به دنبال میراث نداشته

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,918
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

در رابطه با تار ترکی و بحثی که درجریان هست علاوه بر اون لینکی که دادید خب گفته های دیگری هم هست که میشه دید مثل این که برا کامل شدن اطلاعات بحث میذارم:

1-1649.jpg
تصویر اصلی تار ترکی​

جمهوری آذربایجان که البته اولین بار نیست ما رو مورد دستبرد تاریخی قرار میده قبل از این هم سابقه ثبت «تار»که یکی از آلات موسیقی اصیل ایرانیه رو به نام خودش داره.
اما:
ایران در سال 2009 پرونده‌ای را با عنوان ردیف‌های موسیقی ایرانی در یونسکو ثبت کرد. در آنجا درباره‌ی ردیف سازی توضیح‌های کاملی ارائه و مشخص شده است که در ردیف سازی، موسیقی ایرانی با سازهای تار‌، کمانچه‌، نی،‌ سنتور و دیگر ساز‌ها نواخته می‌شود. بنابراین سال 2009 در یک سند بین‌المللی در یونسکو، نام تار به‌عنوان سازی که موسیقی ایرانی با آن نواخته می‌شود‌، ثبت شده است.


و:

پرمون[nb]دکتر یدالله پرمون دبیرکل دفتر حفظ و احیا میراث معنوی و طبیعی ایران و رییس مرکز مطالعات منطقه‌یی میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی[/nb] بیان کرد: آنچه اکنون جمهوری آذربایجان ثبت کرده، بدون تردید تار آذربایجان است که برخی به آن «تار ترکی» هم می‌گویند. این تار از نظر ابعاد، شیوه‌ی ساخت‌، تعداد سیم‌ها،‌ پرده‌بندی،‌ شیوه‌ی اجرا و الحانی که با آن نواخته می‌شود، با تار ایرانی تفاوت چشمگیری دارد. بنابراین هرگاه کشوری یک پرونده را در مقوله‌ی میراث ناملموس ثبت جهانی می‌کند، به معنای این نیست که کشوری دیگر حق ندارد، برای ثبت جهانی همان میراث یا شبیه آن اقدام کند.

+مقایسه این دوتار با هم در شکل ظاهری :
هر دو نوع تار، از دو دهلیز (کاسه) تشکیل می شود. به دهلیز(کاسه) بزرگتر شکم و به دهلیز کوچکتر نقاره گفته می شود.
۱. در تار ترکی دهلیز (کاسه) بزرگتر، بیضی تخم مرغی شکل است و دهلیز کوچکتر، مقطع دایره ای شکل دارد. در تار فارسی هر دو دهلیز بشکل قلب (دل) می باشند که رو در روی هم قرار می گیرند.)
۲. دیواره بین دو دهلیز در تار ترکی، بصورت قائمه و در تار فارسی بصورت مورب ساخته می شود.
۳ .دسته تار ترکی اندکی عریض تر از تار فارسی ساخته می شود
۴. تار ترکی ۱۱ تا سیم و تار فارسی ۶ سیم دارد.
۵. تار ترکی را در موقع نواختن بر روی سینه، و تار فارسی را بر روی زانوی پا قرار میدهند.
کاسهٔ تار ایرانی بیشتر از کنده کهنه چوب توت ساخته می‌شود که هرچه این چوب کهنه تر باشد به دلیل خشک بودن تارهای آن چوب تار دارای صدای بهتری خواهد بود. پرده ها از جنس روده گوسفند تهیه میشود. دسته و پنجه معمولاً از چوب گردو. شکل کاسهٔ تار مانند دو دل به هم چسبیده و از پشت شبیه به انسان نشسته‌ای است. تار آذربایجانی شکل کمی متفاوتی دارد و سیم‌های آن بیشتر است. جنس خرک از شاخ بز کوهی است. در دو طرف دسته از استخوان شتر استفاده می‌شود

او با بیان این‌که ایران اکنون دو راه پیش رو دارد، توضیح داد: ایران می‌تواند پرونده‌ی مستقل خود را به‌عنوان «تار ایرانی» به یونسکو ارائه کند و هم می‌تواند در قالب یک پرونده‌ی چندملیتی با جمهوری آذربایجان و کشورهای دیگری که چنین سازی دارند شریک شود. در واقع، تصمیم‌گیری درباره‌ی این دو راه برعهده‌ی شورای سیاست‌گذاری ثبت جمهوری اسلامی ایران است که مشخص کند کدام‌یک از این دو راه به صلاح است.

بنظر من هم فرهنگ مشترک محسوب میشه و ما هم حق مصادره ی کامل اینجور موارد چند ملیتی (کاملا ممکنه باقیمانده های یه کشور تجزیه شده در بخش هایی از فرهنگشون با هم سهیم باشن) رو برای خودمون نداریم؛ مثل این میمونه اگه ایران به استاناش تقسیم بشه تهران نام ایران رو برداره چون مرکز بوده بخواد که کل فرهنگ ایران قبل تجزیه رو صرفا به خودش متعلق بدونه :-?

