نامردی هاتون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع poolia
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

poolia

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
193
امتیاز
197
نام مرکز سمپاد
شهيد رجايي
شهر
اسلامشهر
مدال المپیاد
كامپيوتر & شيمي
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
سلام ، تا حالا شده دوستتو سر كلاس مثل يه به معلم يا ناظم بفروشي يا خودتو يكي بفروشه؟؟؟
اگه شده يه كم توضيح بديد ، بخنديم ...
 
پاسخ : نامردی هاتون

تو راهنمایی دوستان منو فروختن! جدا چقدر بچه بودیم اون موقع!

اول راهنمایی ، سر تحقیق زیست بود. من سرگروه بودم. موضوعمون هم آبزیان بود ( موضوع مزخرف تر از اون پیدا نمیشد! ) تا آخرای ترم اول کسی زیاد کاری نکرد اون آخرا که دیگه مهلتش داشت تموم میشد پدرمون دراومد. من کتاب میبردم تو مدرسه همگروهی ها از رو کتاب کپ میزدن که من بعدا برم بخونم مطلبا رو ترتیبشو درست کنم... از اینترنت زیاد استفاده نمیکردیم ;D

قبل از اونم چند مورد درگیری با دوستان پیش اومده بود ، درگیری در این حد که من تحته پاکن رو میزدم به فرد مقابل اون با گچ میکشید به تمام زندگیم. من جفت پا پربدم رو جامدادی فلزیش و جامدادیش رو لوله کردم و .... خودمون مشکلی نداشتیم. میخندیدم یه کارامون ولی خب مادران گرام اعصابشون خورد میشد

خلاصه تقریبا تو امتحانای ترم اول بود که دوستان و همگروهی ها بسیج شدن رفتن پهلو ناظم هر چی تونستن گفتن! که فلانی تو کار گروهی هی میگه شما کاری نمیکنید و هی من، من میکنه ( خدایی خیلی کار میکردم خودم! دوستان غلو کرده بودن! ) و فلانی کیفامونو خاکی میکنه و ....!!!

ناظم هم انظباط منو داده بود 19.5 ! منم ناراحت ( گریه ;D ) مامانم اومد به ناظم گفت دقیقا سر چی بوده؟ ناظم گفت بچه ها شکایت کردن.

منم دعوا و داد وبیداد که وقتی مانتو منو با گچ یکی میکردن طوری نبود ، من که میکنم اشکال داره؟!

الان با همون دوستان همکلاسم! با یه سریشون 4 ساله با همیم یه نفر استثتا هم از بین همونا هست که الان 5 ساله باهاشم! تمام سالایی که تو سمپاد بودم... ;D " بهترین" خاطره هامو با اون دارم! ;D ;D

وقتی به این کارامون فکر میکنیم میبینیم چدا چقدر فنچ و جلبک بودیم اون موقع ها! یادش بخیر ;D ;D
 
پاسخ : نامردی هاتون

به نقل از mr1991 :
مگه بچه ایم؟!!!!!!
بچه که چه عرض کنم بعضی از دوستان بسیار بدتر هستند!!
همین جناب پولیا که تاپیک رو باز کرده چند وقت پیش حسابی ما رو فروخت!!
زبان داشتیم و معلم گرامی هم تکلیف از کتاب استادی!!!! تعیین کرده بود ما هم چون گنده زبان مرکز بودیم ننوشتیم!!
و یک کتاب از بچه های 301 گرفتیم و تا آخر زنگ با هزار بدبختی معلم را پیچوندیم اماذ در پایان زنگ معلم که میخواست تکالیف را چک کند اسمها رو هم نگاه کرد ما هم گفتیم کتاب رو از کتابخانه گرفتیم به همین دلیل هم اسم دارنده ی سابق کتاب روشه ولی در اصل کتاب را خودمه که فروخته شدیم!!!
 
پاسخ : نامردی هاتون

مرام بذار ولی خنجر بخور...
میخوای نامردی کن در حدی نامردی کن که طرف مقابل نابود بشه...

