
*lily delicated: دو پست متوالی ادغام شدند، لطفا بیشتر به قوانین توجه کنید!
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

یه شبه روبات ساختیم و بعد شدیم 6 کشور
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

اولین مسابقه ای که ما دادیم خیلی باحال بود
خدایی روباتمون خیلی خوب بود ولی دوره ی حذفیش با یه پسره ای افتادیم که خیلی بزرگ بود! بعد خیلی رباتش قوی بود ینی تا داور سوت رو میزد این میومد جلو توپ رو میگرفت منو هل مداد از دروازه ی خودم مینداخت بیرون توپ رو گل میکرد!!!!!!!!!!!!!!
که البته من خودم شخصا زنگ زدم بهشون گفتم به قوانین اینو اضافه کنن!مگه مسابقه جنگجوئه؟!!!!!!بعدش دیگه از اون به بعد کلا هل دادن شد جزو قوانین ;D :> (خودمونیما!)
 
  • لایک
امتیازات: N.Y.M
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

سر روبات مین یاب بود مسابقمون
بعد رفتیم مسابقه بدیم...مین یابش اینجوری بود که باید یه خط رو میرفت مین ها رو تشخیص میداد
ما 10 دقیقه وقت داشتیم حدودا
اومدیم بیرون رو یه کاغذ با یه لنت تست کردیم سنسور ها رو
دقیقا رو 7seg از 0 تا 6 (هفت سنسورو بود روبات) رو دقیق نشون داد
رفتیم تو زمین گذاشتیم روباتو ... همون اول کاری کج رفت!!! ... کلا با تشخیص 2 تا مین رفتیم مرحله بعد
اونجا هم که با امتیاز جدید جمع شد و 1تا 3 نشدیم
این یه نمونه از وحشتناک ترین بدشانسی ها بود :-w
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

اولین و تنها خاطره من از رباتیک مسابقه فرزکاپ بود که خودتون درجریانش هستید... ;D هم تلخ بود هم شیرین... ولی تجربه قشنگی بود... حداقلش اینه که ی دید درست از مسابقات رباتیکو فضاش بدست آوردیم... اونهمه استرس ، اونهمه وقت گذاشتیم ، خوشحالم بودیم ولی اومدیم دیدیم اصن داستان چیزه دیگه ایه و بقیه انگار خیلی بیشتر وقت گذاشتنو خیلی کارشون درسته... #-o
یادمه رباتمونو 3 جلسه ای ساختیم که میشه حدودن 9 ساعته (البته نه مفیدا...) !!! روز مسابقه که اصن ی وعضی بود... همه بخاطر اتفاقایی که افتاده بود(...) عصبانیو ناراحت بودن...
رباتمون کلی ناامیدمون کرد ( اصن انتظار نداشتیم اونطوری شه ;)) ) ولی دوستان هم نامردی نکردنو کلی تشویق شدیم... ;D (لاک پشتو اینا...(اینا برا شما فانه بره ما خاطرست ;D )) بعد از اون مشتاقتر شدیمو اومدیم ایران اپن که ببینیم چجوریه؟ چه رنگیه؟ چه شکلیه؟ و اینا... که کلی خندیدیم با اون تشویقا و کل کلای بچه ها ...
نمیدونم کلن رباتیک خیلی قشنگو جذابه یا من خیلی دوسش دارم ... امیدوارم امسال اتفاقای قشنگ تری بیفته...

ب اینام میگن خاطره دیگه...نه؟؟؟
 
پاسخ : خاطرات تلخ و شیرین روباتیک!!

بهنرین دوران زندگیم حضور در مسابقات روباتیک بوده ...
 
Back
بالا