ولی هنوزم تو کفم، خوب ممکنه تمام این کارایی که ما میکنیم فقط یه شبیه سازی واقعیت و یه توهم عمیق باشه، از کجا معلوم که ما واقعا باشیم؟به نقل از shiva.a :این یه سواله که من تا حالا خیییییییییلی بهش فکر کردم ولی تا حالابه هیچ نتیجه ای نرسیدم
فقط هربار بیشتر سردرگم میشدم و بیشتر فکر میکردم دیوونه ام
ولی حالا که دیدم یکی دیگه هم هست که این سوالو از خودش میپرسه یکم نظرم راجع به خودم عوض شد
ولی هنوز یه مشکل هست که اون یه نفرم خودش جوابو نمیدونه.......):
کی میگه ما ذهن محدودی داریم؟ هرکی میگه یکی بزن تو فکشبه نقل از نازنين اطاعتي :اصلا معلوم نيست كه حقيقت داشته باشيم يا نه.
هيچ كس به طور قطعي نمي تونه بگه.با ذهن محدودي كه ما داريم فكر كردن به اين مسائل واقعا غير ممكنه!
ولي خب چه حقيقت داشته باشيم چه نه بايد خوب زندگي كنيم.
به هر حال معلوم بشه خوبه!به نقل از roya :خب راست میگید منم موافقم سوال مهمیه
ولی
حالا مثلا اگه معلوم بشه همون شبیه سازی هستیم میخواید چی کار کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودم مي گم.(و خوشبختانه نمي تونم بزنم تو فكم).ما ذهنم محدوده.قبول كن.ما خيلي چيزارو نمي تونيم درك كنيم.نمونه اش خدا.به نقل از GCD :کی میگه ما ذهن محدودی داریم؟ هرکی میگه یکی بزن تو فکش
ذهن محدود، یعنی ذهنی که به یعضی چیزا نمیتونه فکر کنه، یا در صورتی که فکر کنه به نتیجه نمیرسه، در صورتی که ذهن آدم اینجوری نیستبه نقل از نازنين اطاعتي :خودم مي گم.(و خوشبختانه نمي تونم بزنم تو فكم).ما ذهنم محدوده.قبول كن.ما خيلي چيزارو نمي تونيم درك كنيم.نمونه اش خدا.
خوب جواب چی؟به نقل از Black fire :و این جست که بار دیگر از خودم می پرسم آیا ما در زندان ماتریکس نیستیم؟
آیا این یه خواب نیست که روزی از آن بیدار می شویم؟
شاید ما همین حسا رو هم شبیه سازی میکنیم، هوم؟به نقل از shiva.a :اصلا شاید هیچی و هیچکس وجود نداره و ما خودمون فکر میکنیم که یه جسمیم
اینجوری دیگه حس لامسه ... نه اصلا هیچ حسی وجود مادی نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از این اتفاقا برای منم زیاد افتاده، ولی من میگم شبیه سازی واقعیت، یعنی ممکنه ما توی این شبیه سازی یه صحنه شبیه سازی رو تجربه کنیم، و همینطور سلسله ادامه پیدا کنهبه نقل از نازنين اطاعتي :چند قت پيش من از يه قضيه اي خيلي مي ترسيدم واين قضيه فكرو ذكر من شده بود.هر شب خواب مي ديدم كه اين اتفاق افتاده و وقتي از خواب بيدار مي شدم ومي ديدم خواب بوده خيلي خوشحال مي شدم.
يه مدت بعد اين اتفاق در دنياي حقيقي افتاد.اون اوايل همش فكر مي كردم كه حتما اين دفعه هم دارم خواب مي بينم.خيلي سعي كردم از خواب بيدار بشم ولي نشد چون متاسفانه خواب نبود.
به اینم زیاد فکر کردم.همیشه زل میزدم تو صورت بقیه و به این فکر میکردم که اونا آدمای مجازینو واسه تنها نبودن من هستن.منظورم اینه که مثلا احساس کنی خدا فقط یه آدم آفریده و اون یه نفر تو هستی و بقیه فقط یه سری توهم توی ذهن تو هستن.
ها؟ تو که قبلش چیزی نگفتی که الان نوشتی "منظورم اینه که..."به نقل از negin.kh3 :منظورم اینه که مثلا احساس کنی خدا فقط یه آدم آفریده و اون یه نفر تو هستی و بقیه فقط یه سری توهم توی ذهن تو هستن.
یا مثلا تو یکی از توهمای یه نفر دیگه هستی و خودت در واقع وجود خارجی نداری؟
یا تا حالا شده احساس کنی که این رنگی که مثلا تو آبی میبینی و بهت آرامش میده و بهش میگی آبی یه نفر دیگه همین رنگو قرمز ببینه و بهش بگه آبی و بهش آرامش بده؟اگه متوجه نمیشین بگین واضح تر بگم.
و و و چیزایی از همین دست.
آره، منم میگم از کجا معلومه که ما واقعا چیزی که فکر میکنیم باشیم؟به نقل از nodet.girl :منم فکر میکنم که شاید ما یه جای دیگه هم هستیم.یا اینکه قبلنم زندگی کردیم.توضیحش سخته.اما دلیل هم واسه این ادعام دارم!
به اینم زیاد فکر کردم.همیشه زل میزدم تو صورت بقیه و به این فکر میکردم که اونا آدمای مجازینو واسه تنها نبودن من هستن.
امکان همچین چیزیم هست.
ببین خوب چرا میگی ما واقعا هستیم و دنیا هم واقعا هست؟ شاید این یک شبیه سازی واقعیت باشه، یه واقعیت مجازیبه نقل از Niloo sun :ما حتا اگه واقعا نباشیم تو یه دنیایی هستیم که برای ما واقعا هست پس ما اینجا واقعا هستیم همونطور که خیالات برا خودشون واقعا هستن و ما تو خیالات وجود نداریم و اگه بودیم یه تخیلیم(امیدوارم منظورم رو بفهمید هر چند منظورای من عادت ندارن قابل فهم باشن دست خودم نیست فعلا)
آره خواب ديدم.من منظورتون رو از شبيه سازي واقعيت نمي فهمم.مي شه يكم روشن تر توضيح بديد؟به نقل از GCD :از این اتفاقا برای منم زیاد افتاده، ولی من میگم شبیه سازی واقعیت، یعنی ممکنه ما توی این شبیه سازی یه صحنه شبیه سازی رو تجربه کنیم، و همینطور سلسله ادامه پیدا کنه
تو تا حالا تو خوابت خواب دیدی؟