حالا سوال من اینه که چرا در این وضعیت کشور ما موضع سکوت اختیار کرده و از میراث معنوی خودش حفاظت نمیکنه؟
رییس مرکز مطالعات منطقه‌یی میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی در پاسخ به این‌که چرا ایران واکنشی نسبت به ثبت این پرونده نداشت تا دست کم این اثر با عنوان مشخص «تار آذربایجان» در فهرست میراث ناملموس یونسکو ثبت شود،‌ گفت: این کار را نمی‌توانستیم انجام دهیم؛ اول به این دلیل که ایران جزو کمیته‌ی ناظران است و نمی‌توانست درباره‌ی پرونده‌ها اظهار نظر کند. دیگر این‌که از نظر من به‌عنوان یک متخصص، وقتی جمهوری آذربایجان یک ساز را ثبت و در پرونده‌ی خود قید کرده که تار در ایران هم یکی از ساز‌های اصلی است، نشان‌دهنده‌ی گستره‌ی جغرافیایی ایران است و این‌که فرهنگ ایرانی به ورای مرزهای کشور نفوذ کرده است.آذربایجانی‌ها با آوردن نام تار و ایران در پرونده‌ی خود، معترف هستند که فرهنگ ما در کشور آن‌ها وجود داشته است.

×منبع برای متن کامل

#من صرفا در این موضوع خاص اظهار نظر کردم با کل بحث کاری ندارم و وقتش نیست تو بحث شرکت کنم خودتون ادامه بدید:د
 

NEO

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,368
امتیاز
5,899
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بوشهر
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

بحث ثبت کردن میراثی به نام کشوری دقیقا مشابه قانون کپی رایت ـه.
من یه مثال خیلی ساده میزنم.
یه شرکت ماشین سازی رو در نظر بگیر که برند ثبت شده و معتبری داره. در این مورد مثلا شرکت KIA و برند Pride .
ایران سالهاست که داره این مدل ماشین رو تولید میکنه و هر سال یه سری چیزها ازش کم میکنه و چیزای دیگه‌ای بهش اضافه میکنه.
مثلا شکل ظاهریش رو تغییر میده و امکانات فنیش رو دستکاری میکنه.
ولی آیا با وجود همه اینها، ایران صاحب قانونیه این برنده یا فقط با اخذ مجوز از شرکت اصلی فقط اجازه تولید اون رو داره؟
آیا ایران با وجود سابقه طولانیش در تولید این ماشین میتونه ادعا کنه که الان مالک این برنده و پراید یه برند بومیه؟
در رابطه با یه برند تاریخی هم همین موضوع مطرحه.
نمیشه با شاخ و برگ دادن و اضافه و کم کردن یک سری چیز اصل یه برند تاریخی رو به نام کشور دیگه‌ای قلمداد کرد.
به جوابی که سخنگوی خانه موسیقی، بیست روز بعد در جواب همین آقای یدالله پرمون میده دقت کن:

"سخنگوی خانه موسیقی با اشاره به جلسه‌ای که اعضای خانه با مسئولان میراث فرهنگی داشته‌اند، گفت: مدارک مستدلی درباره ایرانی بودن ساز تار ارائه کرده‌ایم و دست از پیگیری موضوع برنخواهیم داشت.

داریوش پیرنیاکان، سخنگوی خانه موسیقی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره جلسه‌ای که با نماینده ایرانی حاضر در جلسه یونسکو که در آن تار به نام کشور آذربایجان ثبت شده است، گفت: اعضای خانه موسیقی در جلسه‌ای که با یدالله پرمون، رئیس مرکز منطقه‌ای مطالعات پاسداری از میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی در ایران داشتند مدارک مستدلی را در مورد تار ایرانی ارائه کردند.

این موسیقیدان تاکید کرد: پس از ثبت تار ایرانی به نام کشور آذربایجان، چهارشنبه 6 دی‌ماه اعضای خانه موسیقی جلسه‌ای را با مسئولان سازمان میراث فرهنگی برگزار کرد که در این جلسه مدارک مستدلی از اینکه چگونه ساز تار به کشور آذربایجان رفته است، تحویل این مسئول دادیم.

وی افزود: این مستندات از جمله نوشته‌های نخبگان و هنرمندان آذربایجانی است که درباره چگونگی ورود تار به این کشور سخن گفته‌اند. البته چون باید یک بخش اداری و رسمی این موضوع را پیگیری کند و خانه موسیقی یک بخش خصوصی و مردمی است ما تنها می‌توانیم با ارائه مدارک و مستندات به سازمان میراث فرهنگی مشاوره بدهیم که این کار را کردیم.

پیرنیاکان با اشاره به اینکه سازمان میراث فرهنگی موظف است از میراث معنوی و مادی ایران حفاظت کند و در این مسیر باید از مشاوره کارشناسان تخصصی بهره ببرد، عنوان کرد: البته اهمال کاری از سوی مسئولان میراث فرهنگی بوده است که در آن زمان مدارک لازم را ارائه نکرده‌اند و تار به نام کشور آذربایجان ثبت شده است.

