این هم یک مقدمه برای کتاب جدید تالکین به نم فرزندان هورین من تو مشهد خیلی دنبالش گشتم ولی چیدا نکردم اگر کسی جایی رو تو مشهد میدونه که این کتابو داره به من یه پ.خ بزنه باتشکر.
معرفی کتاب «فرزندان هورین»
نوشته: احسان محمدزاده
نام کتاب: فرزندان هورین[1]
نویسنده: جی.آر.آر.تالکین [2] و کریستوفر تالکین [3](تنظیم و ویرایش نهایی)
تصاویر: آلن لی[4]
ناشر:هارپرکالینز [5] در بریتانیا،انتشارات روزنه در ایران
چاپ اول: اردیبهشت 1388
مترجمین: رضا علیزاده و سید ابراهیم تقوی
مقدمه:
در این که کریستوفر تالکین برای پدرش وارثی شایسته است یا نه ، در میان دوستداران متعصب تالکین نظرات یکسانی وجود ندارد. اما پر واضح است که دستنوشتههای چاپ نشدهی تالکین بزرگ معدن طلایی بود و کریستوفر اقدام به گردآوری و انتشار آنها کرد. آخرین آنها کتاب فرزندان هورین است که کریستوفر تالکین وقایع و روند پیشروی داستان را از کتابهای سیلماریلیون، افسانههای ناتمام، تاریخ سرزمین میانه و بعضی دیگر از دستنوشتههای چاپ نشدهی پدرش به دست آورد. فرزندان هورین، طولانیترین داستان روایت شده در بلریاند.
همکاری نشر روزنه و رضا علیزاده، اتفاق خوشایندی برای طرفداران آثار تالکین بود. ترجمهای روان و نزدیک به متن و البته پویا که این صفت آخر را در ویرایشهای جدید کتاب ارباب حلقهها میتوان سراغ گرفت. حاصل این همکاری در راستای آثار تالکین شامل چاپ سهگانهی ارباب حلقهها و هابیت، سیلماریلیون، فرزندان هورین و اطلس سرزمین میانه شدهاست. ترجمهی مشترک علیزاده و تقوی از فرزندان هورین فتح بابی بود برای معرفی یک مترجم جوان و خوشآتیه که امید است در آینده کارهای بیشتری از او ببینیم.
تالکین و پسرش
پرفسور جان رولند روئل تالکین(1973-1892) یک نویسنده،شاعر، زبانشناس و استاد دانشگاه انگلیسی بود که عمدهی شهرت او به خاطر آثار فانتزیش هابیت، ارباب حلقهها و سیلماریلیون است.
پس از مرگ او، پسرش کریستوفر اقدام به گردآوری و چاپ کتابهایی بر پایهی دستنوشتههای پدر کرد که این نوشتهها تنها شامل دنیای آردا و سرزمین میانه نمیشوند و آخرین این آثار، افسانهی زیگورد و گودرون است، افسانههای مرتبط با اساطیر نورس.
کریستوفر که کوچکترین فرزند تالکین است، بیشتر به عنوان ویراستار آثار چاپ شده پس از مرگ پدرش و طراح نقشههای ارباب حلقهها شناخته میشود. او سالها به داستانهای پدرش گوش فراداد. تالکین در کودکی داستانهای بیلبو بگینز را براي فرزندانش تعریف میکرد(که به عنوان هابیت چاپ شد). سپس در نوجوانی و در طی 15 سال شکلگیری داستان ارباب حلقهها پیشنهادهای فراوانی برای بهتر شدن داستان به پدرش ارائه داد. او نقشههای پدرش را تصحیح کرد و قسمتهای از قلم افتاده و نادرست را اصلاح نمود.
عمده اشکالاتی که به کارهای او میگیرند، انتخاب خودسرانه بین نامهایی است که گاهی تالکین در داستانهایش تغییراتی در آنها دادهاست. رمزگشایی از این اسامی کاری دشوار بوده و شاید تنها از عهدهی کسی برمیآمد که تجربهی حضور در کنار تالکین در زمان تکامل داستآنها را داشتهاست.با تمام این اوصاف کریستوفر این را پذیرفته که گاهی در درک منظور پدرش به حدس و گمان متوسل شدهاست. کریستوفر سیلماریلیون را در سال 1977 چاپ کرد. او کار سختی برای تصمیم گیری درمورد نحوهی ارائهی مطلب داشت که با انتقادهای زیادی مواجه شد. در ادامه افسانههای ناتمام(1980) و دورهی 12 جلدی تاریخ سرزمین میانه را بین سالهای 1983 تا 1996 به چاپ رساند.
