من واسم سوال شده که اصلا ذهن انسان از کجا به این نتیجه میرسه که هر چیز باید آفریننده ای داشته باشه ما اگه خودمونو تو یه جنگل فرض کنیم تنها چیزهایی که میبینیم خودمونیم و گیاه و زمین درسته؟ خوب خودمین که از پدرو مادرمون دنیا اومدیم آخرشم میشه یه انسان آخر آخرش روکه نمیدونیم پس دلیل نمیشه قضاوت بیجا کنیم ،گیاه هم آخرش یا خود گیاه یا تخم ،زمینم که اصلا نمیدونیم چجوری بوجود اومده ... پس ذهن انسان از کجا به این نتیجه میرسه که هر چیزی باید آفریننده ای داشته باشه؟؟؟
این سوال خیلی با سوال اینکه خدا هست یا نه فرق میکنه!
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
به نقل از de$troyer :
من واسم سوال شده که اصلا ذهن انسان از کجا به این نتیجه میرسه که هر چیز باید آفریننده ای داشته باشه ما اگه خودمونو تو یه جنگل فرض کنیم تنها چیزهایی که میبینیم خودمونیم و گیاه و زمین درسته؟ خوب خودمین که از پدرو مادرمون دنیا اومدیم آخرشم میشه یه انسان آخر آخرش روکه نمیدونیم پس دلیل نمیشه قضاوت بیجا کنیم ،گیاه هم آخرش یا خود گیاه یا تخم ،زمینم که اصلا نمیدونیم چجوری بوجود اومده ... پس ذهن انسان از کجا به این نتیجه میرسه که هر چیزی باید آفریننده ای داشته باشه؟؟؟
این سوال خیلی با سوال اینکه خدا هست یا نه فرق میکنه!
به اینجور چیزها میگن اصل٬ هیچ اثباتی براشون نیست و صرفا اونو میپذیرن. همونقدر که میتونه درست باشه
میتونه هم غلط باشه! ولی چون مثالی بر خلافش دیده نشده تمایل بیشتر به سمت پذیرفتن اونه.
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
خب ... انسان عقل و منطق داره ... و از خودش می پرسه: من از پدر و مادرم و پدر و مادرم از پدر و مادرشون و ... زاده شدن! خب اولش کجاست؟
اولی از کجا اومده؟ کی اون ساخته؟ اینهمه نظم در خلقت که دارن روز به روز راز های بیشتری رو ازش کشف می کنن از کجا اومده؟
اینهمه نظم بدون خالق امکان پذیر نیست!
خب ... انسان عقل و منطق داره ... و از خودش می پرسه: من از پدر و مادرم و پدر و مادرم از پدر و مادرشون و ... زاده شدن! خب اولش کجاست؟
اولی از کجا اومده؟ کی اون ساخته؟ اینهمه نظم در خلقت که دارن روز به روز راز های بیشتری رو ازش کشف می کنن از کجا اومده؟
اینهمه نظم بدون خالق امکان پذیر نیست!
این استدلال استقراییه٬ چون همه ی پدیده هایی که میبینیم نیاز به خالق دارن٬ تصور میکنیم هر پدیده ای نیاز به خالق داره٬ دلیل اینکه خلافش را هم نمیتونیم تصور کنیم اینه که هیچ وقت با مفهوم متفاوتی دست و پنجه نرم نکردیم. در صورتی که دلیل نمیشه پدیده ی بدون خالق وجود نداشته باشه! شاید اولین سوالی که به ذهنت برسه این باشه که چطور چنین چیزی ممکنه؟ جوابش اینه که اگر چیزی را قبلا ندیده باشی٬ لزومی نداره وجود نداشته باشه٬ شاید من نتونم مثالی برات بیارم٬ ولی دلیل نیست که بگیم نمیشه٬ یا حتی بگیم میشه!
برای همین مفهومی که گفتی ٬ نه از روی عقل و منطق٬ بلکه به صورت اختیاری پذیرفته میشه!(اصل)
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
به نظر من خود خدا باعث شده که اونو قبول داشته باشم . چون که هیچ کدوم از دلایلی که برای وجودش میارن یه عیبایی داره که من اون دلیلارو قبول ندارم ولی خود خدا رو چرا .
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
سلام به همه
یه داستان خوب و واقعی:
نیوتون دوستی داشت که خدا را باور نمی کرد. یعنی اعتقادی به وجود خدا نداشت. روزی نیوتون یک مدل منظم و دقیق از خورشید و زمین ساخت و آن را بر میز کار دوستش قرار داد. دوستش آمد و گفت:"چه مدل قشنگی! چه کسی این را ساخته؟" نیوتون جواب داد:"هیچ کس!"
-:"شوخی نکن ... کی درستش کرده؟"
-:"چند بار بگم؟خود به خود و یهویی درست شد!"
-:"تو فکر کردی من نمی فهمم ؟ منو احمق فرض کردی؟ مگه ممکنه که یه مدل به این نظم و ترتیب خود به خود بوجود بیاد؟!"
