قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هر چند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شد ای عشق! حلالت.

فاضل نظری
 
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت. دل نهادم به صبوری که جزین چاره ندانم...
 
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ...
 
بر کف دریا چو دیدم کاسه گرداب را
روشنم شد تنگ چشمی، لازم جمعیت است

صائب
 
ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ
ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ
ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ

پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق

هر کسی لایق آن نیست که بر دار شود
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
من بد آورده‌ی دنیای پر از بیم و امید
نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید


به کسی ندارم الفت، ز جهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی، سر بی‌کسی سلامت
(سعدی)
.
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
چه شوری بهتر از برخورد چشم ها باهم...
تماشا کن،
نگاهش را
اگر فهمید حاشا کن!

[فاضل نظری]
 
ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی‌تابی بسیار و دگر هیچ

عرفی شیرازی
 
مرگ انسان در جهان گاها نبود ِ نبض نیست
مرگ یعنی حال ِ من، با دیدن ِ انگشترش!

-مهدی صفری-
 
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند
( حافظ)
 
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان‌ها

سعدی
 
ای که نزدیک تر از جانی و پنهان زِ نگه
هجر تو خوشتَرم آید ز وصال دگران

اقبال لاهوری
 
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام
دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام

آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام

درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام

مولانا
 
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد / دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست / خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
 
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد...

حافظ
 
Back
بالا