سخنگوی خانه موسیقی با بیان اینکه مسئولیت پیگیری این پرونده از سوی خانه موسیقی بر عهده اوست، اظهار کرد: مدارک به مسئول میراث فرهنگی تحویل داده شده و قرارست بعد از تعطیلات ژانویه مسئولان این موضوع را در یونسکو مطرح کنند و خانه موسیقی هم این پرونده را دنبال می‌کند. که اگر مساله حل نشد خودمان در خانه موسیقی مساله را از یونسکو پیگیری خواهیم کرد.

وی افزود: مقرر شد نماینده سازمان میراث فرهنگی اعتراض جامعه ایرانی را به یونسکو اعلام کرده و ثابت کند که خاستگاه اصلی ساز تار کشور ایران است و آنها را قانع کند.

پیرنیاکان درباره مستنداتی که خانه موسیقی به میراث فرهنگی ارائه کرده است، گفت: در این مستندات به نقل از هنرمندان آذربایجانی آمده است که اولین بار میرزا علی شیرازی از ایران تار را به" قره باغ" برده و در"شوشا" تار را تدریس کرده و بعدها تار به "باکو" برده شده است.

وی افزود: ستار تهرانی هم به همین صورت کمانچه را به آنجا برده و تدریس کرده و خصوصیات و تاریخ کامل این مسائل هم به خوبی در این اسناد ذکر شده است؛ این درصورتی است که کشور آذربایجان هم حدود 94 سال است که تاسیس شده و در این نوشته‌ها نیز نامی از کشور آذربایجان برده نشده است و تنها به شهرهای باکو و اران اشاره شده است.

سخنگوی خانه موسیقی در پایان عنوان کرد: تصاویر مینیاتورهایی که از عصر صفویان باقی مانده است نیز خود مدرکی برای اثبات ایرانی بودن اصالت ساز تار است. همچنین آقای دورینگ یکی از فرانسویانی که در ایران تحصیل کرده است عکسی از موزه لوور پاریس برای ما ارسال کرده که نشان می‌دهد سازی با شکل و شمایل تار در ایران وجود داشته است و بدین شکل مدارک مستدلی در این زمینه وجود دارد که اثبات می کند تار جزو میراث معنوی ایرانیان است."

حالا به قسمتی که خودت نقل قول کردی توجه کن:

ایران در سال 2009 پرونده‌ای را با عنوان ردیف‌های موسیقی ایرانی در یونسکو ثبت کرد. در آنجا درباره‌ی ردیف سازی توضیح‌های کاملی ارائه و مشخص شده است که در ردیف سازی، موسیقی ایرانی با سازهای تار‌، کمانچه‌، نی،‌ سنتور و دیگر ساز‌ها نواخته می‌شود. بنابراین سال 2009 در یک سند بین‌المللی در یونسکو، نام تار به‌عنوان سازی که موسیقی ایرانی با آن نواخته می‌شود‌، ثبت شده است.

قسمتی که قرمز شده به هیچ وجه ثابت نمیکنه که تار یه ساز ایرانیه و تنها این رو نشون میده که موسیقی ایرانی با تار نواخته میشه در صورتی که اصالت و خاستگاه تار به هیچ وجه مشخص نشده.
در واقع رییس مرکز مطالعات منطقه‌یی میراث فرهنگی خواسته اشتباه بزرگ خودش و سازمان میراث فرهنگی رو در کوتاهی در حفاظت از میراث تاریخی کشور رو اینطور توجیه بکنه.

او با بیان این‌که ایران اکنون دو راه پیش رو دارد، توضیح داد: ایران می‌تواند پرونده‌ی مستقل خود را به‌عنوان «تار ایرانی» به یونسکو ارائه کند و هم می‌تواند در قالب یک پرونده‌ی چندملیتی با جمهوری آذربایجان و کشورهای دیگری که چنین سازی دارند شریک شود. در واقع، تصمیم‌گیری درباره‌ی این دو راه برعهده‌ی شورای سیاست‌گذاری ثبت جمهوری اسلامی ایران است که مشخص کند کدام‌یک از این دو راه به صلاح است.

دقیقا مورد اختلافی هم همینه. بحث اینه که تنها یک عنوان برای تار وجود داره و اون هم تنها کلمه "تار" ـه.
در واقع خانه موسیقی و اونهایی که مخالف ثبت تار ترکی هستند این رو میگن که نه تار ایرانی و نه تار ترکی.
تنها تار که متعلق به کشور ایرانه.

گذشته از اون اگر ایران بخواد همچین طرحی رو ارائه بده به نوعی وجود تار ترکی رو هم تایید میکنه.
ضمن اینکه اگر بخواد مورد دوم رو هم عملی کنه خیلی ساده با مخالفت آذربایجان روبه‌رو میشه.


