سرکار گذاری!

negin y

کاربر فعال
ارسال‌ها
66
امتیاز
455
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 -اصفهون
شهر
esf
پاسخ : سرکار گذاری !

یه دفه خواهرم حالش خوب نبود ولی میخواست بره مدرسه(بچه مثبت :-w) ما هم بهش گفتیم دبستانا تعطیلن فردا :D
مگه باور میکرد زنگ زد از همه عالم و دنیا پرسید و کل بچه های فامیل و دوستا و .. رو به شک انداخت :D <D=خلاصه قرار شد همشون خبرشو بدن ما هم سیم تلفن رو کشیدیم بیرون و رفتیم تو صفحه اول گوگل نوشتیم فردا مدارس تعطیل است :>اونم باور کرد :Dاون بد بختا هم همشون فردا زنگ زدن نگران شده بودن چن تاشون هم نرفته بودن مدرسه :D یه بچه 6-7 ساله 20-30 نفر آدم گنده رو علاف میکنه عجب دوره زمونه ای شده هااااا :O
 

Nafas 21

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
714
نام مرکز سمپاد
يه دبيرستاني از فرزانگان
شهر
Najaf abad
مدال المپیاد
المپياد رياضي
دانشگاه
بايد بش فكر كنم
پاسخ : سرکار گذاری !

پارسال ساعت كلاسو يه ربع برديم جلو همه دبيرا تا سه روز سر كار بودن بعدش ديگه تابلو شد در حدي كه هر كلاسي 30 تا 20 دقيقه زودتر تعطيل مي شد و ما الاف مي تابيديم
امسال 20 دقيقه ساعتو كلاسو برديم جلو ديديم فايده نداره همه دبيرا خودشون ساعت دارن ما هم در يك اقدام جسورانه ساعت دفترو 20 دقيقه برديم جلو :D
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سرکار گذاری !

مردم "آدم" سر ِ کـار میذازن ، من " گربـه " :-"
امروز سرویسم دیر اومد دنبالم ، بعد من ک تو کوچـه منتظر بودم یه گـربه دیدم ! :-"
دیدی یه صدایی برا گربه در میارن ک بش غذا بدن ؟
عــاقا من هی این صدا ـرو در میوردم ، گـربه ـه برمی گشت ببینه چـه خبره ، من به صورت ":-"" اون ورُ نگـاه میکردم . :-"
دوباره میدید خبری نیس ، یه قدم می رفت جلو ، من دوباره صدا در میوردم :-"
بدبخت دیگـه به گوشش شک کرده بود :))
اخـرش که سرویسم اومد دنبالم ، گـربه ـه حواسش بم بود ، دیدم چـه امیدوار داره نگـام میکنه یه چیزی بش بدم ! :-"
کم مونده بود اون وسط براش زبون درازی کنم دیگـه ! :-" :D
 

black spider

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
385
امتیاز
2,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
Anesthesia
پاسخ : سرکار گذاری !

عاغا من ی خم سرویسی داشت، این عاشغه جومونگ بود! :D ( :))) بعد من ی بار خواستم سر کارش بزارم، گفتم: "یلدا من انتظار داشتم الان ناراحت باشی ولی انگار زود یادت رف!"
یلدا:چیو؟ :-??
- ن تو اصن عین خیالتم نیس! جومونگ مرده این تازه میگه چیو؟! ;;)
- چی؟ :O ن بابا! مطمئنی؟ :-s
- آره بابا تازه اخبارم داش نشون میداد ;;)
- پ بگو چرا دیروز دلم شور میزد! :(
بعد این رنگش پرید! ی لحظه حس کردم کلا نفس نمیکشه! داش میمرد رسما! :)) بعدم ک ی جوری نیشگونم گرف ک فک کنم هنوزم جاش مونده! :D


+ ی بارم ب دوستم گفتم مامانه من تو خونه ـای مردم کار میکنه ـو ما بد بختیم ـو این حرفا! طفلی گریه کرد! :D پس نتیجه میگیریم من بازیگره خوبی میشم!

