شعر من ؛ ماست پاینده
و هم اکنون از سروده ی جدید خود پرده برداری می کنم .
پیش از خواندن شعر لازم است که بدانید از دو سال پیش روی این شعر کار کرده ام و کار یک شبه نیست .
امیدوارم که احوال بنده را درک نموده و در لذت خوردن ماست با بنده شریک شوید .
ماست پاینده
الی ای ماست زاینده به مدح تو چه حیرانم ز احوالت سرودی ساختم اکنون بفرمایم
تو آن باشی که من در هجرت از دور تو می میرم و گر یک روز نخّورم تو را بنده پریشانم
تو را من میخورم حتی درون گرم تابستان چرا که تو کنی من را خنک کز گرم ویرانم
تو باشی قوت من اندرون فصل سرمایی به حال خوردنت سبز بهار وزرد خزّانم
همانا کشک و دوغ و شیر و کرّه زیردستانند تویی کز بهر تو گویند آن ها سر به فرمانم
من مخلص تو را هر روز در یک کاسه می ریزم و از رنگ سفید تو من غمگین چه خندانم
تو را هر هفته از شیر بز و گاو و شتر سازم که شیر پست تراز تو به دیگی من بجوشانم
پس از جوشیدنت بنده تو را ولّرم بنمایم پس از آن در تو مایه ریزم و دَرِّ تو بستانم
به دورادور تو من لنگ و ابریشم همی بندم که تو باشی خوش و من از خوشی های تو شادانم
پس از یک روز و اندی من تو را بندم در یخچال که بعد از یک دو سه روزی همی خوردن تو بتوانم
یکی لایه به روی تو همی باشد که بس چرب است ولی در خوردنش من کیف وهزّاران صفا دانم
تو داری صد هزار و نهصد و پنجاه و نه خوبی ولی با این وجود از یک عدد عیب تو نالانم
تو را گر من خورم بیش از حدود و مرز اندازه کنم سردی و با دل درد من دست به گریبانم
ولی گر من بمانم در حدود و پا نذارم پس تو همواره دهی صیقل در و دیوار رودانم(روده های بزرگ و کوچک)
اگر در خواندن شعر مشکلی داشتید لطفاً اطلاع بدهید.
د: