فاضل نظری

fatemefeyz

fafa
ارسال‌ها
9
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
Frzngn
شهر
Khrmabad
سال فارغ التحصیلی
1401
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچکس هیچکس اینجا به تو مانند نشد
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,924
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
من آسمان پر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم...
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,924
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی
بامن به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت ، برای تماشا، خوش آمدی

راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی...
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,924
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کوروش

آسوده‌ام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش

ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش

ای دل! من اگر راز نگهدار تو بودم
این چشمه‌ی خشکیده نمی‌کرد تراوش

من بی تو سرافکنده و دم‌سردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش
 

پرنیان.ک

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,300
امتیاز
48,924
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم آباد
سال فارغ التحصیلی
94
به هر دل بستنم عمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هرکس بست اما دوستت دارم

پر از شور و شعف با سر به سویت میدوم چون رود
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم

دل آزار است یا دلخواه، ماییم و همین یک دل
ببر یا بازگردان من به هر صورت زیان کارم

ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم

تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست
شبت خوش گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم
 

Déjà vu

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,324
امتیاز
23,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی۱
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
0000
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
دمی از خاک با شوقِ تجلی سر برآوردن
نمی‌ارزد به عمری خاکِ عالم بر سر آوردن!

کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق

برای خودپرستان تا به کِی پیغمبر آوردن؟؟
 

Déjà vu

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,324
امتیاز
23,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی۱
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
0000
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم...
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,389
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
یک رود و صد مسیر، همین است زندگی
با مرگ خو بگیر! همین است زندگی

با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه
ای رود سربه زیر! همین است زندگی

تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار
دریاست یا کویر؟ همین است زندگی!

برگِرد خویش پیله‌تنیدن به صد امید
این «رنج» دلپذیر همین است زندگی

پرواز در حصار، فروبسته حیات
آزاد یا اسیر، همین است زندگی

چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن
«لبخند» ناگریز، همین است زندگی

دلخوش به جمع‌کردن یک مشت «آرزو»
این «شادی» حقیر همین است زندگی

با «اشک» سر به خانه دلگیر «غم» زدن
گاهی اگر چه دیر، همین است زندگی

لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر، همین است زندگی
 

Déjà vu

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,324
امتیاز
23,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی۱
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
0000
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
من و جامِ می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله! در تاخیر آفات است


مرا محتاج رحم این و آن کردی؛ ملالی نیست!
تو هم محتاج خواهی شد...جهان دارِ مکافات است
 

Maia

Boohoo
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
363
امتیاز
7,329
نام مرکز سمپاد
فرز 2
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
00
من با تو به چشم آمدم و هيچ نبودم
چون سايه عدم بود سراپاي وجودم

بر غيرت من عيب مگير اي همه خوبي
وقتي كه به اندازه حسن تو حسودم

تقدير من از بند تو آزاد شدن نيست
ديدي كه گشودي در و من پر نگشودم

من نغمه ني بودم و چون مويه عشاق
با آه درآميخته شد، بود و نبودم

يك عمر براي تو غزل گفتم و افسوس
شعري كه سزاوار تو باشد نسرودم
 

saba.hjm

Olmazsa alışırız(:
ارسال‌ها
873
امتیاز
25,720
نام مرکز سمپاد
فزرانگان
شهر
سراب
سال فارغ التحصیلی
1400
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

شبی در پیچ زلف موج در موجت تماشا کن
نسیم بی قراری را که از دست تو خواهد رفت

مزن تیر خطا آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت

همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت
به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت

به مرگی آسمانی فکر کن محکم قدم بردار
به حلق آویز داری را که از دست تو خواهد رفت
 

_Violet_

کاربر فعال
ارسال‌ها
53
امتیاز
723
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1402
هم شعر هاشون و هم خوانش ایشون خیلی تحسین برانگیزه..

معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟

گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است
داستان هایی که مردم از تو می گویند چیست؟

خود قضاوت کن، اگر درمان دردم عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند چیست؟

چند روز از عمر گل های بهاری مانده است
ارزش جان کندن گل ها در این یک چند چيست؟

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟ :)

عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز
حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟
 

majn0_0n

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
166
امتیاز
805
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1408
حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟
آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم

سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
جز گمانِ هست، چیزی نیست هست و نیستم

خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم

در مقامات تحیر جای استدلال نیست
عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم

آسیابی در مسیر رود عمرم! صبر کن
روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم...
 

lopho28

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
19
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1406
با من که به چشم تو گرفتارم و محتاج
حرفی بزن ای قلب مرا برده به تاراج

ای موی پریشان تو دریای خروشان
بگذار مرا غرق کند این شب مواج

یک عمر دویدیم و به جایی نرسیدیم
یک آه کشیدیم و رسیدیم به معراج


ای کشته سوزانده بر باد سپرده
جز عشق نیاموختی از قصه حلاج

یک بار دگر کاش به ساحل برسانی
صندوقچه‌ای را که رها گشته در امواج
 
بالا