شعرای بچگیمون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع vahidd
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : شعرای بچگیمون

عروسك قشنگه من مخمل پوشيده ...
تو رخته خواب مخملش آبي پوشيده عروسك من چشمات واااا كن وقتي كه شب شد اون وقت لالا كن آب بازي نه! توپ بازي نه! طناب بازي كن!!!!!
من خيلي اين شعر و دست داشتم!
باز تلفن زنگ مي زنه تو گوشم آهنگ مي زنه من گوشي رو بر مي دارم مي گم الو سلام دارم !
بابا جونم پداش مياد صداي خنده هاش مياد ....
بقيه شو يادم نيست ولي اينم خيلي دوست داشتم!

بازم آقا خرگوشه رسيد به بچه موشه موشه پريد تو سوراخ خرگوشه گفت آخ!
وايسا وايسا كارت دارم من خرگوش بي آزارم!

يا يكي ديگه!
آليسا آليسا جينگلي آليسا البته اين بازي فقط مخصوص دخترا بود يادم نمي ياد پسرا همچين بازي هايي بكنن!!!!!!1
من خيلي از شعرام و بلدم و نوشته هاشون رو دارم!!!!!!خيلي هم دوسشون دارم!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از asemon :
عروسك قشنگه من مخمل پوشيده ...
تو رخته خواب مخملش آبي پوشيده عروسك من چشمات واااا كن وقتي كه شب شد اون وقت لالا كن آب بازي نه! توپ بازي نه! طناب بازي كن!!!!!

ورژن ما میگفت "عروسک قشنگ من آبی پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده عروسک من چشماتو وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن "

;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

اهويي دارم خوشگله فرار كرده زدستم/دوريش برايم مشكله كاشكي اونو ميبستم/ اي خدا چي كار كنم؟ اهومو پيدا كنم./ واي چه كنم واي چه كنم كجا اونو پيدا كنم/ كاشكي اونو ميبستم.كاشكي اونو ميبستم.
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

گاومو بده نمیدم گاومو بده نمیدم اون گاو خوشگلمو بده نمیدم نمیدم نمیدم
البته به جای گاو یه کلمه دیگه میگفتیم فک کنم:دی
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از peg0a2h1 :
ورژن ما میگفت "عروسک قشنگ من آبی پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده عروسک من چشماتو وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن "

;D
لباسه عروسکه قرمز نبود؟! :دی


"آفرین 100 آفرین 1300 آفرین فرشته ی روی زمین یواش برو نخوری زمین از پله های زیر زمین زیر زمینش موش داره هزار تا خرگوش داره!!"

از همون دوران طفولیت هم شعر ابر چرتی بود به نظرم!! :دی
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یادش بخیر
من عروسک و خیای دوس داشتم و میخوندم.با توپ من :دی
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یه توپ دارم قلقلیه سرخو سفید قلقلیه
میزنم زمین قلقلیه نمیدونی تا قلقلیه
من این توپو قلقلیه مشقامو خوب قلقلیه
بابام بهم قلقلیه یه توپه قلقلیه
حالا
اتل متل قلقلیه گاو حسن قلقلیه
نه شیر داره قلقلیه شیرشو بردن قلقلیه
یک زنه قلقلیه اسمشو بذار قلقلیه
دور کلاش قلقلیه هاچین و واچین قلقلیه
یه پاتو ورچین(!) قلقلیه
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از Dokhtare ariyaE :
یه توپ دارم قلقلیه(املا؟!) سرخ و سفید و آبیه می زنم زمین هوا میره نمی دونی تا کجا می ره من این توپو نداشتم مقشامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد یه توپ قلقلی داد!!!
شنگول منگول ! :)) حنایی ! ( یه کتاب داشتان بود دقیق یادم نی این تیکشو خیلی دو3 داشتم ( البته بقیه میگن که دو3 داشتی ! ) حنایی گفت تو دیدی ؟! یا از کسی شنیدی ؟! :)) )
اتل متل !
حسنی ( انواع ورژناش ! )
یه عالمه کتاب شعر و داستان داشتم ( تا 3-2 سال پیش همش تو چنتا کارتون بود الان دیگه نمی دونم کجاس )
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

