سمپادی های خرم آباد

[زار]

عه همه مشکین

 

[زار]

بچ‌ها کسی هست ک شاگرد خانوم چراغی بوده باشه؟؟
چطوره درس دادنشون؟؟و امتحانا؟؟!
نسبت ب خانوم عباسی چطور؟؟

 

[fatemefeyz]

بچ‌ها کسی هست ک شاگرد خانوم چراغی بوده باشه؟؟
چطوره درس دادنشون؟؟و امتحانا؟؟!
نسبت ب خانوم عباسی چطور؟؟

بلههه من بودم درس دادنشون بهتر نیس.بلکه عباسی بهتره.از امتحاناشونم خبر ندارم

 

[زار]

بلههه من بودم درس دادنشون بهتر نیس.بلکه عباسی بهتره.از امتحاناشونم خبر ندارم

شما ساکت

 

[fatemefeyz]

شما ساکت

واااا میبینید مردم سوال میپرسه بعد جواب ک میدی اینجوری برخورد میکنه جل الخالق

 

[ARYCH]

سلام بروبکس. خوبین؟
به نام خدا، 17 ساله از خرم آباد:P
به جمعتون با اجازه اضافه میشم

 

[ARYCH]

دبیرا اینور که خیلی خوبن ، چند نفری بد اخلاق دارن ولی همه تو رشتشون بهترینن

آره بخصوص دبیرای زیست دبیرستان فوق العادن. :P

 

[پرنیان.ک]

سلام بروبکس. خوبین؟
به نام خدا، 17 ساله از خرم آباد:P
به جمعتون با اجازه اضافه میشم

خوش اومدی پسرم

 

[ARYCH]

خوش اومدی پسرم

مرسی

 

[HeiSenberG]

سلام بروبکس. خوبین؟
به نام خدا، 17 ساله از خرم آباد:P
به جمعتون با اجازه اضافه میشم

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

 

[ARYCH]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

درسته پیر شدیم، ولی هنو کار میکنه فکنم

 

[afsoon.s]

آخی شنیدم دیوار شهید بهشتی تصادف کرده بود، یه سری مرز ها جابجا شده بود انگار:-))). ""

 

[ARYCH]

آره نامردا باز بینمون حائل انداختن

 

[HeiSenberG]

آخی شنیدم دیوار شهید بهشتی تصادف کرده بود، یه سری مرز ها جابجا شده بود انگار:-))). ""

ما که نه غیرت و عرضه‌شو داریم نه سل‌و‌سو و بل‌و بازوشو که کارای ... بکنیم. ولی اون کوچه‌هه واسه فرار از مدرسه خیلی خوب بود. خود من ۵-۶ بار فرار کردم رفتم گیم‌نت. رفیق۶ همین احمد @ARYCH هم ده بار جیم کرد رفت خونه درس بخونه. کلا زندگی رو بر ما شیرین کرده بود ولی بستنش بدبختانه

 

[A M I N]

دانش آموز جیم زن شده از رو دیوار فرار می کنه

 

[ARYCH]

دهنت
این لامصب به قول یکی از بچه ها انگار رو تردمیل حرکت میکنه، هرچی بیشتر میخونه کمتر نتیجه می گیره

 

[ARYCH]

ترسون بچه ها،
یه روز 6-7 نفر بودیم با هم فرار کردیم. سید اون پایین بود دم در خودمون پیش ماشینا. گفتیم آقا زیادیم. می دویم از این کوچه هه میریم. سیدم هرچی داد و بیداد کرد اصلا بر نمی گردیم گازو میدیم میریم. این دوست عزیزمونم بود.
آقا راه افتادیم سید فهمید. افتاد دنبالمون دیدم ترسوها همه وایسادن! من رفتم.خلاصه نمیدونم چطور فردا شجاعی فهمیده بود منم باشون بودم. فک کنم یکیشون گفته بود. یه نمره انضباط ازمون کم کردن به خاطر اونا

 

[A M I N]

عاقا خونواده نشسته این جا
اندکی سربسته تر

 

[پرنیان.ک]

ببین چجوری حرف زدین که @A M I N داره اینجوری بتون میگه ((:
لا اله الا الله بچه های این دوره و زمونه...دوره ی ما اینجوری نبودا...ما فقط تو مدرسه یا درس میخوندیم یا افسرده میشدیم...به خودا ((:
[پامونم جلو بزرگتر دراز نمی کردیم]

 

[afsoon.s]

فرار کرده بره درس بخونه؟:\\\\\
اسکلای قبل این سوتفاهمن و ایناااااا:\\\