ادبیات طنز

  • شروع کننده موضوع
  • #21

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

لطیفه های اینترنتی 1

ایست بازرسی
غضنفر با دوست دخترش تو ماشین بودن میبینه جلوتر ایست بازرسیه! قبل از ایست بازرسی به دوست دخترش میگه: تو از ماشین پیاده شو، بعد از ایست بازرسی بگو مستقیم تجریش که من دوباره سوارت کنم. بعد از ایست بازرسی دختره یادش میره بگه تجریش، میگه: ونک! غضنفر هم میگه: شرمنده!

صندلی
معلم فلسفه یک صندلی می ذاره وسط کلاس و به شاگردانش میگه: شما باید یک مقاله بنویسید و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد! یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو میذاره رو میزش. بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره! می دونید چی نوشته بوده؟ نوشته بود: کدوم صندلی؟

سر و پا
اولی: من وقتی روی سرم می ایستم، خون توی سرم جمع می شه، ولی وقتی روی پاهام می ایستم، خون توی پاهام جمع نمی شه، می دونی چرا این جوریه؟ دومی: خوب معلومه دیگه، چون پاهات مثل کله‌ات تو خالی نیستند!

یه دسته چوب
یارو داشته می‌مرده، بچه هاشو جمع می‌کنه تا طبق معمول نصحیتشون کنه و جمله‌های گهربار به یادگار بذاره. تا بچه‌هاش نشستن یه دسته چوب از زیر تشکش بیرون آورد و گفت: ببنین بچه‌ها! شماها مثل این یه دسته چوب هستین. بعد دسته چوب رو داد دست اولی و گفت: ببین می‌شکنه؟ اول خیلی راحت همه رو یه جا شکوند! باباهه شاکی شد و گفت: پاشین برین گم شین. شماها لیاقت ندارین نصیحتتون کنم!

نردبان
یارو می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره. با خودش فکر می کنه، می گه: الان اگه برم بگم نردبونتون رو بدین، شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه، یا بگه نردبون ما شکسته، یا بگه نردبون رو به یکی دیگه قرض دادیم. خلاصه میره دم خونه همسایه در میزنه، همسایه میاد دم در می گه: جانم؟ یارو میگه: برو بابا تو هم با این نردبونتون!

من آدم نیستم!
یه آدم هیز یه پری دریایی می‌بینه، بهش میگه: وااااای، زن من میشی؟ پری میگه: آخه من که آدم نیستم! یارو میگه: فکر کردی من هستم؟!

کاروان
به یارو میگن: با کاروان یه جمله بساز. یارو میگه: توی حمام هیچوقت دوش کاروان رو نمی‌کنه.

مردونه
یارو میره جوراب بخره، فروشنده بهش میگه: مردونه؟ یارو دست میده، میگه: مردونه!

پشت سر نون نداره
یارو تو صف نونوایی وایساده بود. نانوا بهش گفت: هر کی اومد پشت سرت، بگو نمونه. نون گیرش نمیاد. یارو هر کی اومد بهش گفت: بیا جلو من وایسا. پشت سر من نون گیرت نمیاد.

شوهر دادن
به غضنفر میگن: دخترت رو به کی دادی ؟ میگه : غریب نیست. به دامادم.

هیز بازی
یارو توی خیابون زل زده بوده به یه دختره، یه پیرمردی بهش میگه: مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟ طرف میگه: چرا، ولی به این خوشگلی نیستند!!

سبقت مجاز
با موتور داشته میرفت که یه بنز ازش سبقت گرفت. بعد موتوریه هی سبقت گرفت و هی بر می گشت پشت بنز و همش برای بنز دست تکون داد. هر چی بنز سرعتش رو بالا برد باز هم موتوریه ازش سبقت گرفت. بنزیه شاکی شد که چطوریه موتور ازش سبقت می‌گیره؟ توی جاده زد کنار و موتوریه اومد بهش گفت: هی آقا! کش شلوارم به آینه بغل ماشینت گیر کرده. چرا هرچی بال بال میزنم نگه نمی داری؟

گلهای همسایه
پدر: پسرم این گلها را از کجا آوردی؟ پسر: از خونه همسایه. پدر: اون میدونه که تو گلهاشونو چیدی؟ پسر: پس چی که میدونه، تا همین پشت در خونه دنبالم دوید!

عمه نقره‌ای
زن: این یکدست قاشق و چنگالی که عمه ات به ما کادوی عروسی داده، حتما ازجنس نقره نیست. مرد: مگه تو نقره شناسی؟ زن: نقره‌شناس نیستم، ولی عمه ات رو خوب می‌شناسم.

شوهر مرده
دو شوهر قبلی زن مرده بودن و شوهر سومش هم رو به مرگ بود. حسابی گریه می‌کرد و می‌گفت: کجا میری؟ منو به کی می‌سپاری؟ مرد گفت: به چهارمی

خبر مرگ
ملانصرالدین به یكی از دوستانش گفت: خبر داری فلانی مرده؟ دوستش گفت: نه! علت مرگش چه بود؟ ملا گفت: علت زنده بودن آن بیچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!

لوبیا
به یکی ميگن با لوبيا جمله بساز، ميگه: كوچولو بیا!

دونت شوت
يه جشنواره شكار بوده تو جنگل های آمازون. يه آمريكاييه بوده، يه انگليسيه با يه غضنفر. آمريكاييه ميره چند تا خرگوش و گوزن ميزنه، انگليسيه هم ميره چند تا آهو و خرگوش و يه چند تا حيوون ديگه ميزنه. نوبت یکی از هموطن‌های ما ميرسه، ميره دو تا خرگوش مياره، بهش ميگن: چی شد، فقط همين دو تا رو زدي؟! ميگه: نه، والله من چند تا دونتشوت هم زدم اما خيلی بزرگ بودن نتونستم بيارمشون . ميگن : دونشوت ديگه چيه؟ ‌اين چه نوع حيوونيه؟! ميگه: ‌والله منم نميدونم، امايه حيوونايی وايساده بودن هی اينجوری ميكردن: DON'T SHOOT! DON'T SHOOT!

آرزوی محال
یه بابایی چراغ علاالدين پيدا ميكنه، شروع ميكنه تميز كردنش كه يه دفعه غوله از توش در مياد و ميگه: من غول چراغم هر چی ميخوای آرزو كن تا برات برآورده كنم! این بابا هم ميگه: برو یه اتوبان چهار بانده برای شهرهای ما درست كن! غوله ميگه: بابا دمت گرم! سر جدت يه چيز ديگه بگو ! طرف يه‌ كم فكر ميكنه، ميگه: باشه، ‌بيا با زن بنده کمی صحبت کن این قدر مارو اذیت نکنه! يهو غوله شروع می كنه بند و بساطش رو جمع جور ميكنه كه بره، غضنفر بهش ميگه: هوي! كجا داری ميري؟! ميگه: قربونت! ميرم همون اتوبان ها رو درست كنم!

