خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

مدیر یه مدرسه ای:
همزمان با "توزیع" شدن قرآن برگه ها رو کنار صندلیتون میزاریم...
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم رياضيمون حل مسئله رو نوشت و نشست بعد گفت:هر وخ كه تموم شدين همتون ،يكي پاشه تخته رو پاك كنه...
بعد يه كتابى رو باز كرد كه درباره ى اوريگامى و اينا بود بعدگفت كسى اينجا بلده اوريگامى
بعد اونايى كه تموم شدن با خانوم شروع كردن به بحث و گفتگو
بعد يكى از دوستام پاشد تخته رو پاك كنه
من فك كردم پاشده اون كتابو از خانوم بگيره(همونى كه درباره ى اوريگامى بود)
بعد من با يه حالتى گفتم من ميخواستم بيام ;;)
بچه ها تو فكرشون من :-خودشيرين
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دبیرا میخواست بگه خوشه انگور اشتباهی گفت حبه انگور
بلافاصله یکی از بچه ها گفت : بععع
دبیر شاکی شد گفت این کیه صدا گوسفند در میاره
اون جواب داد : آقا شنگول و منگولن اومدن دنبال داداششون!!! =)) =))
خیلی کیف کردم از حاضرجوابیش
 
پاسخ : سوتی‌ها

صورتم یه جوش زده بود رفتم کلاس زبان دوستم میگه: اِ تو که هیچ وقت جوش نمیزدی!
من: آره.خیلی بده؟
دوستم: نه اصن مشخص نیست فقط خودت اینجوری فک میکنی!
:|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سریال زمانه این قسمت اخیر:

1- بهزاد به نگار: شماره بهار رو بگیر عجله کن :-ss
نگار: مگه خودت گوشی نداری ؟ بزنگ دیگه!
بهزاد: نه من شارژ گوشیم خاموشه!!!!!


2- هما با عصبانیت از خونه میزنه بیرون. سینا میره دنیالش
سینا: بابا می دونی که ارغوان هیچی تو دلش نیس. وقتی عصبی میشه دهنشو میبنده چشاشو وامیکنه هر چی میرسه میگه!!

خیلی هم طبیعی از کنارش رد شدن ;D
اعصاب نداشتنا ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

يکي از پسراي فاميل ک با بنده هم سنه و تو درس رقابت داره امشب مي گفت: ليلا باورت نميشه .من 7تا از درسامو 20شدم بعد 5-6تاشو 18 و 19 بعد فقط اين فيزيکه رو گند زدم .راسي راسي عربيمم 16 شدم!
من : :-؟
اون:چيه؟
من:هيچي :) (تو دلم گفتم: ببين من هر جور حساب ميکنم تو ده ما تجربيا 12تا درس دارن (فک کنم رياضيام اينطورن))
 
پاسخ : سوتی‌ها

واقعا سوتي افتضاحي دادم ديروز!
حرف شمالو ماهيو اينا بود!

من: ما يه بار كه رفته بوديم شمال فصل كشت ماهي سفيد بود كه رفته بوديم لب ساحل و غيره....
دوستان: فصل درو و كاشت و برداشت و اينا نرفتين؟! =)) =)) =)) =))
من: :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

الان تلویزیون نمیدونم کدوم کانال داشت نشون میداد فلان خواننده مثلا داشت زنده میخوند ، میکروفونم دستش بود
تموم ک شد مجریه رفت میکروفونو ازش بگیره حرف بزنه ، میکروفون اصلا خاموش بود خودش گرفت روشن کرد!
عالین ینی!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تا دو هفته سر اين قضيه ميخنديدم...! ;D

يه برنامه كودكه بود، ميخواست مثلا به بچه ها بگه كه به بزرگتراشون احترام بذارن... :-"
مجريش يه آقاي پيري بود، يه غول عروسكي هم بود كه مثلا نوه ي اين بود. :-"
بعد اين كلي به غوله توضيح داد كه خستست و اذيت نكنه و اينا...! بعد غوله اومد روش راه رفت اصن...!

مجريه برگشت سمت بچه هاي مهمون برنامه.

مجري [رو به بچه اولي]: دختر گلم، اين چيكار كرد كه من ناراحت شدم؟
بچه هه[لبخند مليح]: فــــشـــــارت دااااد! :)

مجري: :| [رو به بچه بعدي]: پسر گلم، چرا من ناراحت شدم؟
بچه: چون فــــشـــارت داااد! :)

از همه بچه ها پرسيد همه گفتن فشارت داد. :-"