× با سرکار گذاریام اشک پین نفره دیگرم درآوردم البته! :D :-" [-(
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سرکار گذاری !

ی بار ی تلفن عمومی سرکوچمون بود بادوستم برداشتیم شعر"آهویی دارم خوشگله فرارکرده ز دستم دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم ای خدا چیکار کنم آهومو پیداکنم؟؟؟"رو میخوندیم!!! :D
 

nazanin1111

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
64
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
پاسخ : سرکار گذاری !

عاقا من هرروز دارم ملت رو سرکار میذارم
صدام شبیه مامانم هست هرکی زنگ میزنه خونمون میره سرکار حتی بابام
خیلی باحالن فکر میکنن مامانم هستم صحبت که میکنن تموم میشه میگم
یه لحظه گو.شی دستتون باشه و بعد گوشی رو میدم مامانم خودم ولو میشم کف زمین از خنده :D :D :D :D
خیلی حال میده
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,322
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سرکار گذاری !

یه بار سر کلاس ریاضی بودیم اومدن 3 نفر از بچه ها رو دفتر خواستن
ما هم کلی ترسیدیم گفتیم چی کارشون دارن :-s
وقتی اومدن کلاس همشون :| L-: بودن
هر چی پرسیدیم چی شده فقط میگفتن یادتون باشه به ما مدیونین
به خاطر شما ها ما رو میخوان بدبحت کنن
زنگ بعد دباره اومدن اینا رو خواستن و تا ساعت آخر نیومدن
ما هم کلی ترسیده بودیم رفتیم به معاونمون گفتیم چی کارشون داشتین؟
معاونمون هم گفت هیچی همینجوری چند نفر از چند کلاسو بردیم سخنرانی :| ~X(
وقتی برگشتن ما به روی خودمون نیاوردیم که میدونیم فقط خیلی شیک گفتیم معلم شیمی گفته مستمرتون رو 0 میدم که بدون اجازه اون کلاسو پیچوندین :D
بنده های خدا سکته زدن معلم شیمیمون هم رفته بود :))
کلا چند روز سر کار بودن :))
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سرکار گذاری !

حالا یکی مارو سرکارگذاشته بود ...
یکی از فامیلامون فوت کرده بود داشتن وصیتشو می خوندن . وصیت نامه دست به دست می چرخید و دست هرکی میرسید می گفت چه بدخطه! مام که فضول گفتیم بدین مام ببینیم . بعد منم نتونستم بخونم. یکی گفت تو خوندن وصیت هر کلمه که نتونستی بخونی یه صلوات باید بفرستی . منم شروع کردم صلوات فرستادم و اینا بعد دیدم مستقیم دارم میرم بهشت . اونوقت فهمیدم سرکارم :D :D ;))
خنگم خودتونید... :-[ :P
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-&quot; 1 مرحله 2 :-&quot;
پاسخ : سرکار گذاری !

یه روز بادوستم داشتیم از کلاس زبان برمیگشتیم کرم ریزی مون گل کرد
رفتیم مغازه نایک بعد به طرف گفتیم فلان مدلو بیاره همینطور هی گفتیم این مدلش پایینه و اینا تا رسید ب کفش اخری 1.5 میلیون بود بعد من:اقا این خیلی جنسش بده اصن در حد ما نیس
طرف X-( بعد خیلی شیک از مغازه رفتیم بیروگ :))
بعد در ادامه راه تعدادی ادامس چسبوندیم رو ایفون ملت
یه سری. فیوزم قعتیدیم :D
یه بارم سرکلاس درو از تو گرفته بودیم بعد معلممون میخواس بیاد تو میگفتیم در قفل شده امتحان زیست داشتیم 45 مین از کلاسو پیچوندیم دیگه 10 نفر دمکلاس وایساده بودن دیگه پشت در برای بازکردنش :D :))
 

areh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
131
امتیاز
975
نام مرکز سمپاد
دبیرستان هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
دانشگاه علوم و فنون هوايي ستاري تهران
رشته دانشگاه
مهندسي تعمير و نگهداري هواپيما
پاسخ : سرکار گذاری !