عجب خری
روزی یکی از همسایه‌ها خواست خر ملانصرالدین را امانت بگیرد. به همین خاطر به در خانه ملا رفت. ملانصرالدین گفت: خیلی معذرت می‌خواهم خر ما در خانه نیست. از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن. همسایه گفت: شما که فرمودید خرتان خانه نیست؛ اما صدای عرعرش دارد گوش فلک را کر می‌کند. ملا عصبانی شد و گفت: عجب آدم کج خیال و دیرباوری هستی. حرف من ریش سفید را قبول نداری ولی عرعر خر را قبول داری.

عوضی
پدر برای اولین بار دید که دخترش به جای اینکه دو ساعت با تلفن حرف بزنه بعد از یک ربع حرف زدن تلفن رو قطع کرد. پدر پرسید:کی بود؟ دختر گفت: شماره رو عوضی گرفته بود!

فقیر بیچاره
پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت: مامان پنجاه تومن بهم بده تا به یه مرد فقیر بدم. مادر پنجاه تومان به پسرک داد و پرسید: حالا اون مرد فقیر کجاست؟ پسرک گفت: سرکوچه است. داره بستنی می‌فروشه.

آقاهه بخوره
توی یه تاکسی زنی با بچه‌اش و یه مرد تنها نشسته بودن. زن می‌خواست به بچه‌اش شکلات بده! هی می‌گفت: می‌خوری یا بدم این آقاهه بخوره؟ میخوری یا بدم این آقا بخوره؟ 5 دقیقه همین جوری گذشت . آخرش مرده شاکی شد و به بچه گفت: عزیزم تکلیف ما رو روشن کن. اگه می‌خوری من پیاده شم. سه تا کوچه از خونمون گذشته!

منبع: اینترنت
 
  • شروع کننده موضوع
  • #22

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

یک سوال بی جواب

كودكي كنجكاو مي پرسد:

ايها الناس ، عشق يعني چه؟

دختري گفت: اولش رويا

آخرش بازي است و بازيچه

مادرش گفت: عشق يعني رنج

پينه و ز خم و تاول كف دست

پدرش گفت: بچه ساكت باش

بي ادب ، اين به تو نيامده است

رهروي گفت: كوچه اي بن بست

سالكي گفت: راه پر خم و پيچ

در كلاس سخن معلم گفت:

عين و شين است و قاف ، ديگر هيچ

دلبري گفت: شوخي لوسي است

تاجري گفت : عشق كيلو چند؟

مفلسي گفت: عشق، پركردن

شكم خالي زن و فرزند

شاعري گفت: يك كمي احساس

مثل احساس گل به پروانه

عاشقي گفت: خانمان سوز است

بار سنگين عشق بر شانه

شيخ گفتا: گناه بي بخشش

واعظي گفت : واژه بي معناست

زاهدي گفت: طوق شيطان است

محتسب گفت: منكر عظما است

قاضي شهر عشق فرمود

حد هشتاد تازيانه به پشت

جاهلي گفت: عشق را عشق است

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت

رهگذر گفت: طبل تو خالي است

يعني آواز آن ز دور خوشست

ديگري گفت: از آن بپرهيزيد

يعني از دور كن بر آتش دست

چون كه بالا گرفت بحث و جدل

بين آن قيل و قال من ديدم

طفل معصوم با خودش مي گفت:

من فقط يك سوال پرسيدم !

"محمد رضا عالی پیام"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

مشخصات خواستنی ترین ماشین دنیا!

مشخصات رسمی
1.پیکان مدل 48
2.رنگ بادنجانی که کاپوت آن بر اثر نور افتاب به سفیدی می زند و یا به تعبیر دیگر اسید پاشی شده است.

نمای بیرونی
1.برچسب روی شیشه با نام فیلم سینمایی تایتانیک
2.لاستیک دور سفید رادیال از نوع بریجستون
3.رینگ پرده دار از نوع ارابه ای گلادیاتورها (صد در صد استیل)
4.چراغ استپ عقب با نصب جمله «داداش جون من یواش»
5.نصب برچسب پرچم کانادا یا انگلیس پشت صندوق عقب
6.نصب نعل اسب روی پنجره جلوی موتور
7.برف پاک کن مدل تیغ ماهی تمام استیل
8.شیشه دودی سبز رنگ به همراه قاب مخصووص برای نصب اگهی ترحیم دوستان و اشنایان
9.نصب انتن فلزی بزرگ
10.زنجیر کوبی دور پلاکها
11.نصب اگزوز «کار درست» و بزرگ (حدوداً به اندازه دسته کلنگ)

نمای داخلی
1.صندلی های کوتاه اره شده
2.جلوبندی تمام چوب
3.فرمان دور چوبی
4.نصب دستگیره سفید رنگ رووی فرمان
5.تو دوزی چرم سفید با پوست گوسفند اضافه
6.دنده کوتاه و نازک(حدوداً به اندازه خودکار بیک)
7.چسباندن کارت تلفن ژاپن یا دوبی روی جلوبندی
8.نصب پرچم کشورهای مختلف رووی شیشه ها به طوری که فقط از داخل ماشین قابل رویت باشد
9.پدال گاز فلزی به شکل کف پا
10.نصب یک اینه نیم متری روی اینه استاندارد
11.نصب دماسنج
12.حذف کمربند ایمنی (چون افت دارد)
13.اویزان کردن سی دی به اینه
14.نوشتن جمله «اخر محبت،مادر» روی داشبورد
15.استفاده از کپسول اتش نشانی و همین طور فندک بی سیم
16.بوق بندی پیشرفته با صدای غاز،خروس،سگ یا زنگ
17.نصب ساعت مچی روی شیشه کنار راننده
18.نصب کاسه پلاستیکی زیر فرمان برای جمع اوری پول خرد
 

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

خنده دار بود
ممنون
++
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

هیچ فکر کردین که اگر زنده یاد آقا فریدون خان مشیری میخواست اون شعرمعروف و محبوب « بی تو مهتاب شبی….» رو امروزه بگه ،چطوری می گفت؟

بی تو On line شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم . دنبال ID ی تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه Room , Desktop ياد تو درخشيد
Ding صد پنجره پيچيد
شکلکی زرد بخنديد
يادم آمد که شبی با هم از آن Chat بگذشتيم
Room گشوديم و در آن PM دلخواسته گشتيم
لحظه ای بی خط و پيغام نشستيم
تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به يک Talk بد آهنگ
Windows و Hard و Mother Board
آريا دست برآورده به Keyboard
تو همه راز جهان ريخته در طرز سلامت
من بدنبال معنای کلامت
يادم آمد که به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين Room نظر کن
Chat آئينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ی نگران است
باش فردا که PM ات با دگران است
تا فراموش کنی چندی از اين Log Out , Room کن
باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم
تو Delet کردی ولی من نرميدم نه گسستم
باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی . نرميدم . نگسستم
……….
Room ی از پايه فرو ريخت
Hacker ی Ignor تلخی زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
PC از عشق تو هنگيد
……….
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از User آزرده خبر هم
نکنی دگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن Room گذشتم​
[/center]
 
  • شروع کننده موضوع
  • #26

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

ازدواج و طنز ( این یک متن طنز آمیز است، جدی نگیرید!)