در آوریل 2007، کریستوفر کتابی جدید به نام فرزندان هورین را از پدرش چاپ کرد که تالکین پیش از رها کردنش آن را بین سالهای 1951تا1957 پیش برده بود.این کتاب یکی از قدیمیترین داستانهای تالکین است که اولین نسخهی آن به سال 1918 برمیگردد. بعضی بخشهای این داستان پیشتر در سیلماریلیون، افسانههای ناتمام و تاریخ سرزمین میانه چاپ شده بود. فرزندان هورین ترکیبی است از اینها و منابع دیگری که کریستوفر به آنها دستیابی داشتهاست.
در ماه مه 2009، انتشارات هارپر کالینز افسانهی زیگورد و گودرون را در قالب نظم، به کوشش کریستوفر تالکین به چاپ رساند.
فرزندان هورین در ایران:
پس از اعلام خبر انتشار کتاب توسط هارپر کالینز، برای طرفداران آثار تالکین سوالی مشترک پیش آمد: آیا کتاب چیز جدیدی برای ارائه دارد یا نه؟ فرآیند ترجمهی کتاب در ایران با روندی کند پیش میرفت و خبرهای ضد و نقیضی مبنی بر عدم تمایل رضا علیزاده، مترجم باسابقهی آثار تالکین به گوش میرسید. این در حالی بود که پس از اعلام نام سرفصلهای کتاب و انطباق آن با افسانههای ناتمام، این شایعه که کتاب چیز جدیدی برای ارائه ندارد بیشتر قوت گرفت. مدتی بعد ترجمهای از زبان آلمانی ارائه داده شد که به علت تغییر در نامها مورد اقبال عمومی قرار نگرفت. در این اثنا خبر ترجمهی مشترک رضا علیزاده و سید ابراهیم تقوی باعث خوشحالی طرفداران تالکین شد. ترجمهای که در اواسط اردیبهشت 1388، در نمایشگاه سالانهی کتاب تهران به همراه اطلس سرزمین میانه توسط نشر روزنه ارائه داده شد. قطع کتاب مانند آثار چاپ شدهی قبلی این نشر از تالکین بود و این بار به جای رضا عابدینی، طرح جلد را سید صدرالدین بهشتی انجام دادهاست. ترجمه لحن حماسی داستان را به خوبی انتقال میدهد اما به دلیل عدم ویراست مناسب، در بعضی قسمتهای کتاب یکدست نیست و البته غلطهای املایی و گاهی ویرایشی فراوانی دارد که امید است در ویرایشهای آینده این مشکلات هم تصحیح شود.