منم بوسیله ی گوشی و فقط چند تا اس ام اس شماره های ناشناس رو سر کار می گذاشتم و اول مشخصات رو میپرسیدم و بعد یک شخصیت جعلی تو ذهنم برا خودم با جنس مخالف و همون محدوده سنی می ساختم و به طرف معرفی می کردم اونها باور میکردند و از اون به بعد انواع اس ام اس جوک و اینا برام میفرستادن

تازه از یکی از بچه های مدرسه هم با سیم کارت دومم شارژ گرفتم و کلا سر کار گذاشتمش

تو گوشی فامیل هامون هم اسم خودم رو ایرانسل و همراه اول میگذاشتم بهشون می گفتم برنده شدین فقط یک نفرشون فهمید من بودم چون ازش گوشیشو گرفته بودم که اسمم رو عوض کنم

کلا من بوسیله ی گوشی همه رو اسکل کردم =)) :))
 

erfan_ashorian

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
397
امتیاز
1,241
نام مرکز سمپاد
2
شهر
تهران
دانشگاه
_ان شا الله قوزاباد
رشته دانشگاه
_علوم کامپیوتر(البته در این
پاسخ : سرکار گذاری !

عاقا این ایده اولین بار از ما بود ولی متاسفانه بعدن دزدیدن فکر کنم :-w
یادش بخیر :)) یه بار با بچه ها بودیم رفتیم مزاحم تلفنی :) بعد اول زنگ زدم یه زنه برداشت (بدبخت خانه دارم بود صدا بچش میومد:( ) بعد :
من:سلام علیکم خواهرم...از اداره ی آب مزاحم میشم..یه لطفی بکنید ببینید آبتون میاد؟؟ :-?
زنه:اجازه بدید. . . .بله!(خیلی سعی میکرد همکاری کنه بدبخت!)
من:فشارش چطوره؟
زنه:خوبه
من:خیلی خب خدا را شکر پس قرار ما ساعت 1 خدانگهدار :))
-------------------
اون سالی که ما اومدیم سمپاد قبولیارو تو سایت و اینا نمیزدن زنگ میزدن خودشون میگفتن بلند شید بیاید!بعد ما با یکی از دوستان:
من:سلام ببخشید منزل بووووق
یارو:بله
من:ببخشید از استعدادهای درخشان تماس میگیرم لطفا شنبه تشریف بیارین. . .
(صدای جیغ!گریه. . . کف سوت هورا عربده و اینا‍!!!)
یارو:ببخشید.. .واقعا ممنون خیلی خوشحال شدیم کجا بیام؟
من:جنازتو بلند کن بریم بیلیارد . . .ساعت 5 دمه ولیعصر خدافظ:))))
----------------------
 

fateme78

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
213
امتیاز
1,547
نام مرکز سمپاد
F@rz@NeG@N H!gh $ch00l
شهر
eMN@n$
پاسخ : سرکار گذاری !

دبیر ورزش امسال مون یه کم شیش می زد ما هم تصمیم گرفتیم سرکارش بزاریم و بخندیم:
ما زنگ ورزش می رفتیم باشگاه یه روز سه تا از بچه ها رفتن دستشویی بعد از چند ثانیه جیغ کشیدن اومدن بیرون دبیرمون ازشون پرسید:چی شده؟چرا جیغ می زنین؟
یکی شون جواب داد: یه پسر تو دستشوییه! دبیرمون یکی زد پشت دستش،یکی زد تو صورتش،بعد عین آتش نشان ها دوید ظرف سه سوت کل سالن رو دور زد و رسید به دستشویی ها...حالا ما دولا شده بودیم به زمین مشت می زدیم =)) بیچاره همه جا رو گشت ولی هیچ کس رو پیدا نکرد اومد به ما گفت:اون جا که کسی نبود :O
ما هم بهش گفتیم: الکی بود=)) =)) =)) دبیرمون: L-: L-: L-:
 

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سرکار گذاری !