مردها بر اثر كمبود عاطفه ازدواج می كنند. بر اثر كمبود حوصله طلاق می دن. ولی نكته جالب اینه كه بر اثر كمبود حافظه دوباره ازدواج می كنند !!؟؟

بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !!؟

مردها سه تا آرزو دارن : - اونقدر كه مامانشون می گن خوش تیپ باشن ! - اونقدر كه بچه شون می گن قوی باشن ! و مهمتر از همه اینكه : - اونقدر كه زنشون شك داره دوست دختر
داشته باشن !!؟؟

مرد اولی : امان از دست این زنها !؟ زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت ! دومی : خوش به حالت ! زن من تمام دارائی مو برداشت و نرفت !؟؟

اگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن. اگر می خواهی یک سال عذاب بکشی پرنده نگه دار و اگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی ازدواج کن!

زنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند... که نمی کنند. مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند... که می کنند!

هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می گذاریم عشق به استقلال اجتماعی اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی!

هیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر را به تناوب برایم ایفا می کردند. یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می کرد.یک طوطی داشتم که
تمام بعداز ظهر بد و بیراه می گفت و یک گربه که همیشه دم دم های صبح به خانه بازمی گشت! ماری کورلی

قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود! هلن رولان

مردی که درپی یک ازدواج موفق و شاد است باید دهانی بسته و حساب بانکی پر و پیمانی داشته باشد. گروچو مارکس

تاهل یک کلمه نیست، یک جمله است و تمام ایراد قضیه همین است! دین مارتین

مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد. سینکلر لوییس

مجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند چون اگر نداشتند آنها هم ازدواج می کردند. اچ.ال.منکن

ازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ، آدم دیگری می شوند موضوعی نا امیدکننده است. ساموئل راجرز

جوانان بسیار خوبی را دیده ام که لیاقت بهترین سرنوشت ها را داشتند اما تحت تاثیر حماقت ذاتی خود یکسره به سوی مجلس عقد رهسپار شدند! میخاییل لرمانتوف

مرد بی زن همیشه پیراهنش پاره است و مردد زن دار اصلا پیراهن ندارد! " ضرب المثل ایرانی"

تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود! سامرست موام

مرد و زن به خاطر این ازدواج می کنند که نمی دانند خودشان باید با خودشان چه کار کنند! آنتوان چخوف

تا وقتی آدم ازدواج نکرده اورا غیرکامل می خوانند، بنا براین معلوم می شود که بعد از ازدواج کار آدم تمام است! باب هوپ

ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند! فرانکلین

فرق پیر دختر با پیر پسر: - اولی موفق نشده ازدواج كنه. ولی دومی موفق شده ازدواج نكنه !!؟

یه ضرب المثل آموزنده هست كه می گه : مردن برای زنی كه عاشقشی از زندگی باهاش آسون تره!؟

مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی! چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا' وجود نداره !!؟؟

- زن به شوهر : من احمق بودم كه باهات ازدواج كردم ! مرد : عزیزم چرا عصبانی می شی ! خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!؟

مي دونيد چرا در بعضي جاها در مراسم عروسي دوماد رو روي اسب مي نشونند ؟ خب واسه اين كه آخرين شانس فرار رو هم به اون داده باشند!!


بوسه بر عكست زنم ترسم كه قابش بشكند.
قاب عكس توست اما شيشه ي عمر من است

بوسه بر مويت زنم ترسم كه تارش بشكند.
تار موي توست اما ريشه ي عمر من است!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست


فکر می کنم...
خيلي به آبروي بشر فكر مي كنم
تا نصف شب به روز خطر فكر مي كنم
گاهي نشسته يا لميده و گاهي ميان راه
دولا، راست يا كه دمر فكر مي كنم
تقصیر من كه نيست، انرژي زيادي است
گاهي به جاي چند نفر فكر مي كنم
از بس كه در فراز و نشيب است زندگي
در خواب هم به كوه وكمر فكر مي كنم
هي مي رسم به دره و هي مي پرم به كوه
در اين بپر بپر به فنر فكر مي كنم
در اين مسير از دل تونل گذشته ام
حالا به پل، زير گذر فكر مي كنم
حتي به دوستان گل آب زير كاه
حتي به مارهاي دوسر فكر مي كنم
با اين كه من جنوبي ام اما خدا گواست
گاهي به آب هاي خزر فكر مي كنم
فرزند ناخلف شدم اما هنوز هم
دارم به زخم دست پدر فكر مي كنم
«يارب مباد آن كه گدا معتبر شود»
لعنت به من، به سكه و زر فكر مي كنم
حالا كه هيچ كس تر و خشكم نمي كند
لابد خودم به خشك، به تر فكر مي كنم
وقتي كليد حل مسايل به دست ماست
قطعا به باز كردن در فكر مي كنم
شاعر نمي شوي كه بداني چه مي كشم
گاهي شبي به چند اثر فكر مي كنم
شب با «ستاره» يا «غزل»م حرف مي زنم
قبل از«سپيده» هم به «سحر» فكر مي كنم!
«دستي به جام باده و دستي به زلف يار»
من در چه حالتي به هنر فكر مي كنم!
«زين آتش نهفته كه در سينه من است»
به سيخي از كباب جگر فكر مي كنم
نبض مرا بگير، ببين تند مي زند
شرمنده ام كه تحت نظر فكر مي كنم
من ساده لوحم از همه جا حرف مي زنم
من تازه كارم از همه ور فكر مي كنم
«اصلا قبول حرف شما من رواني ام»
حتما رواني ام كه به هر... فكر مي كنم
«بدبخت من، فلك زده من، بدبيار من»
مانند قوم عصر حجر فكر مي كنم!