در مورد داستان:
"هورین تالیون[6] ، فرمانروای دورلومین[7] و برادر هور[8] بود از خاندان هادور [9] ." کسی که با این جملهی خبری نتواند ارتباطی برقرار کند، هنوز زود است این کتاب را به دست بگیرد. کتاب فرزندان هورین، به پیوست حدیث تور[10] و آمدن او به گوندولین[11] تکملهای است بر داستانهایی که در افسانههای ناتمام و سیلماریلیون خواندهایم و اینک در یک مجلد به چاپ رسیدهاست. این داستان استقامت هورین است در برابر مورگوت[12] بزرگترین ارباب تاریکی که سرزمین میانه به خود دیده و نفرینی که مورگوت بر او و فرزندانش مینهد. داستان گریز نافرجام تورین تورامبار [13] از تقدیر خود، تا آن که مقهور تقدیرش شد. داستان مورون[14] بانوی غمگین[15] و نیهنور[16] شوربخت. خوانندههای تالکین، اولین بار در کتاب ارباب حلقهها با تورین به عنوان یکی از یاوران الفها در دوران اول آشنا شدند. تنها یک نام بود و اسرارآمیز همانند نامهای زیادی که در سرتاسر کتاب از آنها استفاده شده بود. تاریخ بلریاند در دوران اول، سه داستان عمده داشت که در کتاب افسانههای ناتمام از بقیه داستانها کاملتر آمدهاند. داستانهایی مرتبط با دو نژاد انسانها و الفها. اولی قصهی تینوویل بود، آنچه در ارباب حلقهها، آراگورن در قالب داستان برن و لوتین برای هابیتها تعریف میکند و در سال 1917 نوشته شدهاست. دومی تورامبار و فوآلوکه یا تورین تورامبار و اژدها که احتمالا در 1919 یا پیشتر نوشته شدهاست. سومی سقوط گوندولین(17-1916). روند داستانها مسیر حرکتی بلریاند را از عزت به نکبت نمایش میدهند. تینوویل داستانی عاشقانه و جسورانه است که از موفقیت برن به عنوان یک انسان در برابر ارباب بزرگ تاریکی برای به دست آوردن یک سیلماریل حکایت میکند. آنچه ما به عنوان فرزندان هورین میخوانیم، پس از شکست نیرنایت آرنویدیاد روی میدهد که سرآغاز زوال بلریاند و سقوط پیاپی شهرهای بزرگ الفها است. قدرت مورگوت فزونی گرفته و به شومترین وجه ممکن از آن استفاده میکند. گوندولین آخرین امید الفهاست و سقوطش تیر خلاصی است بر پیکرهی الدار که اکنون پراکنده شدهاند.امیدهایی که به فراسوی دریاها معطوف شد.
خلاصهداستان:
به هنگام اتحاد مایدروس، هورین تالیون فرمانروای دورلومین و برادرش هور، خانوادههاشان را ترک میگویند و عازم نبرد میشوند. نبردی فاجعهآمیز که با کشته شدن هور و اسارت هورین به پایان میرسد. هورین معتمدی است که از جایگاه قلمروی مخفی گوندولین آگاه است و مورگوت برای بهدست آوردن اطلاعات از موقعیت آن بیتاب. پس ابتدا با تطمیع و سپس با تهدید خواستار این میشود که رازش را فاش کند اما با استقامت غیرمنتظرهی هورین مواجه میشود، انسانی که در برابر ارادهی یک والا مقاوت میکند. مورگوت که از هورین ناامید شدهاست او را چنین نفرین میکند: اندیشهی من بر سر تمام کسانی که تو دوستشان میداری همانند ابرتقدیر، سنگینی خواهد کرد و آنان را به تاریکی و نومیدی درخواهد غلتاند. آنگاه هورین را بر فراز تانگورودریم بر یک کرسی از سنگ نشاند تا از چشم ملکور، شاهد پلیدیای باشد که بر سر فرزندان و منتسبانش میآید. حال با تورین همراه میشویم، پسر هورین که مادرش مورون از ترس کشته شدن یا به بردگی کشیده شدنش او را رهسپار قلمروی پنهان دوریات و حلقهی محافظ ملیان میکند و خودش که نیهنور را باردار است، در برهتیل باقی میماند. تورین در بارگاه تینگول میبالد و از معارف الفی بهرهمند میشود. دوستی صمیمی چون بهلگ میابد و به فراخور اخلاق تندش یک دشمن. سرانجام او تبعیدی خودخواسته است و گریز، سرگشتگی و راهزنی و البته در تمام این اوقات، مبارزه علیه نیروهای شمال را فروگزار نمیشود. گروهی را در آمون رود گرد میآورد که باز هم پایداریشان دیری نمیپاید. تقدیر شوم او بر سر