موزه

پاسخ : شعر اول

به نقل از (فرزند) کورش بزرگ :
عشق من.من دوستت داشتم ولی
تو مرا تنها گذاشتی با غمی
که میسوزاند مرا از دل و از جان
ولی باز میگویم عشق من با من بمان
بگو این بود رسم پیمان و وفا؟
من نمیدانم کجا کردم خطا
عشق من گر بکنی با من مدارا
میشود دردهای من با تو مداوا
از نبود و دوریت در غم و در اشک هستم
کاش میدانستی که از عشق تو مستم
تا به پایان دوستت خواهم داشت
با زبان شعر گویم:عشق من با من باش

شعر واسه دفعه ي اول خوبه اما من يه سري مشكلاتي ديدم كه به نظرم اومد بد نيست بگم:
به نظرم بيت آخر قافيه نداره
مصراع اول بيت يكي مونده به آخر وزن نداره
بيت سوم هم همين طور

اما بقيش خوب بووووووووووووووود!
 
پاسخ : شعر اول

خوب بود
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

حالا اینقد عشقولانه ننویس!
یه کم عرفانی، طنز،.. از این چیزا بذار دیگه قشنگ خجالتت بدیم!
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

به نقل از clever :
خیلی ذوق ادبیت خوبه....
تبریک میگم...
افرین...

با تمام احترامی که برای آرمان جان قائل هستم ولی می خوام بدونم، این متن اولی که نوشته شد مفهومی داشت که شما به وجد اومدید؟ بچه ها! تو رو خدا هر کلمه ای که قشنگ بود و توی نوشته تون نذارید... درسته که شعر یا متن ادبی گستردگی داره ولی نه انقدر... مثلا دل به سینه فشار آوردن یعنی چی؟ یا چشیدن شربت درد دل یعنی چی؟ منظورت رو فهمیدم اما " شربت درد دل" اصطلاحی نیست که بشه در متن ادبی به کارش برد.
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

به نقل از محمد :
با تمام احترامی که برای آرمان جان قائل هستم ولی می خوام بدونم، این متن اولی که نوشته شد مفهومی داشت که شما به وجد اومدید؟ بچه ها! تو رو خدا هر کلمه ای که قشنگ بود و توی نوشته تون نذارید... درسته که شعر یا متن ادبی گستردگی داره ولی نه انقدر... مثلا دل به سینه فشار آوردن یعنی چی؟ یا چشیدن شربت درد دل یعنی چی؟ منظورت رو فهمیدم اما " شربت درد دل" اصطلاحی نیست که بشه در متن ادبی به کارش برد.
آفرین
معلومه که شعر زیاد میخونی
ولی از اون دسته افرادی هستی که دنبال نقص میگردی وگرنه میرفتی توی تاپیک شعرای جدیدم
ولی به هرحال
منظور از شربت درد دل
شربتی است که دل را به درد وا می دارد ---------------------> استعاره از همون خیانت :D
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

به نقل از Arman.Z :
یا نگارا نازنینم ظلم بس کن عاشقم
تک درختی در بیابانم ز مهرت فاسقم

چشم اگر از من ببری زندگی بر من سیاست
سنگ دوری تو یارا سنگ تر از آسیاست

طعم آن داغ شراب از جام لعلت آرزوست
بی مهابا می بنوشم این بود آیین دوست

...

دلم گرفته از این روزها بسی تنگ است ...
شعر دومت عالی بود
شعر آخرت خوندنش یه کم سخت بو.د فکر می کنم یه کم ریتم خوبی نداشت
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

استاد مرحبا بر شما!

به داشتن همچین دوستی افتخار میکنم:)
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

تا که کور شه دشمن :D
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

تقصیر خودتونه
 
پاسخ : خدایا دلبرم نارو به من زد شرمسارش کن ...

به نقل از Helli Agent :
تقصیر خودتونه

چی تقصیر خودشونه؟؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : غم زيباست!!

خوب بود !
 
پاسخ : شعر های استاد!

به به !عجب شعری بود! مستفیض شدیم.ببخشید استاد "ساز"شما بقیه ی شعراتون رو نمی ذارین احیاناً
 
پاسخ : شعر های استاد!