شاعر: مرتضی لطفی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #28

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

این فرار مرغی !

سوال: چرا مرغ از خیابان رد شد؟!
ــ ارسطو : طبیعت مرغ این است که از خیابان رد شود.
ــ مارکس : مرغ باید از خیابان رد می شد . این از نظر تاریخی اجتناب‌ناپذیر بود .
ــ ریاضیدان : مرغ را چگونه تعریف می کنید؟
ــ نیچه : چرا که نه؟
ــ داروین : طبیعت با گذشت زمان مرغ را برای این توانمندی ردشدن از خیابان انتخاب کرده است .
ــ همینگوی : برای مردن . در زیرباران
ــ اینشتین : رابطه مرغ و خیابان نسبی است .
ــ پاپ اعظم : باید بدانیم که هرروز میلیونها مرغ در مرغدانی می مانند و از خیابان رد نمی شوند . توجه ما باید به آنها معطوف باشد. چرا همیشه فقط باید درباره مرغی صحبت کنیم که از خیابان رد می شود؟
ــ صادق هدایت : از دست آدمها به آن سوی خیابان فرار کرده بود غافل از اینکه آن طرف هم مثل همین طرف است، بلکه بدتر!
ــ روانشناس : آیا هر کدام از ما در درون خود یک مرغ نیست که می خواهد از خیابان رد شود؟
ــ نیل آرمسترانگ : یک قدم کوچک برای مرغ، و یک قدم بزرگ برای مرغها .
ــ حافظ : عیب مرغان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت .
ــ فردوسی : بپرسید بسیارش از رنج راه، ز کار و ز پیکار مرغ و سپاه .
ــ سهراب سپهری : مرغ را در قدم های خود بفهمیم، و از درخت کنار خیابان، شادمانه سیب بچینیم .
ــ طرفدار داستان های علمی تخیلی : این مرغ نبود که ازخیابان رد شد . مرغ خیابان و تمام جهان هستی را متر و سانتیمتر به عقب راند!
ــ اریش فون دنیکن : مثل هر باردیگر که صحبت موجودات فضاییست، جهان دانش واقعیات را کتمان می کند . مگر آنتن های روی سر مرغ را ندیدید؟
ــ جرج دبلیو بوش : این عمل تحریکی مجدد از سوی تروریسم جهانی بود و حق ما برای هر نوع اقدام متقابلی که از امنیت ملی ایالات متحده و ارزش های دموکراسی دفاع کند محفوظ است .
ــ سعدی : و مرغی را شنیدم که در آن سوی خیابان و در راه بیابان و در مشایعت مردی آسیابان بود وی را گفتم : از چه رو تعجیل کنی؟ گفت : ندانم و اگر دانم نگویم و اگر گویم انکار کن.
ــ احمد شاملو : و من مرغ را، درگوشه‌های ذهن خویش، می جویم . من، می مانم . و مرغ، می رود، به آن سوی خیابان . و من، تهی هستم، از گلایه‌های دردمند سرخ.
ــ رنه دکارت : از کجا می دانید که مرغ وجود دارد؟ یا خیابان؟ یا من؟
ــ لات محل : هیشکی نمتونه تو محل ما ازخیابون رد بشه، مگه چاکرت رخصت بده . آی نفس‌کش!
ــ بودا : با این پرسش، طبیعت مرغانه خود را نفی می کنی.
ــ پدرخوانده : جای دوری نمی تواند برود .
ــ ماکیاولی : مهم اینست که مرغ از خیابان رد شد .. دلیلش هیچ اهمیتی ندارد . رسیدن به هدف، هرنوع انگیزه را توجیه می کند .
ــ هیتلر : اگر اراده ما همچنان قوی بماند، مرغ را نابود خواهیم کرد ! فولاد آلمانی از خیابان رد خواهد شد.
ــ فردوسی پور : چه می کنه این مرغه!
 

مهدی فسنقری

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
189
امتیاز
84
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
مدال المپیاد
نچ باش حال نمیکنم
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

چیه این دنیا خنده داره که آدم بش بخنده آخه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #30

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

درس بزرگ !

یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش ازکلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد! نتیجه اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

بالا بالا ها!

یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش ازکلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباهی پرید خرگوش رو گرفت و خورد! نتیجه اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

آدمخواران

پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یك شرکت خدمات کامپیوتری استخدام شدند . هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت: " شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فكر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید. آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند . چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت: "می دانم که شما خیلی سخت کارمی کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یكی از نظافت چی های ما ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟ " آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند. بعد از اینكه رئیس شرکت رفت ، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: " کدوم یك از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده ؟ " یكی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت: " ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد! از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید!!"


نکته ها

* اگر از قدرت سوء استفاده نشود به چه درد می خورد؟
* شعار سندیکالیسم ها: برای حداقل مبارزه کنید، آرزو بقیه اش را حل می کند.
* نصف مردان سیاسی فرانسوی به درد هیچ کاری نمی خورند، نصف دیگر حاضرند هر کاری بکنند.
* اکنون در روسیه همه می توانند از کشور خارج شوند، به شرط آن که بیش از 75 سال سن و اجازه والدین را داشته باشند!
* کارمندان دولت: هرگز صبح ها را در اداره نخوابید و گرنه نمی دانید بعد از ظهرها چه کار کنید؟
* وقتی پلیسی را در خیابان می بینید بدانید که خطری وجود ندارد، زیرا اگر خطری بود، پلیس آن جا نبود!
* یک احمق ثروتمند، ثروتمند است ولی یک احمق فقیر، احمق است!

اسب سخنگو

روستایی ای یک گاری را در جاده ای که پر از گل و لای بود می کشید. به عبارت دیگر روستایی اسب را و اسب گاری را می کشید. روستایی که خسته شده بود گفت: چقدر گل و لای این جاده زیاد است. اسب هم گفت: آره چقدر کشیدن ارابه کاری سخت است! روستایی گفت: عجیب است ها... اولین باری است که می بینم اسب حرف می زند! گاری جواب داد: نه دومین بار است. دفعه اول گفت: برایش آب بیاورند!
 

saye3000

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
441
امتیاز
193
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
شهر
قم
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

به نقل از سالاری :
کاربرد طنز و کاریکاتور در طراحی سوال حرفه و فن


120t1b1ztly1su44bbpd.jpg
چقدر جالب.فکر کنم دانش آموزاتون خیلی درستونو دوست داشته باشن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #32

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

جریان خون

معلم داشت جریان خون در بدن را به بچه‌ها درس مى‌داد. براى این که موضوع براى بچه‌ها روشن‌تر شود گفت :
بچه‌ها! اگر من روى سرم بایستم، همان طور که مى‌دانید خون در سرم جمع مى‌شود و صورتم قرمز مى‌شود.
بچه‌ها گفتند: بله
معلم ادامه داد: پس چرا الان که ایستاده‌ام خون در پاهایم جمع نمى‌شود؟
یکى از بچه‌ها گفت: براى این که پاهاتون خالى نیست.

