قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع radiowavefm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیده ی عقل مست تو چرخه ی چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو به سر نمیشود...

مولانا
 
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
کاظم بهمنی
 
د‌ل های ما که به هم نزدیک باشن
دیگر چه فرقی می کند
که کجای این جهان باشیم
دور باش اما نزدیک
من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم
 
شبی در محفلی با آه و سوزی
شنیدستم که پیر پاره دوزی

چنین می گفت با سوز و گدازی
گِلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم

گرفتم آن گِل و کردم خمیری
خمیری نرم نیکو چون حریری

معطر بود و خوب و دلپذیری
بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

همه گِل های عالم آزمودم
ندیدم چون تو و عبرت نمودم

پو گِل بشنید این گفت و شنودم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم

و لیکن مدتی با گُل نشستم
گُل اندر زیر پا گسترده پر کرد
مرا با همنشینی مفتخر کرد

چو عمرم مدتی با گُل گذر کرد
کمال همنشین در من اثر کرد

و گر نه من همان خاکم که هستم
 
امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم …
و فردا بیشتر از امروز!
و این ضعف من نیست قدرت توست!
 
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر چه ناممکن بود ممکن شود

مولانا
 
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست
 
عشق را نمی توان شرح داد
بدون هیچ شکل و فرمی ست
عشق جسم نیست

عشق وارد زندگی مان می شود
درست از لحظه ای که متولد می شویم
از گهواره تا گور
عشق درون همه هست

عشق مانند یک شمع می سوزد
گاهی سوسو می زند و به لرزه می افتد اما هرگز نمی میرد

عشق می تواند تو را تهی کند
عشق می تواند تو را کامل کند
عشق می تواند تو را بسازد یا بشکند
عشق در روح توست

عشق در قلب توست
عشق در فکر توست
عشق جهانیست
و تمام جهان را احاطه کرده ست
مهم نیست کجا باشی
عشق زبانی همگانیست

عشق پیرامون توست
نمی توانی آن را ببینی یا لمس کنی
اما عشق در همه جا هست
 
گفتی از تو بگسلم دریغ و درد
رشته ی وفا مگر گسستنی ست؟
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی ست؟

فروغ
 
قلب من را در
عمیق ترین اقیانوس ها
مرتفع ترین کوه ها
و بلندترین درخت ها
خواهی یافت
من عاشق خورشیدم
و عاشق هر ستاره ای که در آسمان هاست
و عاشق این جهان زیبا
 
با آن که دلم از غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنینست، وصالش چونست؟
رودکی
 
اهل کجا بودنت مهم نیست
اهل و بجا بودنت مهم است
منطقه زندگیت مهم نیست
منطق زندگیت مهم است...
 
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من!محرمی و کار تمام است...

رهی معیری
 
آن را که به زلــف تــــــو دل آویخته باشــــد

گر ملک جهانش رود از دست٬ غمی نیست
 
آخرین بار
آخرین بار
آخرین لحظه ی تلخ دیدار
سر به سر پوچ دیدم جهان را
باد نالید و من گوش کردم
خش خش برگ های خزان را
باز خواندی
باز راندی
باز بر تخت عاجم نشاندی
باز در کام موجم کشاندی
گرچه پرنیان غمی شوم
سال ها در دلم زیستی تو
آه هرگز ندانستم از عشق
چیستی تو
کیستی تو


فروغ
 
Back
بالا