اینا شعارای منن...زیاد دوستام نامردی میکنن ولی خیارمم نیست! ;D ولی اگه یکی گندشو در بیاره یا از دلم در نیاره که 2تا مورد بیشتر پیش نیومده کاری میکنم تا عمر داره یادش نره!
به مدیر تا حالا7بار تو دبیرستان فروخته شدم(یادم نمیآد 6 یا 7! ;D)
 
پاسخ : نامردی هاتون

تو مدرسه های سمپاد کلا چون افراد از اولش با همن و تو خیلی از این مراکز افراد از اول راهنمایی تا پیش همکلاسن بنابراین دیگه تو دبیرستان با هم هماهنگن کسی کسی رو لو نمی ده
 
پاسخ : نامردی هاتون

ولي همين چند روز پيش من و 3 تا از دوستام بد فروخته شديم حتي بدتر از خيار!
يكي از معلماي مركزمون سر بحث رو باز كرد كه درباره مدير صحبت كنيم بعد ما هم چون ديديم مجلس خصوصيه شروع كرديم به نقد در حد تيم ملي بعد فردا كه رفتيم مدرسه همون اول زنگ مدير ما رو خواست دفتر و همه حرفامونو مي دونست ، كلي ضايع شدبم
 
پاسخ : نامردی هاتون

تاحالا کسی رو لو ندادم! تاحالا بخاطر رفقا خیلی کارا کردم (تو مدرسه چندبار دفتر رفتم و ......)
 
پاسخ : نامردی هاتون

یه بار روی جلد همشهری جوان،عکس یکی از بازیگرای مورد علاقه دوستم بود.من و یکی دیگه از دوستام،به طور اتفاقی،همزمان همشهری جوانو بردیم مدرسه برای اون یکی دوستمون.اون موقع سوم راهنمایی بودیم.سر کلاس بچه ها دو تا مجله رو برداشته بودن و میخوندن و مجله ها همینجوری تو کلاس میچرخید.یهو ناظممون با یه چهره غضبناک اومد سر کلاس و به یکی از بچه ها گفت:فلانی بیا اینجا ببینم.مجله تو هم بیار. اون بیچاره که اصلا از قضیه خبر نداشت زد زیر گریه.ناظممون هم گفت هر کی مجله آورده خودش بیاد تحویل بده.قیافه ش خیلی وحشتناک بود.ما هم مونده بودیم چکار کنیم.آخرش همون دوستم که مجله رو براش برده بودیم رفت مجله رو گذاش کف دست ناظم و گفت:این مجله،ولی من نمیگم مال کیه.کلا خیلی اوضاع دهشتناک بود.سوم راهنمایی هم بودیم و چون آزمون ورودی دبیرستان داشتیم،مورد انضباطی خیلی خیلی مهم بود.بیشتر از اون می ترسیدیم.
تا مدت ها به خون کسی که رفته بود به ناظم گفته بود تشنه بودیم.
 
پاسخ : نامردی هاتون

دوست واقعی یا اصلا پیدا نمیشه یا خیلی سخت پیدا میشه
هم دخترا اینجورین هم پسرا
 
پاسخ : نامردی هاتون

تو راهنمایی(the time of fenchulegi!) یه بار بد بام تا شد. دوس ندارم بوگم چون از خاطره های قبلی بدم میاد....!
ولی الان فقط : رفقا و رفاقت!
 
پاسخ : نامردی هاتون

به نقل از poolia :
ما نفروختيم كه ، يه معلم ما رو فروخت !!!
ما هم معلممون به یکی از بچه ها گفته بود که بره به ناظم بگه.
وقتی فهمیدیم ،اینقدر باهاش لج کردیم که از دستمون اشک تو چشماش جمع شد.البته آخر سال ازش حلالیت طلبیدیم.ولی فکر نکنم تا آخر عمر یادش بره
 
پاسخ : نامردی هاتون

خودم دوستامو زياد فروختم ولي اونا...نه!