روباه و کلاغ امروزی

کلاغ آن بالا نشسته بود و داشت پنیرش را سق می زد. روباه خزید زیر درخت و ساکت نشست. کلاغ هی رفت و آمد. هی بال هایش را باز و بسته کرد. هی فیگور گرفت. روباه هیچی نگفت. کلاغ نشست روی شاخه پر و پاچه را بالا زد. روباه انگار خفه شده بود. کلاغ عاصی شد. قالب پنیر را زد تو سر روباه، غار زد یه چیزی بگو خفه خون گرفته.

زن مرده

مردها کاین گریه در فقدان همسـر می کنند
بعد مرگ همسـر خود، خاک بر سر می کنند!
خاک گورش را به کیسه، سوی منزل می برند!
دشت داغ سینه ی خود، لاله پرور می کنند چون مجانین!
خیره بر دیوار و بر در می شوند
خاک زیر پای خود، از گریه، هی! تر می کنند
روز و شب با عکس او، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل، دریای احمر می کنند!
در میان گریه هاشان، یک نظر! با قصد خیر!!
بر رخ ناهید و مهسا و منور می کنند!
بعدٍ چندی کز وفات جانگداز! او گذشت
بابت تسلیّت خود! آن فکر دیگر می کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشین بی بدیل یار و همسـر می کنند
کج نیندیشید! فکر همسر دیگر نی اند!
از برای بچه هاشان، فکر مادر می کنند!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #33

salary

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
466
پاسخ : خنده بر هر درد بی درمان دواست

تذکر واجب: دوستانی راه و بیراه تاپیک های مرا پاک می کنند... خوب است یک گشتی در این فروم بزنند ماشاءالله این قدر اسپم برای پاک کردن وجود دارد که حد ندارد بگذارند ما کارمان را انجام بدهیم!!... :) (; :-w

به اندازه علم
واعظي در بالاي منبر سخن مي گفت ، مساله اي از او پرسيدند ، گفت : نمي دانم . گفتند : اگر بلد نيستي پس چرا بالا نشسته اي ؟ گفت: من به اندازه علمم بالا رفته ام ، اگر به اندازه جهلم بالا مي رفتم به عرش مي رسيدم !

دو كاسه اشكنه !
دبير يكي از وزراي ناصر الدين شاه براي وزير تعريف مي كرد كه : ديروز در خانه فلان الدوله بوديم ، سفره بزرگي پهن كردند كه … وزير كه سابقه دشمني با آن شخص را داشت ، سخن دبير را قطع كرد و گفت : مرده شوي او را ببرند با سفره اش ! دبير شتابان گفت : بلي قربان ! همين را مي خواستم عرض كنم … سفره به آن بزرگي پهن كردند فقط با دو كاسه اشكنه !‌

مراقب باش …
مراقب افكارت باش كه گفتارت مي شود . مراقب گفتارت باش كه رفتارت مي شود . مراقب رفتارت باش كه عادت مي شود . مراقب عادت باش كه شخصيتت مي شود . مراقب شخصيتت باش كه سرنوشت مي شود . « امام علي (ع)‌ »‌

عطار و درويش
جامي در نفحات الانس سبب گرايش عطار به صوفيان را اين گونه بيان مي كند : روزي در دكان عطاري مشغول معامله بود . درويشي آن جا رسيد و چند بار « شي الله »‌گفت . وي به درويش نپرداخت . درويش گفت : اي خواجه تو چگونه خواهي مرد ؟ عطار گفت : چنان كه تو خواهي مرد ، گفت : تو همچون من مي تواني مرد ؟ عطار گفت : بلي . درويش كاسه اي چوبين داشت ، زير سر نهاد و گفت : الله و جان بداد . عطار را حال متغير شد و دكان بر هم زد و به اين طريق درآمد.

تاريخ
استاد با تبسم رو كرد به دانشجويان و بدون مقدمه گفت : اگر گفتيد بزرگ ترين و كوچك ترين دختر آقا محمد خان قاجار چه نام داشتند ؟! همه به فكر فرو رفتند ، كلاس آرام و ساكت شد . شاگردان كلاس در ذهن تاريخ را مرور مي كردند . هي به مغزشان فشار مي آوردند كه يك باره و ناگهان صداي انفجار خنده دسته جمعي در كلاس پيچيد !! … لحظه اي بعد ، همه براي آگاهي و نقد و بررسي تاريخ عصر قاجار ، سراپا گوش بودند . « محمد جامي ـ‌اطلاعات هفتگي »‌

لغزش
روزي ابو حنيفه از راهي مي گذشت ، كودكي را ديد كه در گل مانده بود ، گفت : گوش دار تا نيفتي ! كودك گفت : افتادن من سهل است ، اگر بيافتم تنها باشم ، اما تو گوش دار كه نيفتي ، چون اگر پاي تو بلغزد همه مسلماناني كه دنبال تو روانند خواهند افتاد و آن زمان برخاستن همه كار دشواري است .

حاضر جوابي واعظ
واعظي بالاي منبر از اوصاف بهشت مي گفت . يكي از حاضرين پاي منبر خواست مزه اي بياندازد ، گفت : اي آقا شما هميشه از بهشت تعريف مي كنيد ، يك بار هم از جهنم بگوييد . واعظ كه حاضر جواب بود گفت : آن جا را كه خودتان مي رويد مي بينيد ، بهشت است كه چون نمي رويد لااقل وصفش را بشنويد !

عاشق زار
اين كوزه ، چو من عاشق زاري بوده است
در بند سر زلف نگاري بوده است
اين دسته كه بر گردن آن مي بيني
دستي است كه بر گردن ياري بوده است
« خيام »

اطلاعيه
شوهر عزيزم ،‌ آرام جانم برگرد كه من و بچه ها چشم به راه تو هستيم . كثافت همه جا را گرفته است . ظرف ها در آشپزخانه شسته نشده ، اطاق ها پر از گرد و خاك شده و خلاصه با رفتن تو بهداشت هم از خانه مان رفته است . شوهر نازنينم هر چه زودتر به آشيانه ات برگرد .
« همسر و بچه هاي بي پدر! »‌

زن و اژدها
قا آني ، شاعر معروف ، روزي اين دو مصرع را از فردوسي مي خواند :
زن و اژدها هردو در خاك به جهان پاك از اين هر دو ناپاك به !
همسرش چون متوجه گرديد ، وارد اتاق شده و فرياد كشيد : چه غلطي كردي ؟ قا آني كه متوجه شد همسرش معناي شعر را خوب نفهميده است ، اين دو مصرع را بيان كرد :
زن و اژدها هر دو پيغمبرند كه در آفرينش ز يك گوهرند !
 