خبر خبــــر يه آهو رفته به قله ي كوه
خالي شده جاي اون تو جنگلاي انبوه

خبر خبر يه بچه گم شده توي كوچه
ردشو پيدا كردن تو لونه ي يه مورچه

خبر خبر از پيله در اومده يه شاپرك
همگي با هم بگين تولدش مبارك

خبر خبر يه گردو دوست شده با يه بادوم
شبا براش مي خونه لالايي اروم آروم

خبر خبر يه پولك گم شده توي دريا
صاحب اون هركي هست بياد پيش ماهيا


و

لي لي لي لي لي
علي كوچولو
خونشون در داره
در خونشون كولون داره
حياط داره
ايــــوون داره
حياطش باغچه داره
باغچه ي پر غنچه داره
لاي
لاي
لــــــاي!

و

مداد مداد مداد رنگي
چه نقشه ي قشنگي
كي كشيده كار كيه
چه نقاش زرنگي
كار كار نقاش كوچولوس
اين خونه هم خياليه
پنجره هاش جادوئيه راستي كه خيلي عاليه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او
با اين خونه و با اون خونه يه شهر زيبا مي كشه هرچي كه كم داشته باشه با كمك ما مي كشه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او
تو اين شولوغ پولوغيا نكنه يه بچه گم بشه
براي پيدا كردنش پليس شهرو مي كشه
نكنه يه وقت تو شهر ما آتيش سوزي به پا بشه ...
فوري و بي معطلي آتيش نشوني مي كشه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او*

*پــــــاورقي : حيفم اومد مختصر بنويســـم ، بچگي رو كه نميشه مختصرش كرد... گرچه .. فكر مي كنم هنوزم بچه ام ... !
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از peg0a2h1 :
ورژن ما میگفت "عروسک قشنگ من آبی پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده عروسک من چشماتو وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن "

;D
حالا من يه چيزي گفتم شماا جدي نگير!!!
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از سـ‌‍‌‌هــــا :
لباسه عروسکه قرمز نبود؟! :دی

چرا ما می گفتیم قرمز.




گل گل گل ، گل اومد
کدوم گل
همون که رنگارنگه برای شاپرک ها یه خونه قشنگه
کدوم کدوم شاپرک؟
همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و بر میگرده
(شاپرک خسته میشه بالهاشو زود میبنده
روی گلها میشینه
شعر می خونه می خنده )این تیکه رو دوبار می خوند (تو برنامه کودک)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

پاییزه و پاییزه!
برگا داره میریزه!
.
.
.
.
اگه بقیش یادتون اومد بگین! :)) حافظه تا همینجا بیشتر یاری نداد! ;D
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

شبا كه ما مي خوابيم
آقا پوليسه بيداره
ما خواب خوش مي بينيم
اون دنبال شيكاره
آقا پوليسه زرنگه
با دزدا خوب ميجنگه
ما پوليسو دوست داريم
بش احترام ميذاريم...!

واقعا ته دنيامون همين بود ... و هميـــــن !
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از Shokouh :
خبر خبــــر يه آهو رفته به قله ي كوه
خالي شده جاي اون تو جنگلاي انبوه

خبر خبر يه بچه گم شده توي كوچه
ردشو پيدا كردن تو لونه ي يه مورچه

خبر خبر از پيله در اومده يه شاپرك
همگي با هم بگين تولدش مبارك

خبر خبر يه گردو دوست شده با يه بادوم
شبا براش مي خونه لالايي اروم آروم

خبر خبر يه پولك گم شده توي دريا
صاحب اون هركي هست بياد پيش ماهيا


و

لي لي لي لي لي
علي كوچولو
خونشون در داره
در خونشون كولون داره
حياط داره
ايــــوون داره
حياطش باغچه داره
باغچه ي پر غنچه داره
لاي
لاي
لــــــاي!