-:"پس تو هم خودتو احمق فرض کردی که میگی دنیای به این بزرگی و شگفت آور خود به خود و بدون هیچ سازنده و خالقی بوجود آمده ... مگر نه؟"
.
.
.
خوب بود؟
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
به نقل از shershere :
سلام به همه
یه داستان خوب و واقعی:
نیوتون دوستی داشت که خدا را باور نمی کرد. یعنی اعتقادی به وجود خدا نداشت. روزی نیوتون یک مدل منظم و دقیق از خورشید و زمین ساخت و آن را بر میز کار دوستش قرار داد. دوستش آمد و گفت:"چه مدل قشنگی! چه کسی این را ساخته؟" نیوتون جواب داد:"هیچ کس!"
-:"شوخی نکن ... کی درستش کرده؟"
-:"چند بار بگم؟خود به خود و یهویی درست شد!"
-:"تو فکر کردی من نمی فهمم ؟ منو احمق فرض کردی؟ مگه ممکنه که یه مدل به این نظم و ترتیب خود به خود بوجود بیاد؟!"
-:"پس تو هم خودتو احمق فرض کردی که میگی دنیای به این بزرگی و شگفت آور خود به خود و بدون هیچ سازنده و خالقی بوجود آمده ... مگر نه؟"
.
.
.
خوب بود؟
سلام
موضوعی مشابه در حال تکرار؟ منظورتون چیه؟ اینکه ما مثلا فکر کنیم همه چی به وجود خدا وابسته است ولی در اصل تفکرمون اشتباه و ناقص باشه؟ خب ... خدا خودش وجودش رو به ما ثابت کرده ... یعنی 124000 پیامبر رو برای هدایت ما در زمان های مختلف فرستاده و اینکه همشون دین همدیگرو تکمیل کردن و نوید اومدن نفر بعد رو دادن(اینکه خودشون خصوصیات نفر بعد رو دادن و درست در اومده!البته معجزه هاشونو نمی تونیم انکار کنیم!) ... از اون بگذریم ... مطلبی درباره قرآن و عدد نوزده هست که من خوندمش ... این نمی تونه کار یکی مثل ما انسانها باشه ... یکی باید باشه از ما بالاتر ... و ما اونو وجودی به اسم خدا - که خودش گفته من الله هستم - فرض می کنیم و ممکنه فرضیاتمون هم غلط باشه ولی دلایل زیادی هست که نشون می ده با فرض غلط یا درست بودن تصورات ما ... وجود داره!مثلا یکی از کتابهای فلسفه ای که خوندم و اسمش بود:"روح،خدا و منشا هستی" که اونجا به این نتیجه رسیده بودیم که فرض وجود خدا به سود انسانه!(البته منظورم این نیست که این دلیل باور خداست ولی به هرحال این هم دیدگاه خیلی از فیلسوف هاست!)
ممنون از توضیحات
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
خوب آره باید هر چیز آفریننده داشته باشه اما پس خدا چی؟
جایی که الان خدا هست چی؟
چرا این استدلال و برای خدا نمیشه به کار برد؟
چون جسم نیست
اما من اینارو نمی فهمم
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز 
خیلی ساده. اصلاً علیت یه اصل منطقی نیست که بتونی بهش برسی. علیت یه اصل موضوعه هست (مراجعه کنید به نظامهای اصول موضوعی) که ما تو دنیای اطراف میبینیم و این اصل و خیلیهای دیگه رو درک میکنیم؛ نه اینکه بهشون برسیم.
مثلاً همه یه درک شهودی از علیت دارن چون تو دنیای واقعیت زندگی میکنن ولی نمیتونن توضیحش بدن.
اگه تو یه دنیایی زندگی میکردیم که این اصل نبود و به جاش یه چیز دیگه بود اونوقت علیت رو نمیپذیرفتیم و باید اونیکی رو قبول میکردیم.
در ضمن: اثبات خدا با استفاده از علیت از بیخ و بن بیراهه است. مثل این میمونه که بخوایم با قوانین فیزیک کلاسیک یه پدیدۀ کوانتومی رو توضیح بدیم.
بازم اگه بخواین میتونم در مورد علیت و تلاش بیهوده برای اثبات خدا بوسیلۀ اون، یه نوشتۀ مفصل براتون بفرستم.
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
سوال بسیار جالبیه...
در واقع این منطق و استدلال استنتاجی نیست که ما رو به این جا رسونده..."ما انسان ها اسم اصل بر شهودمان میگذاریم"
فی الواقع چیزی که هست اینه که"ممکنه چیزی از عدم به وجود بیاد..."
اینا قالب های استقرایی و در نتیجه نه منطقی ذهن ما هستند...
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
به نظرم ذهن به طور طبیعی به این نتیجه نمیرسه.
a از b به وجود میاد. b از c و ...