رییس مرکز مطالعات منطقه‌یی میراث فرهنگی ناملموس در آسیای غربی و مرکزی در پاسخ به این‌که چرا ایران واکنشی نسبت به ثبت این پرونده نداشت تا دست کم این اثر با عنوان مشخص «تار آذربایجان» در فهرست میراث ناملموس یونسکو ثبت شود،‌ گفت: این کار را نمی‌توانستیم انجام دهیم

برعکس!
اتفاقا کاملا میتونیم این اعتراض رو بکنیم و در جلسه‌ای که خانه موسیقی با میراث فرهنگی بعد از اظهارات عجیب و غریب پرمون داشته مقرر شده این اعتراض صورت بگیره:

"سخنگوی خانه موسیقی با بیان اینکه مسئولیت پیگیری این پرونده از سوی خانه موسیقی بر عهده اوست، اظهار کرد: مدارک به مسئول میراث فرهنگی تحویل داده شده و قرارست بعد از تعطیلات ژانویه مسئولان این موضوع را در یونسکو مطرح کنند و خانه موسیقی هم این پرونده را دنبال می‌کند. که اگر مساله حل نشد خودمان در خانه موسیقی مساله را از یونسکو پیگیری خواهیم کرد.

وی افزود: مقرر شد نماینده سازمان میراث فرهنگی اعتراض جامعه ایرانی را به یونسکو اعلام کرده و ثابت کند که خاستگاه اصلی ساز تار کشور ایران است و آنها را قانع کند."



منم صرفا نظرم رو درباره ایرانی بودن اصالت تار و جعلی بودن عنوان ترکی برای اون با دلایل مختلف در این پست و پست‌های پیشین گفتم و فکر نمیکنم دیگه موردی برای بحث کردن مونده باشه.
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

تاریخچه تار:

در مورد تاریخچه تار دو نظریه وجود دارد:

فرضیه موسیقی شناس ایرانی آقای روح الله خالقی و فرضیه پروفسور اللا زونیس استاد دانشگاه هاروارد

روح الله خالقی مینویسد:
به خاطر کمی و ضعف صدای تار کاسه آن را بزرگتر ساخته و روی آن پوست کشیده اند و با مضراب برنجی مینواخته اند تا صدای آن تقویت شود..تعداد سیمهای آن از سه تار اقتباس شده و بخاطر تقویت صدای آن از از یک جفت سیم سفید و یک جفت سیم زرد استفاده شده وو روی هم رفته پنج سیم داشته است. (روح الله خالقی سرگذشت موسیقی ایرانی،صفحه148 )
آقای خالقی بدون دستیابی به نقطه نظر مشخص در جای دیگری از کتاب خود مینویسد:

امکان دارد به گذشته ی این آلت موسیقی از روی اسناد دست نویس قدیمی موجود در قفقاز که خود صاحب انواع مختلف تار است دسترسی پیدا شود. (روح الله خالقی سرگذشت موسیقی ایرانی،صفحه 148 )

الا-زونیس عالم و موسیقی شناس آمریکایی که سالهای متمادی در ایران به بررسی موسیقی ایرانی اشتغال داشته ضمن تحقیق در خصوصیات تار در کتاب خود به نام موسیقی کلاسیک ایرانی نظری ای را مطرح می سازد به این عنوان که تار در عصر 18-17 از تکامل سایر آلات موسیقی موجود در ایران بوجود آمده است. (الا-زونیس موسیقی کلاسیک ایرانی هروارد 1973 صفحه 156 )

دسته تار و سیستم پرده های آن یادآور سه تار است که به زمانهای قدیم تعلق دارد لیکن از جمله تفاوتهای تار با سه تار این است که تار دارای دو کاسه است که برروی آنها پوست کشیده می شود در حالیکه سه تار اینچنین نیست.
این دو خصوصیت تنها در یکی از آلات موسیقی قدیمی ایرانی بنام قیچک وجود داشته اما دسته آن هم خمیده و کوتاه است.

دومین فرضیه این است که تار از قفقاز آمده است.(الا-زونیس موسیقی کلاسیک ایرانی هاروار 1973 صفحه 156)

از مطالب فوق چنین بر می آید که آقای خالقی تار را شکل تکامل یافته سه تار می داند و معتقد است که تار از سه تار اقتباس شده است.با آنکه در میان تار و سه تار وجود تشابهی از جمله درازی و راست بودن دسته و همچنین کثرت پرده های آن وجود دارد با آنهمه نمیتوان گفت که تار از سه تار بوجود آمده است زیرا تشکیلات کلی تار از جمله دو کاسه ای بودن و قسمت سر آن(جای اتصال سیم ها به گوشی ها) با سه تار فرق کلی دارد .خصوصیات فردی در تشکیلات تار به گونه ای است که با سه تار قابل مقایسه نیست.