من خودم به شخصه خیـــــــــــــلی سره کار نرفتم اما سرکار گذاشتم زیـــــــــــــاد !!!!

مهم نیست کیو سره کار گذاشتم , نکته جالب این جاست که وقتی طرفو سره کار گذاشتمو خودمو یکی دیگه معرفی کردم اون دیگه ول کن ما نبود . حتی وقتی بهش گفتم : بــــــــا بـــــــــــا من اون نیستم بازم باور نمی کرد L-:

می گفت : من می دونم تو خودشی اصلا مگه میشه من سره کار برم !!!
الانم که اینجام هنوز باور نکرده ~X(

من پشت دستمو داغ کنم اگه دیگه سره کار بزارم .....
 

PA-ri-SA

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سرکار گذاری !

ی بار پسر خاله ی ابلهممو ک سمپادیه و این جام هس گذاشتم سر کار.
رفته بودیم دانشگاه فردوسی از مامانم پرسیده بود کجاس؟وختی برگشتم ازم پرسید چرا رفتید؟منم گفتم رفتیم ی سری سوال پرسیدن و تست گرفتن چند تامونو گفتن میتونید از16-17سالگی بیاید دانشجوی پزشکی این جا بشید روانی باورش شده بود.
 

B-D SGR

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
175
نام مرکز سمپاد
راهنمايى فرزانگان ١
شهر
تهران
مدال المپیاد
بى خيال بابا
پاسخ : سرکار گذاری !

یه جمع نشسته بودیم بیکار...یکی از بچه ها یه موبایل گرفت از یکی همینجوری یه شماره رندومی گرفت

هیچی دیگه یارو ورداشت مام گفتیم از شبکه دو تماس میگیریم (ساعت 10:30 شب اونم با شماره موبایل =)) ) شماره ی شما برای مسابقه

ی تلفنیه امشبه ما انتخاب شده

حالا این یارو بدبخت هل کرده میگه من سواد ندارم نمیتونم ( حالا با لحجه ترکی ) مام میگیم اشکالی نداره سوالای ما خیلی سادن امتحان

کنید ...

این یارو باز میگه اخه من سواد ندارمو اینا هیچی دیگه یه 1 ربعی از ما اصرار از اون انکار هیچی دیگه اخر سر گفتیم هر هفته این برنامه برگذار

میشه شما این شانسه بــــــــــــــــــــــــــــــزرگ رو از دادین و اینا اخر سر قطع کردیمو کلی خنده و اینا

فردا شب که دوباره جمع شدیم صاحاب موبایل گف پسره مرده زنگ زده گفته من نمیتونم به جای بابام شرکت کنم؟ یارو هم گفته شما دیگه این

شانسو از دست دادین ولی منتظر بمونین شاید هفته ی دیگه بهتون زنگ زدیم... =))

یارو باباهه حتما میخواسته خودشو بکشه ~X( ~X( #-o :-ss وقتی این شانسه بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزرگ رو از دست داده
 

samy

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
37
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یه شهر
پاسخ : سرکار گذاری !

من یکی از دوستامو با سیمکارت جدیدم سر کار گذاشتم گفتم من یه پسرم کلی شعر گفتم که به بدبختی شمارتو گیر اوردم و دوستت دارم از این حرفا اونم هی خواهش که تورو خدا بگو منو کجا دیدی بالاخره بعد از چند روز بهش گفتم سر کارِ اونم از همون موقع باهام قهر کرد هنوزم اشتی نکرده :)) =))
 

fateme.RMA

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,717
امتیاز
8,613
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سرکار گذاری !