مثلا همين امروز معلم زيست داشت درس ميداد دوستم و يكي ديگه از دوستام داشتن با هم نامه رد و بدل مي كردن..من ديدم كه خانوم

از دور زل زده به اين بدبخت و كمين كرده نامه رو از دستش بقاپه..هيچي نگفتم تا از دستش قاپيد و دوستم حسابي اسكل شد و كلي خنديدم

و نيم ساعت بعد دوستم داشت باهام حرف مي زد خانوم ازش پرسيد چي گفتي؟گفت هيچي فقط گفتم شكوه اينا رو تو دفتر بنويس.

خانومم قبول كرد بعد من (با صداي بلند طوريكه خانوم بشنوه)گفتم : .... تو مطمئني همينو گفتي؟

2-0!
 
پاسخ : نامردی هاتون

من زیاد اهل آدم فروشی نیستم ولی ناظممون به بابام گفته بود دختر شما جاسوس خصوصی داره :((
 
پاسخ : نامردی هاتون

یکی از بچه های کلاسمون هست که فوق العاده آدم... هست دو سال پیش یه روز منو سه تا از بچه ها گوشی اوردیم عقده ای بدبخت رفت لو داد!
 
پاسخ : نامردی هاتون

یه بار هم من نماینده بودم،یکی از بچه ها گوشی آورده بود،من احساس مسئولیت کردم رفتم به معاونمون گفتم.
 
پاسخ : نامردی هاتون

به نقل از saye3000 :
یه بار هم من نماینده بودم،یکی از بچه ها گوشی آورده بود،من احساس مسئولیت کردم رفتم به معاونمون گفتم.
شما خیلی آدم نامردی هستی ! نماینده های کلاس ما خیلی آدم های توپی هستن سر کلاس هر کاری بکنی هیچ چی نمی گند ! البته تو کلاس ما 50% موقعی که معلم سر کلاس هست دارند با گوشی هاشون بازی می کنند!
جاتون خالی به معلممون گفتیم وایسا عکس یادگاری بگیریم گفت باشه! بعد یهو هرکی یک گوشی در آورد یارو کفبر شد گفت اینارو رفتید از دفتر گرفتید دیگه ؟ (با خنده)
 
پاسخ : نامردی هاتون

خیار به خدا
رفیق کیلو چند
مرتیکه ی مزخرف
حیفه من که اون کارارو برات کردم
کم برات مرام گذاشتم
می آد میگی بای بای :))
میگی رفاقتمون چند :))
برات متاسفم واقعا
میگن لیوانو می ندازی جوری بنداز نشکنه
لیوانو شکستی
لیوانو شکستی
 
پاسخ : نامردی هاتون

رفیق هم رفقای قدیم...اما خداییش امسال از این اتفاق ها پیش نیامد...
 
پاسخ : نامردی هاتون

الان رفاقتا بوي گ* گرفته..........
يادش به خير قرار بود مربي بسكتبال تيم شهرستانو انتخاب كنه يكي از دوستاي صميميم كه رقيبمم بود رفته بود پيش مربي كه اين مهران پشت سرت حرف ميزنه و ازين جور حرفا من داشتم لباس عوض ميكردم يهو رفتم جلوش گفتم من كي به تو همچين چيزي گفتم طفلي صورتش سرخ شد و با كلي ماست مالي قضيه رو درست كرد منم چيزي نگفتم
خوشبختانه هردومون رفتيم توي تيم الانم دوستيمون كمرنگ تر شده ولي هنوزم دوستيم.............
 
پاسخ : نامردی هاتون

تو راهنمایی یه بار کل مدرسه قرار گذاشته بودیم گوشی بیاریم... خلاصه همه آوردیم ولی یهویی زنگ دوم دیدیم ناظم محترم اومدن تو کلاس و مارو تهدید کردن که هرکی گوشی و cd & ... داره یا با زبون خوش تحویل بده یا با زبون ناخوش ازش تحویل میگیریم... خلاصه ما هم که یکی از یکی ترسو تر بودیم هر چی داشتیم ریختیم پایین... میز معلممون دیگه جا نداشت. یادش بخیر من 11 تا سی دی به همراه گوشی تحویل دادم.
البته بعدش معلوم شد یه بنده خدایی مارو فروخته.
 
Back
بالا