علیرضا90

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
امان ازدست ایرانسل!!!​

سلام دوستای گل وگلاب!
خوب هستین که؟!دیشب ازدست این تلفن همراه وپیامک های دوستت دارم ناجوروبدجور!اعصاب برام نموندای خدا!امشب چشون شده این همه تلفن همراه بااین شماره های عجیب غریب ازکجااومده ریخته تومملکت....
تاساعت10نیمه شب که رسیددیگه داشتم جوش می آوردم که یکی یکی خودشان رامعرفی کردند:خانوم!من پریساهستم!!خانوم من نازفرهستم خانوم من.....یه ذره خیالم راحت شده بودکه ازجنس لطیف پریان تشریف دارن ویه ذره هم وسواس که چی شده امشب همه به یادمن افتادن چیزی خواب دیدن قراره من برم اون دنیایااین که چیزی شنیدندگوش شیطون کرکه این همه پیامکهای یک لاقباوبی سانسوراومده!!
دوباره تلفن دوباره تک زنگ دوباره پیام.....این دفعه ی آخری باکرکر وغرغررفتم پای تلفن همراه بدبخت که شارژمی شدولبریزازشماره های گوناگون وبی دروپیکربود...وای خداجونم!مدیرمدرسه بودندویه سفارشی داشتند که بایدانجام می دادم گفتم:چشم!!گفتند:چه خبر؟!
ازسیرتاپیازماجرای پیامک های پشت سرهم امشب روتعریف کردم وباخنده جواب شنیدم:آهان ایرانسله!!می گن امشب ارزونتره زنگ بزنن وپیام بفرستن!!!ای جونت درآدایرانسل حقته بهت بگن مزاحم ترین خط به من چه برین تورایانه بخونین همه دارن ازدستش می نالن ومثل ماهواره ی امیدبراش حرف وحدیث درآوردن!!خلاصه جونم براتون بگه نفس راحتی کشیدم وگوشی روگذاشتم سرجاش تاحسابی شارژ بشه!!
ایرانسل بلای جونی ولی خداکنه بمونی!!

parsianforum​
 

علیرضا90

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
پاسخ : ادبیات طنز

یه شعر جدید از اسماعیل امینی.

باور کنید سعی کردم تو شعرشون دستکاری نکنم ولی نشد بازم دست بردیم

از ایشون عذرخواهی میکنم منبع این مطلب وبسایت ایشان هستند البته دستبرد کوچک بود.

خاک ایران یکسر از دکتر پر است

هرکه دکتر نیست نانش آجر است

ملک ایران سرزمین دکتران

این‌قدر دکتر نباشد در جهان

گر غمی داری بگو ای جان من

دکتری هست اندر آن اندیشه ام

شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دکتر

کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دکتر

عابران هر خیابان دکترند

دانه‌های برف و باران دکترند

هم وزیران هم مدیران دکترند

وای! بیش از نصف ایران دکترند

هرکه پستی دارد اینجا دکتر است

دیپلم ردی‌ست، اما دکتر است

هرکه شد محبوب از ما بهتران

هرکه شد منصوب بالا دکتر است

هرکه رد شد از در دانشکده

یا گرفته دکتری، یا دکتر است

شعر نو مدیون دکترها بوَد

تو ندانستی که نیما دکتر است؟

شاعر تیتراژهامان دکتر است

مجری اخبار سیما دکتر است

آن‌که مثل آفتاب نیمه‌شب

رد شد از هفت خوان ژوری دکتر است

شاد باش ای دکتر زیبای ما

دکترای جمله و اندیشه ها

ای تو افلاطون و جالینوس ما

دکترایت حجت و ناموس ما

در جهانی که پر است از نابغه

دکتری چندان ندارد سابقه

بی‌سبب افسرده‌ای، غم می‌خوری

سرزمین ماست مهد دکتری

خط‌مان وقتی شبیه میخ بود

ای‌بسا دکتر در آن تاریخ بود

این‌همه آدم که در عالم نبود

آدمی کم بود و دکتر کم نبود

من نگویم، شاعران فرموده‌اند

رخش و رستم هردو دکتر بوده‌اند

گرچه باشد قصه‌ها پشت سرش

دکتری دارند ملا و خرش

شاعران از رودکی تا عنصری

بی‌گمان دارند هریک دکتری

شعله‌های عشق چون گر می‌گرفت

آتشی در خیل دکتر می‌گرفت

عشق با دکتر نظامی قصه‌گو

عشق با دکتر سنایی رازجو

عارف شوریده دکتر مولوی

نام پایان‌نامه او مثنوی

حافظ و سعدی و خواجو دکترند

سروقدان سر کوی هم دکترند

وحشی و اهلی و صائب دکترند

تاجر و دهقان و کاسب دکترند

عالمان را خود حدیثی دیگر است

حجت‌الاسلام دکتر بهتر است

بحث‌های جعل مدرک نان‌بری‌ست

بهترین سرگرمی ما دکتری‌ست

عده‌ای مشغول دکترسازی‌اند

عده‌ای سرگرم دکتر‌بازی‌اند

گر تو میخواهی شوی روزی وزیر

خو کن بسوی دکتری​

منبع: دفتر طنز​
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : ادبیات طنز

واریز مبلغ یارانه ها :
١. مبلغ یارانه‌ها را می‌دانیم اما نمی‌گوییم!
٢. مبلغ یارانه‌ها ٨١ هزار تومان است، ولی نمی‌گوییم برای چه مدت است!
٣. مبلغ ٨١ هزار تومانی برای دو ماه است ولی نمی‌گوییم چه زمانی قابل برداشت است!
۴. مبلغ یارانه‌ها از سال آینده بیشتر می‌شود ولی نمی‌گوییم چقدر زیاد می‌شود!
۵. مردم نگران نباشند، یارانه‌های دو ماه دیگر را هم واریز می‌کنیم! فقط نمی‌گوییم چه زمانی واریز می‌کنیم!
۶. یارانه‌های چهار ماه دیگر را هم می‌دهیم. جلو‌جلو گفتم که یک موقع نگران نشوید! ما چیزهایی می‌دانیم که شما نمی‌دانید ولی نمی‌گوییم! تنها کاری که شما می‌کنید این است که نگران نمی‌شوید!
٧. یارانه‌های مرداد ماه سال ١٣٩٣ هم واریز می‌شود! اصلاً نگران نباشید.

