پاسخ : شعرهای مجتبی کاشانی - مدرسه عشق
ضرب المثل های دور ریختنی!
... ما در ادبيات روزمره ضرب المثل هايي را مرتبا تكرار مي كنيم و مورد استفاده قرار مي دهيم كه هيچ كدام به تنهايي كارايي خود را ندارند بلكه با دستاوردها و يافته هاي دانش امروز در مورد امكان و ظرفيت رشد و خلاقيت و تربيت پذيري انسان نيز منافات دارد و در واقع اينگونه ضرب المثل ها ارزش ها و پارادايم هاي ضد رشد و اصلاح و توسعه منابع انساني امروز هستند از اينرو در صدد اين امر برآمديم تا در طوفان هاي ذهني كه در جلسان عمومي و آموزشي و سمينارهاي مديريتي برگزار مي كنيم تعدادي از آنها را شناسايي و تحت عنوان ضرب المثل هاي دور ريختني و تاريخ گذشته از باغچه فرهنگي ذهن جامعه خارج كنيم .تا اين لحظه ليست مختصري از آنها بشرح زير است:
-خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شود
-تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است
-اصل بد نکو نگردد چونكه بنيادش بد است
-تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر
-نرود ميخ آهنين در سنگ
-گليم بخت كسي را بافتند سياه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد.
-هنر نزد ايرانيان است و بس
-اگر شريك خوب بود خدا براي خودش انتخاب مي كرد
-با يك گل بهار نمي شود
-يك دست صدا ندارد
-آب كه از سر گذشت چه يك ني چه صد ني
-چو فردا شود فكر فردا كنيم
-هرآنكس كه دندان دهد نان دهد
-ترك عادت موجب مرض است
-هركسي را بهر كاري ساختند
-كار هر بز نيست خرمن كوفتن -گاو نر مي خواهد مرد كهن
اما جالب اين است كه در مقابل مفاهيم سنتي مثل يك گل بهار نمي شود و يا يك دست صدا ندارد، چرا براي مقابله با آنها به ياد پيام هاي زيباي مولانا و سعدي و ديگران نمي افتيم مثلا حضرت مولانا مي گويد:
تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آيد
تو يكي نه اي هزاري تو چراغ خود برافروز
و يا اين شعر زيبا كه :
تو برگ به آب انداز كوچك مشمار آنرا
شايد كه نجات افتد زنبور غريقي را
يا سعدي كه به زيبايي سراييده است
طريق باديه رفتن به از نشستن باطل
كه گر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم
يا اين پيام مثبت و زيبا كه مي گويد " به جاي لعنت كردن بر تاريكي ، شمعي روشن كنيد".
"از نوشته های مهندس کاشانی"