موسیقی شناس مشهور فرانسه و نوازنده و استاد تا پروفسور ژان-دورینگ در مورد تار تحقیقاتی به عمل آورده و در کتاب خود به نام موسیقی ایرانی و تکامل آن ضمن مرجعه به منابع قدیمی مینویسد:
تار از نظر هماهنگی سیم ها با رباب نزدیکی دارد و این آلت همیشه در قفقاز بوده و از آنجا در اواخر قرن هجده به ایران آورده شده است.(ژان-دورینگ. موسیقی ایرانی و سیر تکامل آن .پاریس1984 ،صفحه 47)

با توجه به نظریات این سه تن از موسیقی شناسان (روحالله خالقی: تار قفقاز صاحب انواع تار است. الا-زونیس:تار از قفقاز آمده است. ژان دورینگ:تار همیشه در قفقاز بوده) به این نتیجه میرسیم که منظور از قفقاز آذربایجان می باشد زیرا در قفقاز فقط آذربایجان صاحب انواع مختلف تار میباشد.
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از علیرضا! :
پس اینکه تاریخ رو جعل کردن و اسم سرزمین عوض کردن و اینا همش اشتباهه

من اطلاعات زیادی در مورد تار و اینا ندارم اما در مورد این قسمت بحث باید بگم اتفاقا توو همه ی منابع تاریخی اسم قسمتای شمای رود ارس «آلبانیا» و سپس «اران» بوده و نام «آذربایجان» به قسمتای جنوبی رود ارس گفته میشده. (با گوشی اومدن فعلا نمیتونم لینک بدم.) آذربایجان به تحریک شوروی و برای بدست آوردن آذربایجان ایران این تحریف تاریخی رو انجام داده.


*******​

و اما موضوع اصلی تاپیک؛ به نظر من بهترین راه برای حفظ میراث فرهنگی مون، آشنایی کامل مردم و حتی الامکان استفاده از اوناست. و اینکه این مالکیت در سطح جهانی نشون داده بشه و درموردش تبلیغ بشه. مثلا همه ی دنیا ابن سینا رو به پزشکی ش میشناسن اما توو دانشگاهای ما چند واحد به دانشجوهای پزشکی کتابای ابن سینا تدریس میشه؟
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از ارنواز :
من اطلاعات زیادی در مورد تار و اینا ندارم اما در مورد این قسمت بحث باید بگم اتفاقا توو همه ی منابع تاریخی اسم قسمتای شمای رود ارس «آلبانیا» و سپس «اران» بوده و نام «آذربایجان» به قسمتای جنوبی رود ارس گفته میشده. (با گوشی اومدن فعلا نمیتونم لینک بدم.) آذربایجان به تحریک شوروی و برای بدست آوردن آذربایجان ایران این تحریف تاریخی رو انجام داده.

مراجعه به این تاپیک قسمت محدوده آذربایجان:
http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,104460.0.html
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از علیرضا! :
مراجعه به این تاپیک قسمت محدوده آذربایجان:
http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,104460.0.html
بله من این قسمت رو خوندم اما مدارک زیادیم وجود داره که حرف منو نایید میکنه. مقلا شما به متن معاهدات گلستان و ترکمانچای نگاه کنید؛ تمام این مناطق اون زمان به روسیه واگذار شده و اسامی تک تک سرزمین ها دکر شده اما اسمی از «آذربایجان» برده نشده. این خودش یه مدرکه که سرزمین های شمالی رود ارس به این نام خونده نمیشدن.
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

در منابع قدیمی کاملا مشخصه که آذربایجان شامل چه سرزمین هاییه.

فکر کنم همون منابع واسه اثبات اینکه سرزمین های شمالی رود ارس هم آذربایجان نام داشته کافیه...
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از علیرضا! :
در منابع قدیمی کاملا مشخصه که آذربایجان شامل چه سرزمین هاییه.

فکر کنم همون منابع واسه اثبات اینکه سرزمین های شمالی رود ارس هم آذربایجان نام داشته کافیه...

برفرض که بپذیریم حرف شما درسته. پس سرزمین «ارّان یا آلبانیا» که توو همه منابع نام برده شده، کجای جهان واقع شدند؟! :)
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

ایالتی از آذربایجان بوده...
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از علیرضا! :
ایلتی از آذربایجان بوده...

آذربایجان کشور مستقلی نبوده که ایالت داشته باشه.
مدرک بیارین.
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از ارنواز :
آذربایجان کشور مستقلی نبوده که ایالت داشته باشه.
مدرک بیارین.

به هر حال افرادی که از آذربایجان بودن حکومت مستقل تشکیل دادند که...مثل آق قویونلو ها،قره قویونلو ها،صفویان،افشاریان و...

از دربند تا زنگان هم معلومه که کجا هارو شامل میشه!هم قسمت بالای رود ارس و هم قسمت جنوبی آن...


در «برهان قاطع» در مورد رود ارس چنين آمده است: رودي است که بين آذربايجان و اران جاري است. ولي باز در همان کتاب در جلد اوّل صفحه ۹۶ آمده است: اران نام ولايتي است از آذربايجان که گنجه و بردعه از اعمال آن است.
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

به نقل از علیرضا! :
به هر حال افرادی که از آذربایجان بودن حکومت مستقل تشکیل دادند که...مثل آق قویونلو ها،قره قویونلو ها،صفویان،افشاریان و...