ناوگان حمل و نقل عمومی :
١. اتوبوس و مترو بعد از هدفمندی یارانه‌ها گران نمی‌شوند! قبل از هدفمندی یارانه‌ها گران کردیم تا مردم احساس نکنند!
٢. تاکسی‌ها زیاد گران نمی‌شوند!
٣. مردم خود را برای افزایش ناگهانی قیمت‌های حمل و نقل آماده کرده‌اند. نگران هم نیستند!
۴. راننده‌ها بروند بانک صادرات و کارت سوختشان را بدهند و خانه و زندگی‌شان را هم گرو بگذارند و یک رقص عربی هم وسط بانک بزنند و بعد یک جعبه نان خامه‌ای بگذارند وسط چهارراه و با شاش بچه‌ی نابالغ دیوار سمت چپ خانه‌شان را آبیاری کنند و ما هم به عوضش هر ماه ١٠٠ لیتر بنزین یارانه‌ای می‌دهیم!

برق و آب :
١. مگر قرار است برق گران شود؟ من الان این را از شما خبرنگارهای ... شنیدم!
٢. قیمت برق فقط کمی زیاد می‌شود، چرا اینقدر شلوغش می‌کنید؟
٣. قیمت برق ٨٠ درصد مردم فقط ۴ هزار تومان زیاد می‌شود.
۴. قیمت برق ٧٠ درصد مردم فقط ١٠ هزار تومان زیاد می‌شود.
۵. قیمت برق ۶٠ درصد مردم فقط ١۵ هزار تومان زیاد می‌شود.
۶. فقط قیمت برق ۵٠ درصد مردم هدفمند می‌شود و به قیمت واقعی می‌رسد، بقیه نگران نباشند!

نان و غیره :
١. مگر قرار است نان گران شود؟
٢. نان که گران نمی‌شود.
٣. البته نان گران می‌شود.
۴. نه تنها نان گران نمی‌شود بلکه رقابت و درگیری و بزن‌بزن برای افزایش کیفیت نان رخ می‌دهد.
۵. نان گران نمی‌شود فقط تغییر قیمت می‌دهد.
۶. نه تنها نان گران نمی‌شود بلکه به شاطرها سپرده‌ایم برایتان قر هم بدهند!

چگونگی خرج کردن یارانه‌ها :
١. با پول یارانه‌ها کتاب بخرید.
٢. یه موقع نروید با پول یارانه‌ها چیپس و پفک و پاستیل و اسمارتیز بخرید!
٣. پول یارانه‌ها را پس انداز کنید، بعد از یکسال یک رقمی می‌شود در حدود یکی دو میلیارد و بعد هم از دریافت یارانه انصراف می‌دهید.
۴. پول یارانه‌ها را پس انداز کنید.
۵. با پول یارانه‌ها سهام بخرید.
۶. ..ها پول یارانه‌ها را خرج می‌کنید؟ بدهیم پدرتان را در بیاورند؟

منبع: جعفر آنلاین​
 

علیرضا90

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
پاسخ : ادبیات طنز

*آزادی بیان که داریم، آزادی پس از بیان چی ! ...

*همه دنبال دهکده جهانی اند، ایران دنبال ملی کردن صنعت اینترنت!

*پسورد اینترنت وایرلسم رو عوض کردم، همسایمون زنگ زده میگه پسوردتو عوض کردی؟ میگم نه! میگه آخه قبلا شماره موبایلت بود، الان هرچی میزنم کانکت نمیشم!!

*رفتم شلوار جین بخرم، اولی رو پرو کردم یه کم تنگ بود. فروشنده گفت:
یه دوبار بپوشی جا باز می‌کنه!
دومی رو پوشیدم یه کم گشاد بود. فروشنده گفت:
چیزی نیست یه دو بار آب بخوره تنگ میشه!

*کاردار سوئیس رو احضار کردن که بره به آمریکا بگه چرا عربستان نیروهاشو فرستاده بحرین!

*رفتم شلوار بخرم میگم کجاییه؟ میگه ایتالیاییه؛
میگم چرا پرچم ایران داره پس؟
میگه دِ! این پرچم ایتالیاست!
میگم پس این الله وسطش چیه؟
میگه برای ایران زدن دیگه!!

*تو کوچه ترقه زدند، پیرزنه دم در وایساده بود هفت جد یارو رو نفرین کرد؛ دو دقیقه بعد نوه خودش ترقه زد در حد بمب هیدروژنی! پیرزنه گفت قربون قد و
بالات مادر مواظب باش!

*قزوین! مجسمه دهخدا تو خیابون فردوسیه، مجسمه فردوسی تو خیابون دهخدا...

*میری آدامس اوربیت بخری، بقاله به جای بقیه پول، بهت آدامس شیک میده!

*طرف میخواد تو کنکور تقلب کنه زنگ میزنه دفتر مراجع استفتاء!

*طرف تو فیس بوکش چنان پست‌های سیاسی‌ای میذاره که فکر میکنی چگوارای زمانه، بعد بهش میگی چرا تجمعات رو نمیای؟ میگه مامانم نمیذاره!!!

*یه تی شرت خریدم کلی مارک نایک روشه بعد رو یقه‌ش نوشته تولیدی برادران عباس‌پور!

*رفیقم زنگ زده میگه ویسکی سراغ نداری؟ میگم برای چی میخوای؟ میگه بابام امشب از کربلا میاد کلی مهمون داریم!



* به راننده تاکسی میگم سیگارتو خاموش کن به دودش حساسیت دارم، برمیگرده میگه جوونای سن تو کراک میکشن تو به دود سیگار حساسی!!

* اینم از مجلس ختم، با کفش رفتیم با دمپایی برگشتیم!

* یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: "کارشناس مسائل یمن"، من موندم این بنده خدا تو این ۴۰ سال از چه راهی نون در میآورده!!

* قبلاً برق میرفت بابامون فحش رو میکشید به اداره برق، الان برق میره خوشحال هم میشه!

* ایران که هستیم توی سوپرمارکت دنبال جنس خارجی میگردیم، بعد خارج که میریم میافتیم دنبال جنس ایرانی!

* یارو گیتار الکتریک تو اتاقم دیده میگه تو هم شیطان پرست شدی!

* میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو میزنی پول بر میداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباه میزنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدیها!