از بچه آخريه پرسيد، بچه هه گفت:" آخه دردت اومـــــد! :)"
مجري [ذوق مرگ كه يكي جواب خلاقانه داده مثلن]: آفرين عزيزم! حالا چرا دردم اومد؟
"آخه فــــشـــارت داااد! :)"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اونروز معلم فیزیکمون اومده به دوستم میگه هلیا کجا میری برسونمت (کلاس داشتیم تا 4 )
هلیا:خونه نمیرم
معلم:ینی تو مسیر نیستس؟
هلیا:نه خدارو شکر (میخواست بگه نه ممنون)
مامردیم از خنده
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب مهمون داشتیم من رفتم سریع احوالپرسی کنم برگردم تو اتاقم بعد خواهرمم داشت با مهمونا میومد تو :-"
من دویدم سریع وایسادم جلو یکی خیلی جدی و مؤدب داشتم می‌گفتم سلام حالتون خوبه خوش آمدین بفرمایین... :)
نیگا کردم دیدم خواهرمه! :)) مهمونا اینجوری شده بودن =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوسم به معاونمون گف خانوم چه خوشگل شدین امروز
معاونمون گف من همیشه خوشگلم موقه هایی که زشتم بگو
دوسم گفت پس از فردا هر روز باید بیام دفتر :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

از کودکی "ورود" رو با افتخار "وَروَد" میخوندم ;;) تا اینکه کلاس پنجم اتفاقی درستشو فهمیم ;;)
چند روز پیشم در یه مغازه "مزون" رو "مُزَوَّن" خوندم ;;) با افتخار ;D

---------------
خواستم کیک درست کنم (باپودر آماده) بعد گفته بود یه فنجون روغن، فک کردم جدی میگه گند زدم به فنجونا ;D (ینی پیمانه هم میشد استفاده کرد :-" )

--------------

اذان گفتن دیدم مامان شروع کرد نماز خوندن، منم چادر سرم کردم سجاده پهن کردم فضا معنوی و اینا! ;;) شروع کردم نماز خوندن! آقا عجب نمازی!! وختی تموم شد تعجب کردم چی شده تمام مشکلات زندگی نیومد سراغم؟؟؟ :-"
این آقا شیطون کلک کجا بود امروز نیومد سراغم!؟ ;D
یکم که فک کردم متوجه شدم قبلا کارشو انجام داده نامرد ;D اصن وضو نگرفته بودم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی :
+یکبار حواسم نبود سر جلسه زبان stupedرو استاپید خوندم به جای استیوپید!!!!! ;D
+یکبار حواسم نبود به جای قابلتون رو نداره گفتم قالبتون رو نداره!!! ;D
افرین به خودم!!!!! =D> =D> =D> =D>
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم قرار بود زنگ بزنه 118 بپرسه شماره دفتر پستی رو بعد زنگ بزنه اونجا آدرسشون رو بپرسه . زنگ زد 118 گفت: آدرس دفتر پست میخواستم . :)) -مامان ! 118 است! مامان (واسه اینکه ضایع نشه) اوا خب به هم مربوطن گفتم شاید آدرسم داشته باشن ! :-" من آره کاملا :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم شیمی:
زیست تخریب پذیر ینی کی؟
_______________

یکی از بچه ها می خواست به خانم شال چی بگه یه لحظه وایسین بعد بلند گفت:خانم کلاه دوز یه لحظه وایسین!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تابستون امسال روزی داشتم از کلاس برمیگشتم اومدم از خیابون رد شم یهو یکی مزاحم شد چنتا بوق پشت هم زد از این که اصن الان اومدم خیابونو رد شم پشیمون شدم حالا عصبانی هم شده بودم ماه رمضون هم بود فک کنم تشنه افتاب هم خورده بود مستقیم تو فرغ سرم اومدم برگردم تو پیاده رو دق خُردم تو بنر راهنمایی رانندگی ;D

بی تی دابلیو میتونید قیافه ی مردمُ تصور کنید .... :o ..... :| ....... =))

بنر ـه هم لب جوب تنها کاری کردم این بود که بنرُ گرفتم تو جوب نیوفتم بعد ی دقیقه هم به کمک همون داربست خبیث اومدم تو پیاده رو پیشونیم ُ 5 دقیقه ای تکیه دادم به تیرچراق
پلیس که همینجوری برُّ بر منو نگاه میکرد که تو ینی بنر 2*3 رو ندیدی با مخ رفتی تو داربستش! :|

× توصیَم به خانومایی که میخوان از دسته مزاحم دربرن اینه که اول دوروبرتونُ نگاه کنید بنر راهنمایی رانندگی نباشه :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز من :
هوی این اینگیلیش مَنَنگارو بده!!!! 8-}
 
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم میگم امروز بیا خونه ی ما باهم برای فردا درس بخونیم!!!!!!اینجوری نگا میکنه :-\!!!!!!!!!!میگم چیه چرا هی رنگت میپره و سرخ میشه؟؟؟؟؟میگه اخه من افتاب گردانم!!!!!!!!! :))!!!میگم چی؟؟؟؟ :o!!!!!!!!!!میگه افتاب گردان دیگه!!!!میگم نکنه منظورت افتاب پرسته نه؟؟؟ =))!!!اب شد رف زمین بیچاره!!!!! =))
 
Back
بالا