یار دیرینش بهلگ سایه میافکند و به غیر عمد، او را میکشد. پس آنگلاخل، شمشیر سیاه بهلگ را تصاحب میکند. با اندوه به همراه گویندور رهسپار نارگوتروند میشود. جایی که فیندویلاس، معشوقهی پیشین گویندور نسبت به او عشقی یکجانبه پیدا میکند و تورین به سبب تیغ سیاهرنگش که اینک گورتانگ مینامدش، مورمگیل لقب میگیرد. فرجام نارگوتروند در نبرد تومهالاد فرا میرسد و ارودروت و گویندور کشته میشوند. پس از سقوط دژ، زنان و اسرا توسط اورکها به سوی آنگباند رهسپار میشوند. تورین در پی نجات فیندویلاس به سوی دورلومین میتازد .پس از مراجعت به خانهی پدریش، متوجه میشود که مادرش و خواهری که هرگز ندیده در پی او عازم دوریات شدهاند. پس از گریز از دورلومین، در برهتیل خبر مرگ فیندویلاس به گوشش میرسد. در برهتیل میماند و به افلبراندیر میرود. در این زمان مورون و نیهنور بیطاقت میشوند و به همراهی مابلونگ، در طلب خبری از تورین راهی نارگوتروند میشوند. آنجا که اهریمنی چون گلائرونگ انتظارشان را میکشد. دختر در بند طلسم اژدها به فراموشی دچار میشود و جامهدران به سوی برهتیل میگریزد. تورین او را میابد و این بزرگترین چالشیاست که او با براندیر خواهد داشت چون هر دو خواستار ازدواج با دختر هستند. سرانجام تقدیر شوم ملکور رجهای نهایی را میبافد و پس از ازدواج تورین و خواهرش نیهنور، گلائرونگ آرامش را از بیشه و اطرافش میستاند. پس تورین عازم نبرد بزرگ زندگیش میشود. آنچه از پس میآید مرگ است و تباهی. خزندهی بزرگ آنگباند به دست بزرگترین سلحشوران آدمیان کشته میشود، اما در همان حال هم زهر خود را میریزد و نیهنور را از حقیقت آگاه میکند."تو را شادباش میگویم که سرانجام برادرت را یافتی و اینک او را بازخواهی شناخت: سپوزنده در تاریکی، ریاکار با دشمنان، بیوفا با دوستان، نفرین خویشان، تورین پسر هورین! اما بدترین کردار او را در اندرون خود مییابی."
دختر خود را به دست آبهای کابد ان آراس میسپارد. تورین، براندیر را که حامل خبر خودکشی نینیل و دلیل آن بود از خشم به قتل رساند و پس از آن که صحت خروج مادر و خواهرش از منهگروت را از مابلونگ شنید، به ضرب شمشیر خونریزش، گورتانگ، پیکر خود و همچنین شمشیرش را در هم شکست. چنین بود عاقبت فرزندان هورین. در ادامه هورین را آزاد کردند تا بر سر گور فرزندانش برسد. جایی که برای آخرین بار مورون را به قامت پیرزنی دید و سحرگاه پیکر در هم شکسته از اندوه او را نیز کنار گور پسرش دفن کرد.
پیوست کتاب درمورد تور، پسر یتیم هور و ریان است که چگونه در کنار الفهای خاکستری بالید و چه مسیری را طی کرد تا به وین یامار رسید و نشانههای رسالتش از جانب اولمو را یافت و راهنمایش را نیز که از خشم دریا، جان به در برده بود تا به مانند پدرش، رهسپار دروازههای مخفی گوندولین شود و در نهایت ورودش به شهر پرشکوه گوندولین با دروازههای افسانهایش.
در بخش یادداشتها شجره نامهی خاندان بئور و شهریاران نولدور به همراه شیوهی تلفظ صحیح برخی نامها آورده شدهاست. فهرست نامها و نقشهها هم به عادت مالوف این سری کتابها موجودند.
این کتاب فرزندان هورین این طور که شما نوشتی باید کتاب جلبی باشهواصلاًچرا دانلودش نمی کنی(البته اگه به حقوق قضایی این موضوع پایبند نیستی!من که خودم مخالفم)به هر جال پیداش کردی به ما هم بگو :)
کتاب تالکین از نظر من:
تلاشی برای ثبت و ضبط و مرتب کردن افسانه های نورث به نفع انگلوساکسونها!
بالاخره کم زبانشناسی نبوده تالکین!(چندتا زبون اختراع کرده؟ ۵-۶ تایی رو من تو نت دیدم!)
کتاب تالکین از نظر من:
تلاشی برای ثبت و ضبط و مرتب کردن افسانه های نورث به نفع انگلوساکسونها!
بالاخره کم زبانشناسی نبوده تالکین!(چندتا زبون اختراع کرده؟ ۵-۶ تایی رو من تو نت دیدم!)