* خبرنگار رفته تو یه روستا سوال میکنه با یارانه تون چیکار کردین؟ مرده میگه: قبض هامونو پرداخت کردیم، چندتا قسط دادیم، شهریه دانشگاه دخترمو دادیم، یه تراکتور هم خریدیم! تازه یه مقداری هم پس انداز کردیم!

منبع: وبلاگ پزشکان آینده دانشگاه تهران​
 

علیرضا90

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
پاسخ : ادبیات طنز

سحرگاهان به قصد روزه داري
شدم بيدار از خواب و خماري

برايم سفره اي الوان گشودند
به آن هرلحظه ای چيزي فزودند

برنج و مرغ و سوپ وآش رشته
سُس و استيك با نان برشته

خلاصه لقمه اي از هرچه ديدم
كمي از اين كمي از آن چشيدم

پس از آن ماست را كردم سرازير
درون معده ام با اندكي سير

وختم حمله ام با يك دو آروغ
بشد اعلام بعداز خوردن دوغ

سپس يك چاي دبش قند پهلو
به من دادند با يك دانه ليمو

خلاصه روزه را آغاز كردم
براي اهل خانه ناز كردم

براي اينكه يابم صبر و طاقت
نمود م صبح تا شب استراحت

دوپرس ِ كلّه پاچه با دو كوكا
كمي يخدر بهشت يك خورده حلوا

به افطاري برايم شد فراهم
زدم تو رگ كمي از زولبيا هم

وسي روزي به اين منوال طي شد
نفهميدم چسان آمد و كي شد

به زحمت صبح خود را شام كردم
به خود سازي ولي اقدام كردم

به شعبان من به وزن شصت بودم
به ماه روزه ده كيلو فزودم

اگرچه رد شدم در اين عبادت
به خود سازي وليكن كردم عادت

خدايا اي خداي مهر و ناهيد
بده توش و تواني را به« جاويد»

كه گيرد ساليان سال روزه
اگرچه او شود از دم رفوزه

شاعر: محمد جاوید
منبع: آوای خیال​
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : ادبیات طنز

راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند.


مجلسی ها به این نکته توجه ندارند که هر زنی بخواهد زن دوم یا موقت مردی باشد، معنی اش این است که یک چیزهایی در زندگی اش کم دارد که باید هرچه زودتر به فکر جبرانشان بود، مثل خواستگار ازدواج دایم، یا امنیت مالی. هر مردی هم که بخواهد ازدواج مجدد و موقت کند، یک چیزهایی در زندگی اش زیاد دارد که باید هرچه زودتر توسط مهرورزان عدالت گستر با دیگران تقسیم شود، مثل تنبان یا تنوع طلبی.

البته مجلس نشینان اعتقاد دارند که مرد یعنی یک غول شهوت که قادر به تقوی پیشه کردن هم نیست و باید هرجوری هست سیرابش کرد، درست برعکس دخترها که حتی تا سنین ترشیدگی هم می توانند تنها باشند و هیچ قانونی برای سر و سامان دادنشان لازم نیست و حتی آن قدر قوی هستند که با لوایحی مثل لایحه حمایت از خانواده، می شود ازدواج را روز به روز برایشان ناممکن تر ساخت. به هرحال آنچه اولویت دارد، نیاز کوفتی... ببخشید، غریزی ِ مردانه و مشکلات زن های بیوه و مطلقه است که قبلا مزه ازدواج را چشیده اند و دیگر نمی توانند بدون آن سر کنند. خوب... برای این منظور، دو جور ازدواج موقت و مجدد خیلی کم است. بنابراین ما بهتر دیدیم خودمان یک لایحه مفصل تر جهت حمایت از خانواده پیشنهاد بدهیم بلکه مجلس را یک بار دیگر شرمنده کنیم برود پی کارش.
والا! با این لوایح نصفه و نیمه شان!

انواع ازدواج های پیشنهادی:

* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.

* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند


* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد


* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید


* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد


* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست


* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد


* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد


* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود.


بله... تنها با رواج این گونه ازدواج هاست که بحران اخلاقی جامعه برطرف می شود. حالا چهار تا خس و خاشاک هم این وسط پیدا می شوند که می خواهند در کار ما موش بدوانند و بیخودی ایراد می گیرند که با این شرایط، دیگر کسی به سراغ دخترهای مجرد نمی رود و آنها شانس ازدواج را از دست می دهند. خوب... اینها همه حرف های بیهوده است. دخترها توقعشان را پایین بیاورند و به هر خواستگاری که از راه رسید بله بگویند. فوقش نمی توانند با او زندگی کنند و طلاق می گیرند، بعد می شوند یکی از همان زنان مطلقه ای که ادعا دارند این قانون به نفع آنها تمام می شود.
نویسنده: ارمغان الزمان فشمی
منبع: یادداشتهای یک دختر ترشیده، شبکه ایران زنان​
 

علیرضا90

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
پاسخ : ادبیات طنز

تو که چشمات عین فشنگه

رنگ موهات ضدّ رژیمه

تو که این مانتوی کوتات

کار شیطونه رجیمه (۲بار)



می دونستی که لُپات شکل یه نقّاشیه که توش می شه یه دونه سیلی کشید؟

می دونستی یا نه؟

می دونستی یا نه؟

می دونستی که به خاطر چشات ، رنگ نگات میشه تو کوچه هامون دوید و رفت ؟

می دونستی یا نه؟


می دونستی یا نه؟



می دونستی که دویدی

پاترول ما رو که دیدی

چادرو از توی کیفت

یهویی بیرون کشیدی



می دونستی که کمینم

توی ماشین که می شینم

می دونستی که از اینجا

کاراتو دارم می بینم



ها ها ها ها هه هه هه هه ها ها ها ها هو هو هو هو...اوی (!)



تو که مانتوت چسبون و تنگه

دور چشمات خّط سیاهه

تو که گرمای تابستون

شلوارت خیلی کوتاهه (۲بار)



می دونستی همه ی بنزین وَن رو واسه ی گرفتن تیپ فجیع تو سوزوندم ، رفتش

می دونستی یا نه؟

می دونستی یا نه ؟

می دونستی که تابستونو واسه گذاشتن حق کف دست تو پروندم ، رفتش

می دونستی یا نه؟

می دونستی یا نه ؟



می دونستی که نموندی

دلمو خیلی سوزوندی

یه دونه هیوندا دیدی

خودتو بهش رسوندی



می دونستی که چشامی

همه ی آرزوهامی

می دونستی که همیشه

توو تموم لحظه هامی


میدونستی که نموندی

دلمو خیلی سوزوندی

برایه یه عشق تازه

منو دنبالت کشوندی​

منبع:ایران جوک​
 
بالا