اعتقاد به خالق، یه جورایی یه پایانه برای این زنجیره. همین. و این که ما ذاتا به دنبال دلیل میگردیم.
--------------------
ذهن به «نتیجه» ای نمیرسه برای وجود خالق. ما فقط اینو حس میکنیم.
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
در علم منطق در مبحث بدیهیات این موضوعات مطرح شده
اینکه معلول باید علت داشته باشه بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد
اصولا بدیهیات را نه میشه تعریف کرد و نه دلیل برای اثباتش آورد
مثلا قرآن می فرماید: ام خلقوا من غیر شی ام هم الخالقون؟
آیا خودشان خودشان را خلق کردند؟!!!
اینها بدیهی است
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
به نظرم نشه جواب اینو با دین داد چون دین بر پایه تفکرات و بدیهییات انسانه شاید بعضی ازین بدیهییات درست نباشه تا مدت ها فک میکردن زمین صافه ایا اگ دینی با این منطق زمین گرده جلو میومد کسی بش می پیوست؟؟
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
انسان از زمانی که بوجود اومد مایل بود که پدیده ایی که توجیهی علمی برای اونها نداره رو به یک موجود و پدیده ایی ماورایی به نام خدا نسبت بده . نمونه اش زیاده اگه بخوام مثال بزنم مثلا قبلنا چون انسان ها دلیل بوجو امدن طوفان یا خورشید گرفتگی رو نمیدونستن اون رو به خدایانی نسبت میدادند و میگفتند کار فلان خداست و از این چیزها...
تا اینکه علم پیشرفت کرد و دلیل علمی پدیده های مختلف معلوم شد و به همین ترتیب خدایان مختلف کنار زده شدند و تا به امروز فقط یک سوال بی جواب موند : جهان رو چه کسی ساخته ؟ باز هم طبق معمول چون انسان جواب این سوال رو نمیدونست اون رو به یک پدیده ماورایی نسبت داد و گفت خوب معلومه خدا اون رو ساخته ... اما فیلسوفها و فیزیک دان هایی مثله استیون هاوکینگ که در زمینه بوجود امدن جهان تحقیق کرده بودند به این جواب قانع نشدند و بررسی های زیادی انجام دادند تا بتونن علت بوجود اومدن جهان رو توضیح بدن مثله گاللیله که به مسطح بودن کره زمین شک کرد و تحقیقات زیادی انجام داد تا اثبات علمی خودش رو ارایه بده و موفق شد دیدگاه های مذهبی اون زمان رو تغییر بده ...
واقعا فلسفه چیز پیچیده ایه که وارد شدن به اون انسان رو دیوونه میکنه ... اینکه ما چرا به وجود اومدیم؟؟؟؟ ایا خدا به وجود ما نیاز داره؟؟؟؟؟ پس یک موجود نیازمنده ... ایا به وجود ما نیاز نداره؟؟؟؟ پس افرینش ما کار بیهوده ای بوده ؟؟؟؟؟؟؟ دوستانی که الهیات و فلسفه دین رو مطالعه کردند قطعا جواب های جالبی در زمینه دارند و ما هم ماییلیم نظرات این افراد رو بشنویم ...
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
یکی از بحثایی که در جواب این تاپیک میکنن بحث تسلسل یا دور هست. شما برای اینکه توی دور نیفتی مجبوری یه خروجی برای این حلقه بذاری!
یعنی فرض کنید کلا سه پدیده ی الف-ب-ج در عالم وجود داره که وجود هرکدوم وابسته به قبلی هست(ب به الف، ج به ب و الف به ج). حالا این سوال مطرح میشه که اول کدوم به وجود آمده؟(همون قضیه مرغ و تخم مرغ)
چون مثلا بگی اول الف بوده، وجود الف خودش مستلزم وجود ج هست. و اگر بگی اول ج بوده، وجود ج مستلزم وجود ب هست. و اگر بگی ب اول بوده وجود ی مستلزم .جود الف هست! و دوباره برمیگردی سر نقطه اول! و به این میگن دور بی نتیجه تا بینهایت!
برای همین علیت بدون توجه به دور بی معناست. و باید براش یه خروجی بذاری و دینیون! این خروجی رو خدا نام نهادن. و براش استدلال غیر مادی بودن و عدم نیاز به خالق رو میارن که به نظرم پذیرفتنی هست!
پاسخ : ذهن از کجا به این نتیجه رسیده که هر چیز افریننده ا
اگه واقعا این سوال براتون جدیه توصیه می کنم این کتاب رو بخونید:
ریشه چهارگان اصل دلیل کافی، آرتور شوپنهاور، رضا ولی یاری (مترجم)، ناشر: مرکز
این کتاب به شما توضیح میده که ذهن ما چگونه بر پایه علت و معلول شکل گرفته و برای هر چیز به دنبال دلیل و همچنین نتیجه هستیم.که وجود داشتن جهان هم به طبع یکی از همان چیزهاست.