اين تبليغ مدرسان شريف هستش، كه هي ميگه كتاب چي بخونم كدوم آزمون برم؟ مدرسان شريف و اينا...! :-" يكي از آشنايان ديگه اينقد اعصابش از اين تبليغ به هم ريخته بود گفت من بايد يه جوري حال اينارو بگيرم! :D زنگ زد به دفتر مدرسان شريف! (لازم به ذكره كه اگه من بودم دفعه سوم خندم ميگرفت ولي اين خيلي حرفه اي عمل كرد! :D )

دفتر: الو؟
-مدرسان شريف :D
-بله اينجا مدرسان شريفه بفرماييد
-مدرسان شريف :D
-آقا امرتونو بفرماييد
-مدرسان شريف :D
-آقا اينجا دفتر مركز آموزشي مدرسان شريفه اگه كاري دارين بفرماييد
-مدرسان شريف :D
-مگه مرض داري آقا؟!
-مدرسان شريف :D
-چرا مزاحم ميشي مرتيكه ***!
-مدرسان شريف :D
-يه بار ديگه زنگ بزني شمارتو ميدم مخابرات پدرتو در بيارن
-مدرسان شريف :D

و مسئول گرامي با نهايت عصبانيت گوشيو گذاشت و ما همه ---> =)) =))
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سرکار گذاری !

حکایت یه روانی(برادر دوستم)
دختره زنگ زده میگه شما اقای فلانی هستی ساعت فلان بیا فلان جا
اونم رفته کنار تلوزیون که اذان میذاشته گفته من الان مسجد هستم زنگ بزنید به برادرم خواهر محترم
بعدشم یه شماره ی دیگه از خودش میده به دختره
دختره:شما برادر فلانی هستین و میخوام ببینمتون
اون صدای اهنگو زیاد کرده گفته من الان پارتی هستم زنگ بزن داداشم
دختره یه ساعت پاسکاری شده بود :))
 

saratahmasbi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,157
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سارایوو(بوسنی و هرزگوین)
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : سرکار گذاری !

یکبار به یکی از بچه های کلاسمون زنگ زدیم خودمونو یکی از مسئولای المپیاد جا زدیم
گفتم =خانم فلانی؟
گفت =بله؟
گفتم=خسته نباشید بهتون تبریک میگم شما تو المپیاد رتبه اورید،فلان روز برین فلان سالن
دوستم فرداش همه رو دعوت کرد
شب زنگ زدم خونشون گفتم ببخشید لیستا تغییر کرده شما جزوش نیستید
 

mstar77

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شهریار
شهر
کرج
مدال المپیاد
یه بار المپیاد فیزیک شرکت کردیم گفتیم کیک و ساندیس میدن اونو ندادن هیچ تازه مخمم پوکید:D
دانشگاه
دوقوزآباد به امیدخدا(ولی ما
رشته دانشگاه
آبیاری گیاهان دریایی;)
پاسخ : سرکار گذاری !

اوه اوه حرفش رو هم نزنین که وقتی یادم میاد هم خوشحال میشم هم غصم میگیره
غصم میگیره که چرا باعث شدم تو چشمای دوستای خوبم اشک بشینه :(( :(
خوشحال واسه اینکه فهمیدم چقدر دوستام خوبن و من براشون اهمیت دارم :) P:>
آخه من سال سوم راهنمایی که بودم دیماه بعد از امتحانات سردرد داشتم شدید #-o #-o
بعد که رفتم مدرسه یهو یه فکری به ذهنم رسید برگشتم به دوتا از دوستام به اسمای نیکو و فاطمه گفتم که رفتم دکتر و دکتر برام
آزمایش نوشته (تا اینجاش راست بود بخدا)و فهمیدم که یه تومور توسرمه واقعا اون لحظه رو نمیتونم توصیف کنم رفته بودن توشک شدیدا :( :( :(
بعد وقتی که فاطمه بهم گفت بگو دروغ میگی منم بلافاصله گفتم آره چون طاقت نداشتم دیگه نزدیک بود هرسهمون بزنیم زیر گریه پس فرداش که دوستم هدیه هم اومد به اونم گفتم اونم عکس العملش شدیدتر از اون دوتا چون هم من هم اون دوتا یه جوری نقش بازی کردیم بنده خدا باورش شده بود :( :( :(( :(( :((
 
بالا