از دربند تا زنگان هم معلومه که کجا هارو شامل میشه!هم قسمت بالای رود ارس و هم قسمت جنوبی آن...


در «برهان قاطع» در مورد رود ارس چنين آمده است: رودي است که بين آذربايجان و اران جاري است. ولي باز در همان کتاب در جلد اوّل صفحه ۹۶ آمده است: اران نام ولايتي است از آذربايجان که گنجه و بردعه از اعمال آن است.

شما توو گوگل بزنید و مقاله ی «از ارّان تا آذربایجان» عنایت الله رضا رو بخونید. کامله.
امیدوارم قانع شده باشید. بهتره موضوع اصلی تاپیک ادامه پیدا کنه..
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
پاسخ : به دنبال میراث نداشته

حوصله ویرایش ندارم


عنايت اله رضا نويسنده کتاب «آذربايجان و اران» که عضو حزب توده ايران و مخالف رژيم پهلوي بود در سال ۱۳۲۵ به شوروي گريخت و در دانشکده حزب کمونيست آن کشور به تحصيل پرداخت. در سال ۱۳۳۶ به کشور مائوئيستي چين رفته در آن کشور اقامت گزيد, امّا به زندگي در کشور مائو و ايدئولوژي مائوئيستي نيز رضايت نداد و بار ديگر به شوروي برگشت. در نهايت دشمن رژيم پهلوي در سال ۱۳۴۸ به ايران برگشت و به تدريس در دانشگاهها پرداخت !
وي در سال ۱۳۶۰ به نوشتن کتاب «آذربايجان و اران» اقدام نمود تا ثابت کند در طول تاريخ, اران منطقه اي بوده است جدا از آذربايجان و نام آذربايجان هيچوقت شامل شمال رود ارس نبوده است ![13]
وي در مورد نوشته ياقوت حموي در معجم البلدان چنين نظر مي دهد:
«ياقوت حموي که به سدة هفتم هجري مي زيسته در کتاب «معجم البلدان» پيرامون اران چنين نوشته است «اران نامي است ايراني, داراي سرزميني فراخ و شهرهاي بسيار که از آنها جنزه است و اين همان است که مردم آن را گنجه گويند و بردعه و شمکور و بيلقان. ميان آذربايجان و اران رودي است که آن را ارس گويند. آنچه در شمال و مغرب اين رود نهاده است از آن اران و آنچه در سوي جنوب قرار گرفته است از آن آذربايجان است.» از اين نوشته به صراحت مي توان دريافت که آذربايجان در جنوب و اران در شمال رود ارس نهاده شده است و بدين روال معلوم مي شود که سرزمين اران نام آذربايجان نداشته است.».[14]
با توجه به اين نوشته معلوم مي گردد, عنايت اله رضا قسمتي را که به اهداف او نزديک بوده از معجم البلدان ياقوت حموي انتخاب و با تحريف زيرکانه بر آن استناد کرده, و از قسمت ديگر معجم البلدان که مخالف اهداف وي است و «اران» در داخل خاک آذربايجان قيد شده است حرفي به ميان نياورده و با بي اعتنايي از کنار آن گذشته است؟ !
ياقوت حموي در قسمت ديگر معجم البلدان و چند صفحه بعد از سطوري که به وسيلة عنايت اله رضا و با تحريف, نقل شده, سرحد آذربايجان را چنين قيد کرده است: «. . . وحد اذربيجان برذعـه مشرقاً, الي ارزنجان مغرباً, و يتصل حدها من جهـه الشمال ببلاد الديلم و الجيل و الطرم. . . »[15]
(. . . سرحد آذربايجان در مشرق از بردعه [پائين رود کر و شمال رود ارس] شروع و در مغرب تا ارزنجان [از شهرهاي ترکيه امروزي] مي رسد. از شمال به بلاد ديلم, گيلان و طارم متصل است. . . ).[16]
ياقوت حموي شهر بردعه را که در شمال ترين منطقه اران و زير رود کُر و نزديک کوههاي قفقاز است «آخر آذربايجان» به حساب آورده است که دليل بر ناميده شدن شهرهاي شمال ارس تا نزديکيهاي کوه قفقاز از آن جمله مناطق اران (بين رود کُر ارس), و شهرهاي جنوب رود ارس شامل استانهاي آذربايجان شرقي, غربي, اردبيل و زنجان تا مرز ديلم و گيلان به نام « آذربايجان» است و متناقض با ادعاي عنايت اله رضا !
عنايت اله رضا همچنين نوشته ياقوت حموي را در معجم البلدان که «شرق» رود ارس را متعلق به آذربايجان دانسته نه جنوب آنرا, تحريف کرده و نوشته است: «. . . آنچه در سوي جنوب قرار گرفته است از آن آذربايجان است.»! در حالي که نوشته ياقوت چنين است:
« و بين آذربيجان و اران نهريقال له الرس کلما جاورهُ من ناحيه المغرب و الشمال نهر من اران و ماکان من جهـه المشرق فهو من آذربيجان.»[17] (بين آذربايجان و اران رودي است که الرس [ارس] ناميده مي شود, کليه مناطق غرب و شمال اين رود متعلق به ارّان و قسمت شرق آن مال آذربايجان است).
هدف عنا يت اله رضا از تحريف اين قسمت نوشته ياقوت حموي از آنجا ناشي مي شود که, چون شرق رود ارس و قسمت مهمي از منطقة مغان در حال حاضر جزء خاک جمهوري آذربايجان است, وي خواسته است بگويد هيچ قسمتي از مناطق آذربايجاني که در معجم البلدان بدان اشاره شده است. در داخل خاک جمهوري آذربايجان فعلي قرار ندارد !
عنايت اله رضا قسمت ديگر نوشته ياقوت حموي يعني «اران نامي است ايراني» را هم تحريف کرده است.
چه, ياقوت حموي نوشته است: «اران نام غير عربي است»[18] و ننوشته است نام ايراني است. در حاليکه بعضي از مورخين معاصر نظر داده اند که «اران» نام ترکي است, بعضي ها آنرا بر گرفته از زبانهاي قديمي و بومي منطقه قفقاز مي دانند و بعضي ها هم آنرا از منشاء ايراني دانسته اند.[19]
ياقوت حموي, در ادامة توضيح سرحد آذربايجان مي نويسد: «. . . اين [آذربايجان] مملکت بزرگي است. در ميان شهرهاي مشهور آذربايجان تبريز بزرگترين شهر و پايتخت فعلي آن است, در زمانهاي قديم پايتخت آذربايجان مراغه بوده است؛ خوي, سلماس, اورمو, اردبيل, مرند و . . . در رديف شهرهاي آذربايجان است. آذربايجان مملکت وسيع و دولت بزرگي است, اينجا سرزمين کوهستاني است. در اين سرزمين قلعه هاي متعدد و باغهاي بيشماري موجود است, من در هيچ جا به اندازة اين سرزمين چشمه و رودخانه نديدم. کسي که در اين سرزمين سياحت مي کند نيازي به بر داشتن ظرف آب نمي بيند چرا که در همه جا آب در زير پاي او جاري است و اين آب خنک, گوارا و سالم است.».[20]
در همين کتاب وقتي صحبت از «ارّان» مي شود چنين مي نويسد:
«ارّان» نام ولايتي است وسيع, که شهرهاي زيادي دارد از جملة اين شهرها, جنزه است که مردم عادي آنرا «گنجه» مي نامند. بردعه, شمکور و بيلقان از شهرهاي آن است.».[21]
ياقوت وقتي از شهر بردعه که در داخل ولايت اران و در منتها عليه شمال آن است سخن مي گويد مي نويسد:
«بردعه شهري است در انتهاي خاک آذربايجان»[22]
از اين نوشته ياقوت چنين دريافت مي شود در عين حاليکه «بردعه» جزء شهرهاي ولايت اران است و در شمالي ترين محدودة اين ولايت قرار دارد, شهر سرحدي مملکت آذربايجان نيز هست. و اين موضوع دليل بر اين حقيقت مي باشد که ولايت ارّان علاوه بر اينکه همسايه ولايت آذربايجان است خود جزئي از مملکت آذربايجان و يکي از ولايات آن به شمار مي رود !
اگر ولايت ارّان جزء مملکت آذربايجان به حساب نمي آمد و ولايتي جدا, همطراز و همساية آذربايجان محسوب مي شد دليلي نداشت که ياقوت حموي شهر بردعه را که در شمال ترين قسمت ولايت ارّان است و از شهرهاي اين ولايت به حساب مي آيد آنرا «انتهاي خاک آذربايجان» بشمارد ! از طرف ديگر, اگر ولايت ارّان و شمالي ترين شهر آن «بردعه» جزء خاک آذربايجان محسوب نمي شد بايد شمال ترين سرحد آذربايجان رودخانة ارس مي شد نه شهر بردعه ! همانطوريکه وقتي آذربايجان به عنوان يک ولايت و همسايه اران به حساب مي آيد ياقوت حموي رودخانة “الرس” (ارس) را به عنوان رود مرزي بين اين دو ولايت معرفي مي کند ولي وقتي آذربايجان به عنوان مملکت در نظر گرفته مي شود ولايت اران در داخل و در محدودة اين مملکت قرار مي گيرد!
بدين صورت مشخص مي شود: نام «آذربايجان» علاوه بر اينکه نام مملکتي بوده که ولايت اران و شيروان در داخل آن قرار داشته, نام ولايتي هم به حساب مي آمده که شهرهاي جنوبي رود ارس تا انتهاي زنجان و همدان و حتي اراک از بلاد آن محسوب مي شده است.
 

əlireza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,969
امتیاز
8,895
نام مرکز سمپاد
..
شهر
..
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
---
به دنبال میراث نداشته

پست دادن در این تاپیک بعد از دو سال :|

تمام نظرات خودم درباره تار و موسیقی رو در پستهای گذشته رو پس میگیرم :-"

یک چند وقتی هست میخواستم به حرف‌های استاد داریوش پیرنیاکان جواب بنویسم بعد به خودم گفتم که من کی باشم بخوام به حرف‌های استاد جواب بدم!به هرحال تصمیم گرفتم با دانسته‌های ناقص خودم یه چیزی بنویسم.


به نظرم اطلاق لفظ "ایرانی" به یک آلت موسیقی که در میان اقوام خاص در کشور رواج داشته از اولش اشتباه بوده.تار ایرانی،سه‌تار ایرانی،کمانچه ایرانی و... اینها واژه‌های نامانوسی برای من بوده همیشه.در پس اینها هم همیشه "موسیقی اصیل ایرانی" وجود داره.سوالی که برای من همیشه بوجود میاد این هست که چه چیزی اصیل و ایرانی هست و چه چیزی اصیل و ایرانی نیست؟!احتمالن هرکسی که زورش بیشتره فرهنگ معنوی اون ایرانی و اصیل هست و مال بقیه نیست:-" مقامات موسیقی خراسانی،دوتار خراسانی،تار و کمانچه آذربایجانی و... چی هستند پس!احتمالن آلات موسیقی و موسیقی نواحی و محلی ایران :-"

هیچ کسی نمی‌تونه بگه که تار،کمانچه،قانون،مقامات و... مال من هست.موسیقی مقامی و سازهایی که با اون موسیقی مقامی نواخته و اجرا میشه مختص یک کشور و یا یک گروه نیست.علی رغم همه شباهت‌ها، تفاوت‌های زیادی هم بین اون‌ها هست.نهایتا می‌شه ادعا کرد که مثلا تار آذربایجانی و مقامات آذربایجانی میراث معنوی مردمان آذربایجان هست.نمیشه گفت مقامات فقط مخصوص مردم آذربایجان(یا ایران یا اعراب و یا...) هست.

اگر "تار" ترکی است چرا از مقام‌های موسیقی ایران استفاده می‌کنند؟

وی درباره این نکته که مسئولان کشور آذربایجان مدعی هستند ساز تار ترکی را به ثبت رسانده‌اند، گفت: تبدیل شدن تار ایرانی به ترکی یک جعل تاریخی است. این ساز از ایران به جمهوری آذربایجان رفت و با برداشتن ربع پرده‌ها و کمی تغییر شکل، عنوان ساز ترکی را بر تار گذاشتند. حال سئوال من این است اگر این ساز ترکی است چرا از مقام‌های موسیقی ایران و دستگاه‌های این موسیقی استفاده می‌کنند.

منظور استاد از "مقام‌های موسیقی ایران" کدام مقام‌ها است؟آیا از نظر استاد مقام‌های موسیقی خراسانی،عربی،گیلکی و آذربایجانی هم ایرانیه؟و یا فقط مقام‌های رایج که خوانندگان می‌خوانند و نوازندگان می‌نوازند ایرانیه؟!احتمالن منظور استاد از "مقامات ایرانی" همون مقامات موسیقی فارسیه که اونها به دلیل داشتن قدرت،مدیا و... اون رو به عنوان "مقامات ایرانی" قالب کردند.تفاوتهای تار شیرازی با تار آذربایجانی رو هم دوستمون در این تاپیک به اون اشاره کردند.

یک سوال از استاد پیرنیاکان.اگر کشور ترکمنستان یا ازبکستان دوتار رو در یونسکو ثبت می‌کردند(شاید هم ثبت کرده باشند) بازهم همین موضع رو می‌گرفتند؟به نظر من نه!منشا تفکرات استاد افکار پوسیده ای هست که دیگه تاریخ مصرفش گذشته.بهتر هست استاد درگیر افکار پوسیده و نژادپرستانه نشن.

سوال دیگر از استاد پیرنیاکان و مسئولین کشور:
چرا مسئولین کشور برای ثبت تار آذربایجانی،کمانچه آذربایجانی،مقامات آذربایجانی و... به عنوان میراث معنوی مردم آذربایجان همراه با کشور آذربایجان هیچ اقدامی انجام ندادند؟مگر آذربایجانی‌ها فقط در کشور آذربایجان زندگی می‌کنند؟مگر ما شهروند این کشور نیستیم؟چرا مسئولین برای ثبت دوتار به عنوان میراث معنوی ترکمن‌ها و خراسانی‌ها همراه با کشور ترکمنستان هیج اقدامی انجام ندادند؟مگر تُرک‌های خراسان و ترکمن‌ها شهروندان این کشور نیستند؟همینطور برای کردها،عرب‌ها،بلوچ‌ها و...
تا به حال چه کارهایی برای رشد و اعتلای و شناساندن فرهنگ‌ معنوی تُرک‌ها،کُردها،عرب‌ها و... در این کشور انجام شده؟

به نظر میاد دیگران "به دنبال میراث نداشته" اند.کسانی که قصد دارند سایر مردمان رو لِه کرده و فرهنگ معنوی اونهارو صاحب بشن.
 
بالا