به نقل از MOTAHARE-G :
به به !عجب شعری بود! مستفیض شدیم.ببخشید استاد "ساز"شما بقیه ی شعراتون رو نمی ذارین احیاناً
خواهش میکنم . نه بقیه رو فعلا نمیذارم . اما اگه تاپیک رو زنده نگه بدارن بعدا همینجا میذارم.
 
شعری از من، بعد از حدود یک سال

بسم الله
سلام به همه!
بعد از حدود یک سال دوباره می خوام بیام توی سمپادیا، بچه ها گفتن شعرهاتو بذار، منم از خدا خواسته (!) گفتم به روی چشم، راستی بسیار مشتاق دیدار این جناب حافظ ثانی هستم...
و شعر من:

حقّ طبیعیّ تو بودند آسمان ها

افتاده ای در دام این کفترپران ها

مانند دخترهای زیبای دهاتی

آنها که می افتند در چنگال خان ها

***

از چارراه شهر با خنده گذشتی

شاعر شدند آن روز کلّ پاسبان ها

قلبم به روی نیزه های ابروانت

از دستت «عاشورا شده کلّ زمان ها»

تعظیم آوردند پیش ابروانت

از آن زمان ناراست شد قدّ کمان ها

کرده سیاه این روی، چشم ماه ها را

کرده سپید این چشم، روی سرمه دان ها!

لب می گذاری، چای می نوشی و کارم

حسرت به هر چیزی است، حتی استکان ها!

تلخم و ناموزون ولی آرام و ساده

مثل صدای نی لبک های شبان ها

***

بگذار هرکس هرچه میخواهد بگوید

دیگر نمی لرزد دلم با این تکان ها

آن کس که قلبش لخته لخته زخم باشد

ترسی ندارد دیگر از زخم زبان ها

یا علی
 
پاسخ : شعری از من، بعد از حدود یک سال

قشنگه به نظر من
مخصوصا اینجا:

به نقل از من تيزهوش 2 :
کرده سیاه این روی، چشم ماه ها را

کرده سپید این چشم، روی سرمه دان ها!

ولی انگار بعضی جاها وزن شکسته میشه
 
پاسخ : شعری از من، بعد از حدود یک سال

خوبه دیگه داشت حوصله ام سر میرفت
پس از این به بعد رقیب من تویی

شعرت بد نبود
مشکلی نداشت
معنی داشت
چند تا از قسمتاش هم خیلی حرفه ای بود
ولی در کل
شاعری طبع روان می خواهد
نه معانی نه بیان می خواهد

...

دیدم خیلی مشتاقی مارو ببینی گفتم رخ بنمایانم
شعرای منم توی لینک امضام هست
یه سر بزن
 
پاسخ : شعری از من، بعد از حدود یک سال

قشنگ بود!
 
دو در

مسعو ناظم ماست خیلی آقای خوبیه
آرمان و سروش و امیر و فضلی و احمد و ... دو دره بازان حرفه ای اند
شاهی و علی و حواد و عرفان هم از سگ زن ها هستند که ...



هفته ی آخر سالست و بسی دلشادم

به گمانم به هوای دو درش خوشحالم

ترس دارم ز دودر کردن این محفل و انس

چون به مسعود و دلش شکاکم

چشم زهری بگرفتست ز آرمان و امیر

که هنوزم مزه اش در کامم

ترس دارم که DOINGING این کار

وای مسعود دخالت کند اندر کارم

دودر درس بسی شیرین است

من در این امر خودم فرهادم

در تمام گذر عمر ندیدم هرگز

که پی چین دودری ترسانم

بیم دارم ز عملکرد علی و اسمال

چون دو سال است ز رفتار دو تن آگاهم

این خطاب است به شاهی و جواد و عرفان

گر بیایید به کار تو همین خودکارم

ضمن تبریک YEAR نو به شما همدستان

بنده امید YEARI خوب براتان دارم
 
پاسخ : دو در

بله
کسی نیست اینجا که دودر کنه؟
 
Back
بالا