و

مداد مداد مداد رنگي
چه نقشه ي قشنگي
كي كشيده كار كيه
چه نقاش زرنگي
كار كار نقاش كوچولوس
اين خونه هم خياليه
پنجره هاش جادوئيه راستي كه خيلي عاليه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او
با اين خونه و با اون خونه يه شهر زيبا مي كشه هرچي كه كم داشته باشه با كمك ما مي كشه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او
تو اين شولوغ پولوغيا نكنه يه بچه گم بشه
براي پيدا كردنش پليس شهرو مي كشه
نكنه يه وقت تو شهر ما آتيش سوزي به پا بشه ...
فوري و بي معطلي آتيش نشوني مي كشه
به به از اين فكر و از اين خيال او بگو بگو خوش به حال او*

*پــــــاورقي : حيفم اومد مختصر بنويســـم ، بچگي رو كه نميشه مختصرش كرد... گرچه .. فكر مي كنم هنوزم بچه ام ... !
اینا که مال پورنگه !
قبول نیست !
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از Shokouh :
خبر خبــــر يه آهو رفته به قله ي كوه
خالي شده جاي اون تو جنگلاي انبوه

خبر خبر يه بچه گم شده توي كوچه
ردشو پيدا كردن تو لونه ي يه مورچه

خبر خبر از پيله در اومده يه شاپرك
همگي با هم بگين تولدش مبارك

خبر خبر يه گردو دوست شده با يه بادوم
شبا براش مي خونه لالايي اروم آروم

خبر خبر يه پولك گم شده توي دريا
صاحب اون هركي هست بياد پيش ماهيا

من فکر می کردم این مال امساله! پس قدیمیه. عمو پورنگ هم...

به نقل از coral :
پاییزه و پاییزه!
برگا داره میریزه!
.
.
.
.
اگه بقیش یادتون اومد بگین! :)) حافظه تا همینجا بیشتر یاری نداد! ;D

پاییزه و پاییزه
برگ درخت می ریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از برگ
ابر سیاه و سفید
رو آسمون رو پوشید
دسته دسته کلاغا
میرن بسوی باغ ها
همه با هم یک صدا
قار قار قار
 
پاسخ : شعرای بچگیمون


پاییزه و پاییزه
برگ درخت می ریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از برگ
ابر سیاه و سفید
رو آسمون رو پوشید
دسته دسته کلاغا
میرن بسوی باغ ها
همه با هم یک صدا
غار غار غار
[/quote]
ایول مرسی! ;D ;)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از Iranian girl :
تو انجمن شعر هست
http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,15085.0.html
اولاش رو یادم نیست یه تیکش بود
... نشست رو گل
کدوم گل؟
همون که تو باغه
کدوم باغ؟
....
...
کدوم کلاغ؟
همون که پر سیاه
آخرشم یادم نیست ;D

شاپرک خسته میشه، بال هاشو زود می بنده، روی گل ها میشینه،شعر می خونه میخنده (2)

کدوم کدوم شاپرک
همون که ...

فک کنم این بود.نه؟تازه اینم خواهرم که از من بزرگ تره می خوند.

من که هیچی یادم نیست.کلا من تا قبل اول راهنمایی موجودی ببو گلابی تشریف داشتم و فقط از این ور به اون ور می دویدم!

ها یکیش یادم اومد: کلاغه تا می بینه کنار گل میشینه کمین میگیره، می خواد ماهی بگیره ...

بقیشو حال ندارم بتایپم.
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

بارون میاد جَر جَر پشت خونه ی هاجر
هاجر عروسی داره دم(ب) خروسی داره :دی
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

یه روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه...موشه پرید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ.وایسا وایسا کارت دارم من خرگوش بی آزارم...(بقیش یادم نیس)
 
پاسخ : شعرای بچگیمون

به نقل از XsPiR@te :
یه روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه...موشه پرید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ.وایسا وایسا کارت دارم من خرگوش بی آزارم...(بقیش یادم نیس)

زود بیا از تو سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون؟
موشه نگاهی کرد به خرگوش
دید که گوشاش درازه دهنش بازه
گفتا شاید بخورتم یا با خودش ببرتم
میرم پیش مامانم
آنجا می مانم
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوشو کامل بود
نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
نترس جونم این مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
زود باش بهش سلام کن
بیارش خونه



اینو مامانم از بچگی هاش برام می خوند هر جاش غلطه به بزرگی خودتون ببخشید.
 
Back
بالا